تاریخ: ۰۹ مرداد ۱۴۰۲ ، ساعت ۲۳:۵۸
بازدید: ۷۴
کد خبر: ۳۱۲۲۶۲
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت

نقش صنعتی‌شدن در کشور‌های درحال‌توسعه و مقایسه آن با ایران

‌می‌متالز - از قرن ۱۸ میلادی که انقلاب صنعتی شکل‌گرفت شاهد نقش بسزای صنعتی‌شدن و افزایش بهره‌وری کار در تولید بودیم و گسترش آن در تمام جهان با هدف توسعه‌یافتگی را درک کردیم. امروزه مهم‌ترین شاخص برای تعیین میزان توسعه یافتگی، صنعت آن کشور است. با بیان این موضوعات می‌توان گفت که صنعت در دنیا حرف اول را می‌زند و هر کشوری که تکنولوژی بالاتری در صنعت خود به‌کار بگیرد، زودتر از باقی کشور‌ها به توسعه‌یافتگی می‌رسد.

به گزارش می‌متالز، وقتی از صنعتی‌شدن کشور‌ها حرف می‌زنیم به این معناست که آن کشور چقدر نیروی کار در حوزه تولید دارد. از همان اول انقلاب صنعتی کارگران بسیاری در کارخانه‌ها کار می‌کردند و به مرور زمان با پیشرفت تکنولوژی تعداد کارگران در کشور‌های توسعه‌یافته کم شد. پیشرفت صنعت اساسا با تکنولوژی گره خورده و انسان ذاتا به‌دنبال راحت‌تر‌کردن کار خودش است، پس وسایلی را که با آن کار می‌کرد را به مرور زمان ارتقا‌داد و رسید به همین زمانی‌که هستیم. اما تکنولوژی تنها به‌معنای داشتن دستگاه‌ها و سرمایه انسانی قوی نیست. تکنولوژی چهار رکن دارد که دو رکن آن ماشین‌آلات و نیروی کار هستند.

دو رکن دیگر در تکنولوژی عبارت‌اند از: سازمان و مستندات. دو رکن اول قابلیت واردات دارند، اما دو رکن بعدی به افراد بالادست آن جامعه مربوط است. وقتی کشوری دارای سازمان و رویه درستی نباشد، نمی‌تواند درخصوص موضوعی به نتیجه درست برسد؛ یا به قولی دیگر افراد آن کشور باید بتوانند با یکدیگر هماهنگ باشند، حتی اگر در رتبه‌های بالا و پایینی باشند و عقاید متفاوتی با یکدیگر داشته باشند و همچنین اگر در کارخانه‌ای ثبت مستندات انجام نشود، نمی‌توان آن تکنولوژی را عیب‌زدایی کرد و آن‌را به نسل‌های بعد انتقال داد. البته که در صنایع مختلف وزن این چهار رکن یکسان نیست. پس صنعتی‌شدن نقش پر رنگی در توسعه‌یافتگی دارد و تکنولوژی نقش بسزایی در صنعت دارد. همان‌طور که گفتیم برای رسیدن به صنعت قوی باید جامعه‌ای هماهنگ و منسجم در مورد مسیر پیشرفت داشته باشیم یا به قولی دیگر همه افراد آن جامعه باید بخواهند و معتقد باشند که می‌توانند پیشرفت کنند. وقتی کشوری بخواهد صنعتی شود، باید با توجه به قابلیت‌ها و آمایش سرزمینی خود استراتژی انتخاب کند. وقتی کشوری استراتژی داشته باشد، می‌داند به کجا می‌خواهد برود و چه جور به آنجا می‌رسد، البته استراتژی قطعا باید در سطح ملی باشد و مورد پذیرش اکثر افراد جامعه باشد. کشور‌هایی که توسعه را انتخاب کردند، نخست حوزه صنعتشان را انتخاب کردند و آن صنعت را از کشور‌های توسعه‌یافته کپی‌برداری کردند و به تکامل رسیدند، سپس در آن حوزه به ثبات رسیدند و بعد از ثبات در آن حوزه برای خودشان نوآوری ایجاد کردند. اساس پیشرفت صنعت در ایجاد نوآوری است که معمولا در دانشگاه ایجاد می‌شود. در عصر دانش‌بنیان که اکنون در آن هستیم سرمایه انسانی و ایده انسانی اهمیت بسزایی دارد و بسیار زیاد می‌تواند ایفای نقش کند.

