به گزارش میمتالز، مناطق پوسیده تهران با «معجون تصمیمات دور و گذشته دولت و شهرداری» محل سکونت اتباع خارجی شده و حجم قابل توجهی از ساکنان اصیل این محلههای فرسوده به نقاط دیگر شهر مهاجرت کردهاند. سیاستهای دستکم یک دهه گذشته در نوسازی بافتفرسوده، ۵ نقطه ضعف بزرگ داشته و نتیجهاش، «عکس هدف اولیه» بوده است.
راضیه احقاقی: مساله بافت فرسوده و تبعات زندگی در این مناطق به لحاظ امنیتی و اجتماعی تبدیل به دغدغه مهمی میان مدیران شهری در کشور شده است؛ آمارها نشان از آن دارد که بیش از ۱۹ میلیون نفر در کشور در بافت فرسوده زندگی میکنند. طی سالهای گذشته و در دولتهای مختلف بستههای تشویقی به منظور ترغیب نوسازی بافت فرسوده شهری به تصویب رسیده است؛ اما میزان اثرگذاری این بستههای تشویقی در نوسازی بافت فرسوده محدود بوده است.
عدمنوسازی در مناطق پوسیده (بافت فرسوده) باعث شده تا بخشی از ساکنان بومی این مناطق با هدف دستیابی به زندگی باکیفیتتر و برخورداری از خدمات شهری مطلوبتر به سایر مناطق شهری مهاجرت کنند. در عین حال بخشی از نوسازی در بافت فرسوده شهری طی سالهای اخیر در مسیر اعیان سازی پیش رفته است؛ این موضوع با افزایش هزینه تامین مسکن مناسب در این مناطق بخشی از ساکنان آن را مجبور به مهاجرت اجباری کرده است. درواقع مدیریت ناکارآمد شهری در بافت فرسوده به حذف ساکنان بومی از این مناطق و اضافه شدن ساکنان جدید به آن انجامیده است. این رویه بافت فرسوده را به محلی برای پذیرش مهاجران جدید بدل کرده است؛ مهاجرانی که بخشی از آنها را اتباع غیرایرانی تشکیل میدهند. بخش قابلتوجهی از بافت فرسوده کشور فاقد استانداردهای معمول زندگی است؛ این عیب اگرچه به خروج جمعیت بومی از این مناطق منجر شده، اما همزمان باعث شده تا هزینه تامین مسکن در این مناطق پایینتر از سایر مناطق باشد و بنابراین بخشی از اتباع خارجی که از توان مالی برای تامین مسکن باکیفیت برخوردار نیستند، سراغ این مناطق بیایند.
تغییر یکباره بافت جمعیتی در هر محلهای میتواند به ناپایداری اجتماعی منجر شود؛ بنابراین کارشناسان توسعه شهری بر لزوم نوسازی بافت فرسوده با حفظ هسته جمعیت بومی تاکید دارند. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی کارشناسی به بررسی دلایل عدمموفقیت طرحهای پیشین در زمینه نوسازی بافت فرسوده شهری پرداخته و در عین حال به ارائه راهکارهایی به منظور تحقق نوسازی این مناطق با حفظ پایداری اجتماعی (حفظ ساکنان بومی) پرداخته است. مناطق پوسیده شهر تهران عمدتا شامل تهران قدیم و مناطق حاشیهای آن در منطقه ۱۲ و ۱۵ شهرداری تهران میشود؛ در سایر شهرها نیز این بافت فرسوده وجود دارد و در اغلب شهرها این بافت فرسوده، زمانی هسته اصلی شهرها را تشکیل میداد.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی با عنوان «واکاوی تبعات نوسازی بافت فرسوده از منظر اعیان سازی و ارائه رهنمونهای پیشنهادی» به بررسی روند نوسازی بافت فرسوده در کشور و دلایل عدمموفقیت این طرحها پرداخته و با بررسی نمونههای مشابه خارجی که به نتیجه مدنظر نیز نرسیده اند؛ پیشنهادهای کارشناسی برای تحقق نوسازی در بافت فرسوده شهری را مطرح کرده است. طبق توصیه کارشناسان شهری، اعیان سازی محلههای ضعیف و ناکارآمد و فرسوده، ضروری است، اما بدون توجه به شروط تکمیلی آن، این اعیان سازی مانع از ادامه زندگی قدیمیهای محل شده و در نهایت باعث میشود سیاست نوسازی محله به هدف اصابت نکند.
