به گزارش می متالز، نرخ ارز پس از شوک اول خروج امریکا از برجام در اردیبهشت ماه سال گذشته با نوسانات عمدهای روبهرو شد و قیمت دلار بهعنوان ارز پیشرو بازار، از کانال قیمتی چهارهزار تومانی به سطوح بالای 19 هزار تومان نیز رسید.
با این حال، پس از تغییر مدیریت در بانک مرکزی به عنوان بالاترین مرجع سیاستگذاری پولی کشور، نرخ ارز تعدیل شد و تا کانال یازده هزار تومانی نیز عقبنشینی کرد.
این در حالی است که در این مدت، اخبار متعددی در فضای سیاسی و دیپلماتیک کشور مبنی بر تشدید تحریمها و محدودیتهای مالی منتشر میشد؛ اخباری که در شرایط مشابه، موجب حملات سوداگرانه به بازار ارز و تشدید نوسان قیمتها در سال گذشته شده بود. با این حال، بازار ارز چند ماهی هست که به این اخبار بیاعتنا بوده و شرایط پایداری دارد. اما دلیل این پایداری و آرامش چیست و دلار سرکش ماههای میانه سال گذشته چگونه رام شده است؟
برای پاسخ به سوال اصلی این گزارش ابتدا باید به این موضوع پرداخت که اصولا نرخ ارز چگونه تعیین میشود؟ حتما با عناوینی چون «نرخ ارز اسمی» یا «نرخ ارز واقعی» و حتی «نرخ ارز تعادلی» روبهرو شدهاید. هر یکی از این اصطلاحات با تعاریف خاص خود همراه است و عموما اجماع نظری در میان اقتصاددانان برای آن به ندرت پیدا میشود.
اما یک فرمول کلی برای تعیین هر یک از این نرخها وجود دارد که «منابع و مصارف» کشور آن را تعیین میکنند. در حالت کلی، اقتصاد در کشورهایی مانند ایران که به «خام فروشی» دست میزنند؛ عمده درآمد ارزی بر اساس فروش نفت و محصولات وابسته به آن مثل محصولات پتروشیمی به دست میآید.
این در حالی است که متغیر «تراز تجاری» در کشورهایی که واردات کالا و خدمات آنها با صادرات کالا و خدمات بهطور یکسانی حرکت میکند، به عنوان اصلیترین گزینه متعادلسازی معادله درآمد-هزینه بهکار میرود.
هر چقدر که یک اقتصاد به سمت فروش نفت و منابع طبیعی برای به دست آوردن ارز حرکت کند این تعادل به هم میریزد. بنابراین سیاستگذار پولی مجبور است برای حفظ این تعادل، نرخ ارز را کنترل کند. موردی که در ادبیات اقتصادی به «دستکاری نرخ ارز» معروف شده است.
بانک مرکزی به عنوان سیاستگذار پولی، دست به تعیین نرخ ارز میزند تا با توجه به تورم داخلی و خارجی، نرخ متعادلی را برای ارز و فروش آن در کشور به دست بیاورد. دولت به عنوان مصرفکننده عمده «ریال» نیازی به دلار ندارد. پیمانکاران و طلبکاران دولت، نیازی به دلار ندارند و همه آنها باید «ریال» بگیرند. بنابراین بانک مرکزی برای تعیین نرخ تبدیل دلار به ریال، با توجه به متغیرهایی که پیش از این توضیح داده شد؛ کار سختی دارد.
تجربه گذشته نشان میدهد که نخستین چالش بانک مرکزی در زمانی که به دنبال آرامش در بازار ارز است، چندنرخی شدن دلار بوده است. نرخ دلار در مقاطع مختلف، در بازار آزاد با قیمتی بالاتر از نرخ اعلام شده توسط بانک مرکزی فروخته شده است. این تجربه در دهه 70، 80 و اوایل دهه 90 بارها تکرار شده است. در هر سه مقطع نیز سیاستگذار پولی به دنبال یک هدف بوده است: نزدیک کردن نرخ بازار آزاد به نرخ رسمی که هدف «تعادلی بازار» را نشانه گرفته است.
