به گزارش می متالز، دولت ترامپ اهداف روشنی را در قبال ایران دنبال میکند؛ تهران باید شروط آمریکا را برای مذاکره دوباره در زمینه توافق هستهای بپذیرد. توافقی که بین ایالات متحده آمریکا و دیگر قدرتها امضا شده است، همچنین سیاستهای خود را در منطقه کنار گذارد و برنامه توسعه موشکهای بالستیک را نیز متوقف کند. در این بین چیزی که دولت ترامپ از آن برخوردار نیست، وجود راهبردی واقعگرایانه برای دستیابی به این اهداف است.
تمدید نشدن معافیتهای نفتی ایران که هفته گذشته توسط مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا اعلام شد، ایالات متحده آمریکا را به اهداف یادشده نزدیکتر نمیکند، بلکه برعکس اقدامی پرمخاطره است که فشار زیادی بر عموم مردم ایران وارد میکند، بدون اینکه رفتار تهران را دستخوش تغییر کند، چه برسد به اینکه سبب تغییر رژیم شود.
چند فرضیه درباره تصمیم دولت ترامپ مبنی بر لغو تمدید معافیتهای ایران وجود دارد: نخست اینکه عربستان سعودی و امارات متحده عربی میزان تولید نفت را افزایش میدهند تا قیمت آن بالا نرود. دوم اینکه مشتریان اصلی نفت ایران یعنی چین، هند و ترکیه میزان واردات نفتشان از ایران را کاهش میدهند تا اینکه مقدار آن به صفر برسد، آن هم تحت تهدید تحریمهای دیگر آمریکا. سوم اینکه ایران اختیارات محدودی برای افزایش قیمت نفت و استفاده حداکثری از درآمدهای باقیمانده صادرات خود داشته باشد.
بعید به نظر میرسد که واقعیتها بر اساس فرضیههای آمریکا پیش برود. غیرمحتمل است که عربستان سعودی و امارات متحده عربی در درازمدت قادر باشند که تولید نفت خود را بالا ببرند. «نفت سنگین ایران» که تعدادی از کشورها برای پالایش و تولید دیگر محصولات نفتی به آن نیازمند هستند با نفت عربستان که «نفت خام سبک» به شمار میرود قابل جایگزینی نیست. ترکیه، چین، هند و احتمالاً چند متحد اروپایی دیگر راهحلی دیگر را برای دور زدن تحریمهای آمریکا به دلایل اقتصادی و ژئوپلیتیکی، پیدا خواهند کرد. ایران همچنین تهدید به بستن تنگه هرمز و انجام عملیاتهای سایبری علیه زیرساختهای نفتی در طرف دیگر خلیج فارس کرده است.
اعلام لغو معافیتهای نفتی ایران اندکی پس از قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروههای تروریستی اتفاق میافتد. هیچکدام یک از این دو اتفاق بهطور اساسی رفتارهای ایران در منطقه را تحت تأثیر قرار نمیدهد.ایران مورد حمایت متحدان شیعه خود در منطقه و در کشورهایی چون عراق، سوریه و لبنان است، همچنین یمن بهعنوان متحد حیاتی بر اساس منافع ملی - همانند حصار و مانعی در برابر سلطه گروههای سنی و همچنین نفوذ آمریکا در منطقه است. ایران از قبل بودجه خود را بر اساس اولویتهای منطقهای خود کاهش داده و ممکن است که بازهم از آن کم کند، اما این کشور حاضر است با تمام وجود و فداکاری از گروههای مورد حمایت خود دفاع کند. متحدان و نمایندگان ایران در منطقه نیز انگیزههایی دارند و این بدان معناست که آنها در کنار ایران میمانند و از رفتارهای منطقهای این کشور نیز حمایت میکنند.
وزیر خارجه آمریکا یعنی مایک پمپئو اصرار دارد که کمپین فشار حداکثری بهمنظور بازگشت ایران به میز مذاکره طراحی شده است. این موضوع بهسختی قابلباور است. هم پمپئو و هم مشاور امنیت ملی آمریکا یعنی جان بولتون، قهرمانان باسابقه در زمینه تغییر رژیم هستند. شروط دوازدهگانه مایک پمپئو که سال قبل اعلام کرد برای مقاصد عملگرایانه بود، تقاضایی برای تسلیم ایران در توافق هستهای، مناسبات منطقهای، آزمایش موشکهای بالستیک و دیگر اقدامهای ایران که موردپسند آمریکا نیست.
ایران هم برای مذاکره هیچ عجلهای ندارد، آنها ترجیح میدهند صبر کنند و شاهد باخت ترامپ در انتخابات باشند تا متعاقب آن دولت بعدی به توافق هستهای بازگردد.
تغییر حکومت از بیرون یک توهم است. برای نمونه تلاشهای آمریکا برای خلاص شدن از نیکلاس مادورو در ونزوئلا را در نظر بگیرید. آمریکا کشورهای زیادی را که به این هدف متعهد هستند در اختیار دارد، نزدیکی جغرافیایی، اپوزیسیونی قانونی و فشار اقتصادی بر ونزوئلا از دیگر موارد هستند. با این حال آمریکا و متحدانش موفق نشدند.
در مقابل حکومت ایران در نزد میلیونها ایرانی مشروع است و 40 سال نیز از عمر آن میگذرد. مورد حمایت چین و روسیه نیز بوده و با هیچ گروه اپوزیسیون سازمانیافته نیز روبهرو نبوده است. این بیش از یک خیال نیست که آمریکا فکر کند میتواند رژیم ایران را تغییر دهد.
دولت ترامپ ممکن است سبب ایجاد مشکلات سختی در ایران شود، اما قادر نیست ایران را به سمت ناآرامیهای داخلی سوق دهد تا بهطور ناگهانی تغییر رژیم حاصل شود، یا تغییرات بنیادین شکل بگیرد، یا اینکه رفتارهای منطقهای ایران عوض شود.
به جای آن راهبرد دولت ترامپ وعده سختی و رنج بیشتر را به مردم ایران میدهد، همچنین تنش بیشتر در منطقه، شکاف بیشتر بین آمریکا و متحدان اروپاییاش و سرانجام افزایش خطر رویارویی ایران و آمریکا که بهطور غیرقابل پیشبینی و خطرناک عواقبی را برای منافع ایالات متحده در خاورمیانه رقم میزند.