به گزارش می متالز، اول اینکه از کجا معلوم، اگر تولید فرآوردههای نفتی و به تبع آن صادرات آن بیشتر بود، صادرات فرآوردههای نفتی هم تحریم نمیشد؟ کمااینکه صادرات پتروشیمی هم تحریم شد. اما نکته دوم مهمتر از نکته اول است: بحث اصلی در تحریم، نقل و انتقال پول است. مشکلی که اینستکس ادعایی اروپا هم نتوانسته گشایشی در آن ایجاد کند. اگر در زمان تحریم چیزی به جز نفت خام صادر کنیم، مشکل نقل و انتقال پول حل میشود؟
اما اجازه بدهید از این موضوع بگذریم و فراتر از آن به خامفروشی نگاه کنیم. ایران از نظر ذخایر نفتخام دومین کشور جهان است و ظرفیت بالقوه بالایی برای صادرات دارد. ظرفیتی که در سالهای پس از انقلاب اسلامی، در مقطعی به دلیل جنگ و در مقاطع دیگری به دلیل تحریم، آنگونه که شایسته بود به فعلیت نرسید. ایران در آخرین سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، حدود ۶ میلیون بشکه نفت در روز تولید میکرد که حدود ۱۵ درصد از نفت مصرفی جهان در آن زمان بود. با تکیه بر همان میزان تولید نفت بود که ایران میتوانست دنیا را به قطع صادرات نفت تحریم کند، اما به مرور زمان تولید نفت ایران کاهش یافت.
از معدود دوران ثبات اقتصادی ایران در دهههای اخیر، دوران اصلاحات بود که میزان تولید نفت کشور از مرز ۴ میلیون بشکه در روز فراتر رفت. پس از آن تولید نفت افت کرد و پس از برجام بود که تولید نفت بار دیگر به ۴ میلیون بشکه در روز رسید. تولیدی که اگرچه روندی رو به رشد داشت، اما در واقع بازگشت به سال آخر دولت اصلاحات و روزهای قبل از تحریم بود و این یعنی زمان زیادی را برای افزایش تولید نفت از دست دادیم. حالا هم که دوباره اسیر تحریم شدهایم...
یک سوال مهم که عموم منتقدان پاسخی به آن ندارند این است که آیا فروش و صادرات نفتخام، یک قدرت نیست؟ وقتی نفت، کم کم ارزش استراتژیک خود را از دست میدهد، چرا نباید حضوری قدرتمندتر در بازارهای جهانی نفت داشته باشیم؟ البته این حرفها برای زمانی است که تحت فشار تحریم نباشیم، اما همان زمانی هم که تحریمی در کار نیست، باز هم عدهای مخالف فروش نفتخام هستند، اما همین افراد نمیبینند که همین خامفروشی نفت به عربستان قدرت تاثیرگذاری در معادلات بینالمللی را داده است. یا همین خامفروشی نفت است که قدرتی به آمریکا داده که به پشتوانه نفت شیل و ذخایر قدرتمند نفتش – که سالهای زیادی هم پایدار نخواهد بود – فعلا به راحتی هر کمبودی را در بازار نفت جبران میکند. زمانی آسیب دیدن یک نفتکش در خلیج فارس یا تهدید تنگه هرمز یا کاهش صادرات نفت یک کشور تاثیرگذار اوپک، خلا جدی در بازار نفت ایجاد میکرد و تکان شدیدی به قیمت نفت میداد. اما امروز، آمریکا با تکیه بر همان تولید نفت، این اوضاع را مدیریت میکند.
اشکال کسانی که از خارج از نفت برای نفت نسخه میپیچند این است که فقط برای یک مقطع زمانی کوتاه، نسخه پیچی میکنند. بدون شک صادرات نفتخام مغایر با تبدیل نفت به فرآورده نیست و هر کدام ارزش استراتژیک خود را دارد، اما نمیتوان اولویتهای بلندمدت را با توجه به شرایط خاص تحریم تغییر داد، مگر آنکه اعتقاد داشته باشیم تحریمها همیشگی است که این دیدگاه، نه تنها عاقلانه نیست، بلکه نافی قدرت نظام در تغییر مسالمتآمیز معادلات بینالمللی است؛ همانند آنچه در برجام حاصل شد.
ما حتی اگر بخواهیم پالایشگاه بسازیم، نیازمند منابع مالی عظیمی هستیم که نه در توان داخلی است و نه امکان جذب آن از منابع خارجی وجود دارد، حاصلش هم تلف شدن وقت در پروژههاست که اتلاف عظیم منابع مالی را درپی دارد. ما برای تدوین برنامههای استراتژیک در حوزههای مختلف از جمله صنعت نفت، نیازمند وضعیت باثبات هستیم و هر برنامهای که در شرایط تحریم تدوین شود، صرفا برای همان شرایط تحریم است. ما همچنان نیازمند گفتوگو هستیم. در فاصله تحقق برجام تا روی کار آمدن ترامپ، هرچند فرصتهایی هم از دست رفت، اما آثار مثبت و ملموس برجام را تا حدی دیدیم.