پنج رویه نادرست از سوی مدیران شهری باعث شده تا نوسازی بافت فرسوده به نتیجه مطلوب نرسد؛ اجبار سازندگان به تامین ۱۰۰ درصدی پارکینگ مانع اول در مسیر نوسازی بافت فرسوده است. در حالی که بخش قابلتوجهی از ساکنان این مناطق احتمالا از خودروی شخصی برخوردار نیستند؛ شهرداری سازندگان را ملزم به تامین ۱۰۰ درصدی پارکینگ میکند. این در حالی است که حذف تامین پارکینگ با کاهش متراژ مشاعات به افت هزینه تولید میانجامد و در عین ترغیب صاحبان ملک برای نوسازی باعث حفظ بخشی از ساکنان بومی در منطقه میشود. در عین حال حذف الزام تامین ۱۰۰درصدی پارکینگ باعث میشود تا امکان ساخت واحدهای کوچکمتراژ نیز در این مناطق فراهم شود.
تبیین ضوابط تراکم به نحوی که مالکان قدیمی از آن منتفع نمیشوند، مانع بعدی در مسیر عدمنوسازی بافت فرسوده است. املاک در بافت پوسیده تهران قدیم عمدتا متعلق به ساکنان بومی است؛ ضوابط تراکم در سالهای گذشته به نحوی بوده است که در برهههایی از زمان، سازنده تنها منتفع نوسازی بوده و در برهههایی با کاهش مجوز تراکم در این مناطق؛ حتی سازنده نیز از مشارکت در ساخت در این مناطق منتفع نشده است. این وضعیت به شدت از میزان پروژههای مشارکت با هدف نوسازی کاسته است.
عدمتعریف تسهیلات مالی ارزان به منظور تشویق صاحبان خانههای قدیمی برای نوسازی از دیگر موانع نوسازی بافت فرسوده شهر تهران بوده است. این در حالی است که سیاستگذار میتوانست با افزایش سقف وام، نرخ پایین سود، توسعه تخفیف انشعابات و تخفیف در هزینههای شهرداری نوسازی در بافت فرسوده شهری را جذاب کند. البته ارائه این تسهیلات باید با تعهد مالکان و سازندگان برای اجاره با نرخ مناسب برای اقشار با درآمد کم و متوسط انجام شود، تا به این ترتیب مانع اخراج اجباری ساکنان بومی از این مناطق به دلیل رشد هزینههای تامین مسکن شود.
طرح ترافیک سیاست منفی دیگری است که طی سالهای اخیر باعث تسریع خروج ساکنان بومی از تهران قدیم شده است. درواقع اجرای این طرح در عین عدمتوسعه حمل ونقل عمومی باعث شده تا بخشی از تهران قدیم خالی از سکنه بومی و تبدیل به منطقه تجاری و اداری یا محلی برای زندگی ساکنان جدید که عمدتا اتباع غیرایرانی هستند، شود.
در کنار موارد یادشده عدمتعادل در سیاست نوسازی مسکن در بافت فرسوده باعث شده تا امروز این مناطق برای سه گروه متقاضی کم درآمد، درآمد متوسط و با درآمد بالا گزینه مناسب برای زندگی را ارائه نکند. این در حالی است که پایداری اجتماعی در یک منطقه شهری نیازمند آن است که یک محله برای سه گروه ضیف، متوسط و توانمند به لحاظ درآمدی خانه مناسب برای عرضه داشته باشد.
در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در خصوص واکاوی تبعات نوسازی بافت فرسوده به کرات از واژه اعیان سازی استفاده شده است و در عین بیان مزایای این اعیان سازی به بیان مضرات آن نیز پرداخته شده است. اعیان سازی به زبان ساده تغییر و تحول در محدودهای از شهر است که با نقل مکان ساکنان آن به محلات پایین شهر همراه است. این تغییرات اغلب منتج به دگرگونی فرهنگ و هویت محلهای میشود؛ بنابراین زمانی اعیان سازی فرآیندی مطلوب شناخته میشود که نوسازی بافت فرسوده با حفظ جمعیت بومی باشد.
طی دهههای گذشته مدیران شهری سیاستهای مختلفی را به منظور نوسازی بافت فرسوده در ایران اجرایی کرده اند که البته به نتیجه مطلوب نیز منجر نشده است. تبیین طرحهای مختلف به منظور ساخت مسکن و تخصیص اعتبارهای سنگین دولتی به این طرحها یکی از موانع اصلی نوسازی بافت فرسوده در کشور بوده است. این در حالی است که بافت فرسوده دارای زیرساخت مناسب بوده و اگر دولتها نوسازی این بافت را با حمایت مالی و بستههای مشوق در دستور کار قرار میدادند با هزینه کمتری به نتیجه مطلوب میرسیدند.