سیاستگذار پولی یک بار در سال 1381 موفق به انجام این کار شده است. در آن زمان، با ابزارهای تنشزدایی از سیاست خارجی و کاهش نیروهای تولیدکننده تورم، اقتصاد ایران نیز وابستگی کمی به منابع نفتی برای پرکردن چالههای موجود داشت. در آن زمان قیمت هر بشکه نفت به زیر 30 دلار در هر بشکه سقوط کرده بود و مجموعه اقتصادی ایران چارهای جز کاهش مصارف ارزی نداشت. دومین بار زمانی بود که در سال 1392 تحریمها به یکباره برطرف شد و دولت روحانی توانست نرخ ارز بازار آزاد را کنترل کند. حالا و در سال 1398 پس از شوکهای پی در پی به قیمت ارز، بار دیگر بازار روی آرامش دیده است. اما چطور؟
این یک واقعیت است که داشتن ارز تکنرخی از 17 سال پیش تاکنون، یک رویا برای سیاستگذاران پولی بوده است. در سال 1381، نظام ارزی ایران «شناور مدیریت شده» تعیین شد. در واقع این آخرین باری بود که بانک مرکزی موفق به تک نرخی کردن ارز شد.
8-7 سال بعد و با ورود به دهه 90 و تشدید تحریمها، این دستاورد بانک مرکزی از دست رفت. در سال 1391 و با ورود اقتصاد ایران به دوره جدید تحریمها، بانک مرکزی چارهای جز توزیع قطرهای ارز میان تاجران نداشت و همین موضوع بار دیگر ارز را چندنرخی کرد.
حالا و در سال 98، زمزمه راهاندازی بازار متشکل ارزی که یک طرف آن بانک مرکزی است و طرف دیگر صرافان و بانکها به گوش میرسد. این اقدام میتواند نشانهای از تعیین یک نرخ واحد برای ارز تکنرخی باشد که خود به آرامش بازار کمک کرده است.
این یک واقعیت است که با افزایش نرخ ارز، صرفه اقتصادی واردات کاهش پیدا کرده و در مقابل، صادرات است که رونق میگیرد. همین امروز، جنگ تجاری چین و امریکا، بر سر دستکاری نرخ یوآن است که موجب سرازیر شدن سیل کالاهای چینی به امریکا شده و دولت ترامپ را بر آن داشته تا با افزایش عوارض این کالاها، از حمله تجاری پکن جلوگیری کند.
اثر افزایشی نرخ ارز در آمار تجارت خارجی ایران نیز مشهود است. در سه ماهه اول امسال، میزان صادرات به 11.5 میلیارد دلار در مقابل 10 میلیارد دلار واردات رسیده است.
این شکاف تقریبا 1.5 میلیارد دلاری نشان میدهد که صرفه اقتصادی صادرات بیشتر شده و به تبع آن، تراز تجاری کشور نیز بهبود پیدا کرده است. توجه کنید که در این مدت اقتصاد ایران تحت شدیدترین تحریمهای بانکی و تجاری بوده است و این دستاورد کمک کرده تا مصارف ارزی کشور کنترل شود.
بانک مرکزی از دو سه ماه پیش شروع به آمادهسازی زیرساختهایی کرده تا ارز 4200 تومانی که پیش از این توسط دولت برای واردات کالاهای اساسی اختصاص پیدا میکرد را قطع کند. نرخ تازهای که همین الان هم برای برخی از کالاهای اساسی اختصاص پیدا میکند، مطابق با سامانه «نیما» است که به نرخ بازار آزاد نزدیک شده است. این نشانهها میتواند احتمال خداحافظی با ارز 4200 تومانی را قوت ببخشد.
رییس کل بانک مرکزی عنوان کرده که در سال جاری 14 میلیارد دلار ارز 4200 تومانی برای واردات کالاهای اساسی اختصاص پیدا خواهد کرد؛ رقمی که اگر با نرخ بازار آزاد محاسبه شود نزدیک به 100 هزار میلیارد تومان ارزش دارد.
برای بزرگی این عدد حساب کنید که ماهانه 5 هزار میلیارد تومان یارانه نقدی به ایرانیها پرداخت میشود و با این پول میشود تا نزدیک دو سال یارانه نقدی را در شرایط سخت کنونی پرداخت کرد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که عدم اختصاص ارز ارزان قیمت میتواند ثبات قیمتی کنونی نرخ ارز را قوام ببخشد.
در نهایت برخی دیدگاههای کارشناسی نیز وجود دارد که بازارهای جایگزین دلار را برای نقدینگی سرگردان به عنوان عامل کاهنده نرخ ارز در ماههای اخیر مطرح کرده است. بازار مسکن پس از یک دوره یکساله رونق، حالا وارد رکود شده است. اما بازار استخراج «بیتکوین» و دیگر رمزارزها این روزها روی بورس است و دولت هم با دستورالعملی به دنبال قانونی شدن آن است.
بنابراین خروج سرمایههای سرگردان از بازار ارز و ورود به بازارهای دیگر را نیز میتوان به این عوامل اضافه کرد. در ماههای آینده مشخص میشود که آیا روند آرامش بازار به کاهش نرخ ارز نیز منجر میشود یا اینکه سیاستگذار پولی به این نرخ کنونی متمایل است.