کشور‌های مختلف استراتژی‌های متفاوتی را برای صنعتی‌شدن انتخاب می‌کنند. اولین استراتژی، استراتژی راکت تنیس است. در این استراتژی همان جوری که از اسمش پیداست، برای خوب تنیس بازی‌کردن باید راکت تنیس خوبی داشته باشیم، یعنی برای رسیدن به صنعت باید ماشین‌آلات پیشرفته را وارد کنیم و آن‌را در صنعتمان دخیل کنیم. دومین استراتژی، استراتژی آبیاری ریشه‌های درخت است، به این‌معنی که ما برای رسیدن به صنعت کامل و پیشرفته باید درخت علم را به وسیله آموزش در دانشگاه‌ها آبیاری کنیم و در رشته‌های مربوط به فناوری سرمایه‌گذاری انجام دهیم. این استراتژی مختص کشور‌های توسعه‌یافته است. سومین استراتژی، استراتژی مبتنی بر یادگیری و تقلید از کشور‌های توسعه‌یافته است، یعنی برای رسیدن به صنعت و تکنولوژی باید از صنایع کشور‌های توسعه‌یافته تقلید کنیم و همان را در کشور خودمان به ثبات برسانیم و آن‌را ارتقا بدهیم. این استراتژی را بیشتر کشور‌های دیرتر صنعتی‌شده استفاده می‌کنند. اگر بخواهیم کشوری را مثال بزنیم که درحال‌توسعه بوده و اکنون کشوری توسعه‌یافته محسوب می‌شود می‌توانیم از کره‌جنوبی استفاده کنیم.

کشور کره استراتژی مبتنی بر یادگیری را انتخاب کرد، زیرا کشوری دیرتر صنعتی‌شده بود. کره برای رسیدن به صنعت خودرو در اولین مرحله بر روی صنایع فلزی تمرکز کرد و بعد از تکامل آن از روی خودرو‌های آمریکایی تقلید و کپی کرد، سپس بعد از ثبات در تولید خودرو سعی بر نوآوری در طراحی ظاهری و نوآوری فنی داشتند و اکنون در جهان بازار بزرگی را در اختیار دارند. اما وضعیت ایران چگونه است؟ آیا در ایران استراتژی درستی برای رسیدن به صنعت انتخاب شده‌است؟ برای پاسخ به این سوال می‌توانیم بگوییم که در ایران هدف‌گذاری‌های درستی در رسیدن به توسعه داشته‌ایم، اما در اجرا مسیر اشتباهی را انتخاب کرده‌ایم، وقتی هم که مسیری را انتخاب کنیم برگشت از آن بسیار سخت و نا ممکن است. به‌عنوان مثال ما استراتژی آبیاری ریشه‌های درخت را انتخاب و اجرا کردیم، ولی به این نکته دقت نداشته‌ایم که این نوع استراتژی مختص کشور‌های توسعه‌یافته است که می‌خواهند در صنعتشان نوآوری ایجاد کنند، نه کشور‌های درحال‌توسعه.

ما وقتی به ثبات در صنعت رسیده باشیم باید در آن نوآوری ایجاد کنیم، نه اینکه صنعتمان هنوز جای کار داشته باشد و ما تمرکزمان را بگذاریم بر روی دانشگاه‌ها و پذیرش حداکثری دانشجو. نتیجه‌اش می‌شود این همه مهندس و کارشناس که یا بیکارند یا در حوزه نا‌مربوط به رشته‌شان کار می‌کنند و اگر شرایطش را داشته باشند به کشور‌های توسعه‌یافته مهاجرت می‌کنند، یا به‌عنوان مثال بیشتر تمرکزمان را گذاشته‌ایم بر روی صنایع استخراجی که بسیار سرمایه‌بر و کم‌اشتغالزا هستند. حتی ارزش‌افزوده‌ای روی همان مواد استخراجی ایجاد نمی‌کنیم و فقط آن‌ها را به کشور‌های توسعه‌یافته صادر می‌کنیم و ارزش‌افزوده‌ای که آن‌ها روی آن ایجاد‌کرده‌اند را از آن‌ها می‌خریم. البته که این صنایع زیرساختی هستند و به صنایع دیگر کمک می‌کنند، ولی وقتی به پیشرفت کشور کمک مفید می‌کنند که به آن‌ها ارزش افزوده شود و نیاز داخل کشور را رفع کنند. در نهایت می‌توان گفت علت به توسعه‌نرسیدن ایران، انتخاب اشتباه استراتژی صنعتی و تمرکز بر روی صنایع استخراجی است. به امید آنکه آینده‌ای روشن همراه با انتخاب‌هایی درست در حوزه صنعت و توسعه داشته‌باشیم.

سید‌مرتضی ناظمیان / تحلیلگر بازار سرمایه

منبع: دنیای اقتصاد

عناوین برگزیده