طی سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ رویکرد دولت در خصوص تامین مسکن بر توسعه بافت منفصل شهری (مسکن مهر) متمرکز بود و همین موضوع باعث کاهش توجه به ضرورت احیای بافت فرسوده در کشور شد. در ادامه در سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰، مجدد توجه به بافت فرسوده شهری و توسعه اعیان سازی در این مناطق مورد توجه سیاستگذاران دولتی قرار گرفت. این موضوع باعث شد تا به صورت متوسط سالانه ۱ تا ۲درصد از بافت فرسوده شهری نوسازی شود؛ این در حالی بود که در برنامه ششم توسعه و در ذیل قانون حمایت از مرمت و احیای بافتهای تاریخی هدف نوسازی ۲۰ درصدی بافت فرسوده شهری تعریف شده بود.
در ادامه طی سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ نیز سیاستگذاران شهری دو رویکرد توسعه بافتهای منفصل شهری در قالب نهضت ملی مسکن و همچنین ارائه بستههای تشویقی شهرسازی برای نوسازی بافت فرسوده شهری را پیگیری کردند. این رویهها باعث شد تا صدور پروانه نوسازی در بافتهای فرسوده افزایش یابد. با وجود این طی این دوره زمانی نیز ساخت مسکن ملی با الحاق زمین به شهرها در اولویت بیشتری نسبت به نوسازی بافت فرسوده شهری قرار داشت؛ به نحوی که تسهیلات ساخت مسکن ملی بالاتر از تسهیلات ساخت مسکن در بافت فرسوده بود. این سیاست نیز غیرکارشناسی بود و باعث شد تا بخش قابلتوجهی از سرمایههای کشور به جای تزریق به بافت فرسوده به مناطق حاشیه شهرها سوق داده شود.
توجه به نوسازی بافت فرسوده تنها مربوط به ایران نیست؛ این موضوع با هدف بهبود کیفیت محیطهای شهری در نقاط مختلف دنیا مورد توجه تصمیمگیران شهری بوده است. در گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی به تجربه کشورهای مختلف آسیایی و اروپایی در این زمینه پرداخته شده است. در میان مثالهای مطرحشده ترکیه بیشترین شباهت را با ایران دارد.
محله سولوکوله در استانبول یکی از محلات محروم و فقیرنشین شهر استانبول بود؛ طرح بازآفرینی شهری سولوکوله در سال ۲۰۰۵ ارائه شد و در ژوئیه سال ۲۰۰۶ موافقت نامهای برای تخریب و توسعه مجدد این منطقه امضا شد. مدیران شهری توسعه این منطقه را با خرید اجباری زمین از ساکنان بومی و درواقع اخراج آنها از محل زندگی خود اجرایی کردند؛ در سال ۲۰۰۹ ساکنان بومی به طور کامل از منطقه تخلیه شدند و در سال ۲۰۱۰ کار بازسازی آغاز شد. کار نوسازی این محله به تخریب کامل محله سولوکوله و تخریب بناهای ارزشمند آن انجامید. در نهایت نیز پس از بازسازی بخش قابلتوجهی از ساکنان بومی به دلیل هزینه نتوانستند به محله بازگردند و از همین رو از این طرح با عنوان یک نمونه شکست خورده یاد میشود.
نمونه ناموفق داخلی نوسازی بافت فرسوده شهری در محله نواب شهر تهران نیز اجرایی شد. مطالعات طرح نواب از سال ۱۳۴۵ آغاز شد؛ از اهداف ابتدایی این طرح در سال ۱۳۶۹ اجرای بزرگراه نواب به عنوان شاهراه اتصال نواحی شمالی و جنوبی شهر تهران و ایجاد ارزش افزوده در این منطقه با هدف تحریک احیای بافت فرسوده در مجاور این بزرگراه بود. برای اجرای این طرح حدود ۳هزار ملک مسکونی شامل ۶هزار خانوار مجبور به کوچ اجباری از محله قدیمی خود شدند و تعداد زیادی مراکز فرهنگی و اجتماعی نیز تخریب شد. در عین حال اجرای این پروژه عظیم به جهش یکباره قیمت مصالح ساختمانی در کشور انجامید. اما در نهایت پس از گذشت سالها از اجرای آن، نهتنها هدف نهایی محقق نشد که روح پویایی محله با نارضایتی ساکنان از کمبود خدمات و ناامنی به لحاظ مهاجرت گسترده ساکنان بومی از میان رفت.
منبع: دنیای اقتصاد