
به گزارش میمتالز، در دل خوزستانی که در سالهای اخیر همزمان از فشارهای اقلیمی، نابرابریهای توسعهای و انتظارات انباشتهشده رنج برده، این شرکت نهتنها به یکی از اصلیترین منابع اشتغال مولد و صادرات غیرنفتی کشور بدل شده، بلکه نقشی کمتر دیدهشده، اما بنیادیتر را ایفا کرده است: تولید ثبات اجتماعی.
بیایید دقیقتر نگاه کنیم. در بازه چهار ساله گذشته، فولاد خوزستان دو بار هدف مستقیم تحریمهای آمریکا قرار گرفته است. همزمان، درگیر بحران برق، اختلال در زنجیره تامین، جهشهای ارزی و محدودیتهای صادراتی نیز بوده؛ اما برخلاف بسیاری از صنایع که زیر این فشارها خم شدند، این شرکت نهفقط ایستاد، بلکه رشد کرد. معادن خرید، نیروگاه میسازد، مصرف آب را نصف کرد، فناوری نوین وارد کرد و در همه این مسیر، شبکهای از متخصصان بومی و نیروی انسانی پرتلاش را با خود همراه ساخت.
اما داستان فقط این نیست. اثر اصلی فولاد خوزستان در لایهای عمیقتر شکل میگیرد: در اعتماد عمومی. در خوزستانِ تشنه به توسعه، شرکت فولاد خوزستان نماد توانستن شده است. از جوان کارگر تا مهندس ارشد، از خانوادههای وابسته به اشتغال صنعتی تا دانشگاهیان، همه به نوعی در مدار اجتماعی این شرکت میچرخند. پروژههای مسوولیت اجتماعیاش (از درمانگاه تا مدرسه، از پل تا فضاهای ورزشی) اگرچه در ظاهر «جانبی» به نظر میرسند، اما در عمل کارکردی شبیه ستونهای باربر یک ساختمان دارند: نگهداشتن امید در شرایط سخت.
این است معنای زیرساخت امنیت نرم. یعنی نهادی که فقط تولید فولاد نمیکند؛ تولید آرامش میکند. تولید پیوند میکند. تولید اعتماد به آینده. در چنین شرایطی، پرسش مهمی که باید در سطح ملی مطرح شود این است: آیا نباید در سیاستگذاری انرژی، مالیات، مجوز، دیپلماسی صنعتی و سرمایهگذاری، برای چنین نهادهایی تفاوت قائل شد؟ آیا باید با شرکتی که ستون خوزستان و یکی از بازوان اقتصادی کشور است، همانند یک بنگاه عادی رفتار کرد؟ توسعه پایدار، بهویژه در مناطقی مثل جنوبغرب کشور، بدون چنین ستونهایی، چیزی بیش از خیال نیست. اگر خواهان امنیت پایدار، سرمایهگذاری ماندگار و تولید مبتنی بر تابآوری هستیم، باید از امروز بپذیریم که فولاد خوزستان فقط یک کارخانه نیست، این شرکت زیرساخت آرامش جنوب است.