به گزارش می متالز، از تعیین نرخ در بازار ارز تا اجبار به فروش محصولات فولادی در بورس کالا با قیمتهای مصوب ارزی و به قیمتهای پایینتر از بازار آزاد و اعمال محدودیت در صادرات و علاوه بر همه این اتفاقها بازگشت تحریمها و محدود شدن مراودات تجاری وسخت شدن یا حتی عدم نقلوانتقال پول، لغو قراردادها از سوی شرکتهای خارجی و خروج آنها از اغلب پروژهها در ایران. در سالی که گذشت اغلب فعالان صنعت فولاد از شرایط ناراضی بودند و بسیاری نیز اعمال محدودیتها از سوی دولت را خودتحریمی دانسته و بهبود شرایط را منوط به خروج دولت از بازار و تک نرخی اعلام کردن ارز عنوان کردند.
مسعود ابکاء مدیرعامل شرکت GMI آلمان که در سالهای نهچندان دور مدیرعامل ذوبآهن اصفهان و از حامیان راهاندازی بورس فلزات بوده و چندی نیز از اعضای هیاتعامل ایمیدرو بود به پرسشهای ما درخصوص شرایط صنعت فولاد و چشمانداز این صنعت پاسخ داد. مشروح این گفتوگو در ادامه میآید:
سال ۱۳۹۸ برای صنعت فولاد و در کل برای اقتصاد ایران سالی خوب و در عین حال نگرانکننده خواهد بود. از یکسو توسعه ظرفیتها به شرایط قابلقبولی رسیده و از سوی دیگر موانعی نیز دست و پاگیر این صنعت خواهد بود. موانعی همچون محدودیتهای بینالمللی، حملونقل داخلی، تامین مواد موردنیاز، آب، تجهیزات و سایر مواد که باید برای هر یک از آنها فکر کرد. حقیقت این است که در فرادست و فرودست و در زیرساختها، توازن لازم هنوز وجود ندارد. ضمن اینکه بهدلیل رکود جهانی، رقابتهای بینالمللی در بخش بازار شدیدتر خواهد شد.
معتقدم که دولت باید از تصدیگری دست بردارد. البته روش خصوصیسازی انجامشده به بدترین روش ممکن بوده است. چون نهتنها خصوصی انجام نشده بلکه از وزارتخانهای که آشنا به مسائل صنعت بوده هم منفک شده و به وزارتخانهای که سازوکار لازم برای کنترل و نظارت و هدایت را ندارد منتقل شده است. جدای از این موضوع، دولت باید زیرساختها را هرچه سریعتر فراهم کند. در سال آتی حملونقل، معضل بزرگ این بخش از صنعت خواهد بود و پراکندگی جغرافیایی را باید با تامین زیرساختها جبران کند. قوانین را سهلتر و سرعت نظارت را بیشتر کند و حمایت از بخشخصوصی واقعی را افزایش دهد. به مسائل زیستمحیطی به طور ویژه توجه کند تا توسعه پایدار دچار مشکل نشود.
برخی واحدهای ما توان رقابت دارند و برخی نه. ۱۰۰ دلار ارزبری برای همه واحدها یکسان نیست. ما به دلیل انرژی ارزان مزیت خوبی در صنایع انرژیبر داریم ولی واقعیت این است که برخی واحدهای ما پشت سایه یارانه انرژی پنهان شدهاند. قطعا نباید انرژی به نرخ جهانی حساب شود ولی دلیلی هم ندارد که کمتر از قیمت تمامشده، انرژی را دریافت کنند. اگر این حقیقت را بپذیریم، تحلیل اقتصادی واحدها منطقیتر و آسانتر خواهد بود.
با وجود مزیتهایی که در صنعت فولاد داریم اما نقطه ضعفهایی داریم که باعث میشوند صنعت ما از این نواحی آسیبپذیر باشند. پراکندگی، توسعه بدون مطالعه، رقابتهای غیرمنطقی در بازار، عدم توجه به صادرات و بازاریابی بینالمللی و برندسازی، بسته عمل کردن شرکتها، مدیریتهای غیرمسلط، حملونقل و زیر ساختهای حملونقلی ارزان و نبود سیاستهای بلندمدت همگی از پاشنه آشیلهای صنعت فولاد هستند.
دولت اولین کاری که باید انجام دهد پیگیری مسائل بانکی بینالمللی است و باید در تامین زیرساختها گام اساسی بردارد. باید با توجه به بضاعت مملکت توسعههای لازم در فرادست و فرودست را راهبری کند. برای برخی از این بخشها باید دولت سیاست تشویقی در نظر بگیرد تا ارزبری کاهش یابد. ما در الکترود گرافیتی در فروآلیاژها، در صنایع جنبی، دچار کمبود هستیم. سیاستهای دولت میتواند تاثیرگذار باشد.
من معتقدم میتوانیم قیمت تمام شده واقعی و مناسبتری داشته باشیم. تحمیل پرسنل اضافی به شرکتها خطا بود. پشت یارانه انرژی استراحتکردن خطاست. حسابداری صنعتی اشکال دارد. حضور در بازار بینالمللی فقط با چند شرکت و شخص محدود،نقطه ضعف ماست. عدم توجه به آموزش، بهرهوری را پایین میآورد و تمامی این موارد نتیجهاش افزایش قیمت تمامشده است.
ادغام خوب، خوب است و ادغام بد، بد.اگر مطالعه شده و بدون حب و بغض باشد یک راهحل است. فقط باید توجه شود که مرحله به مرحله دولتیتر نشود. سرمایهگذاری و تولیت و تصدیگری دولت، فساد میآورد. دولت باید زیرساختها را فراهم کند و زمینه سرمایهگذاری را تسهیل کند.در انتها خوب است به یک نکته اشاره کنم، اگرچه از سیاست چندان سر رشته ندارم اما بهنظرم در کشور دوگروه در قدرت هستند. نخست افراد راستگو و پر تلاش و دوم افراد رانتجو و به اصطلاح عادت کرده به پولهای شیرین و بادآورده. برای تصدی مدیریتها ما باید به دنبال افراد راستگو، حلالخور، پرتلاش و کاربلد باشیم.