
به گزارش میمتالز، مشکل اصلی، فقدان یک تعریف روشن و مورد توافق همگانی است. آنچه برای یک کشور "حیاتی" تلقی میشود، ممکن است برای کشور دیگر اهمیت چندانی نداشته باشد. در واقع یک ماده معدنی فقط در صورتی باید "حیاتی" در نظر گرفته شود که یک کشور به آن نیاز داشته باشد، ذخایر داخلی نداشته باشد، نتواند به طور قابل اعتماد آن را از متحدان خود تامین کند، و به اندازه کافی زنجیره تأمین را کنترل نکند تا جریان مداوم آن را تضمین کند. این تعریف بر کمبود، دسترسی و کنترل به عنوان عوامل تعیینکننده اهمیت تأکید میکند. این تعریف، "مواد معدنی حیاتی" را از "مواد معدنی اصلی" که آنها نیز ضروری هستند، اما از طریق سازوکارهای بازار تثبیتشده به راحتی در دسترس هستند، متمایز میکند.
این تمایز مهم است، زیرا استراتژی مناسب برای تأمین این منابع را تعیین میکند. مواد معدنی اصلی را عموماً میتوان به نیروهای بازار واگذار کرد و شرکتهای خصوصی اکتشاف، توسعه و تولید آنها را بر اساس انگیزههای تجاری انجام میدهند. با این حال، مواد معدنی واقعاً حیاتی نیازمند یک رویکرد استراتژیکتر و اغلب دولتی هستند. این میتواند شامل تأمین مالی مستقیم برای معادن جدید، ایجاد مشارکتهای استراتژیک با کشورهای غنی از منابع و ارائه توافقنامههای خرید تضمینی باشد که به نوسان بازار وابسته نیستند.
میتوان چین را به عنوان نمونهای بارز از کشوری که به طور مؤثر از این رویکرد استراتژیک استفاده کرده، معرفی کرد. چین با سرمایهگذاری سنگین در معادن و زیرساختها در خارج از کشور و ساخت تأسیسات فرآوری در داخل، کنترل قابل توجهی بر زنجیرههای تأمین مواد معدنی متعدد و حیاتی برای گذار انرژی، از جمله لیتیوم، کبالت، نیکل و عناصر کمیاب خاکی به دست آورده است. در حالی که این مواد معدنی در لیست "حیاتی" چین قرار دارند، تسلط آنها بر زنجیره تأمین، حیاتی بودن آنها برای چین را زیر سوال میبرد. موفقیت چین ناشی از دیدگاه بلندمدت و استراتژیک آن است، نه فقط ملاحظات تجاری.
وضعیت برای کشورهای غربی، به ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا، پیچیدهتر است. آنها نیز بسیاری از همین مواد معدنی را به همراه سایر مواد مانند مس، آلومینیوم، آنتیموان، گرافیت و تنگستن به عنوان "حیاتی" تعیین میکنند. با این حال، استراتژیهای آنها برای تأمین این منابع اغلب ناکافی است. برای مثال، گنجاندن مس و آلومینیوم در لیست آنها مورد بحث است، زیرا عرضه جهانی عمدتاً توسط شرکتهای غربی در کشورهای متحد کنترل میشود. اهمیت کبالت نیز به دلیل پیشرفت در فناوری باتری مورد تردید قرار گرفته است.
شرکتهای معدنی غربی در تأمین مالی بلندمدت با مشکل مواجه هستند، زیرا نمیتوانند قیمتهای آینده را تضمین کنند. این امر آنها را در مقایسه با شرکتهای چینی که اغلب اهداف استراتژیک را بر سود فوری ترجیح میدهند، در موقعیت نامساعدی قرار میدهد.
نتیجه این که غرب به یک چشمانداز استراتژیکتر و بلندمدتتر و یک رویکرد فعالتر برای تأمین مواد معدنی حیاتی مورد نیاز برای آینده اقتصادی و فناوری خود نیاز دارد. این مقاله تلویحاً بیان میکند که بدون چنین تغییری، آنها خطر عقب ماندن از چین و سایر کشورهایی را که از قبل تأمین دسترسی به این منابع حیاتی را در اولویت قرار دادهاند، به جان میخرند.
منبع: ایفنا