به گزارش می متالز، با این حال تنها شمار کمی از کشورهایی که ذخایر بزرگ نفتی دارند به لطف این اکتشاف به اقتصادی شکوفا دست یافتهاند؛ پدیدهای که اقتصاددانان نام «نفرین نفت» را به آن دادهاند.
محمدحسین بصیری، استاد دانشکده فنی و مهندسی دانشگاه تربیت مدرس، گفتوگو در این باب را با عبارت «نحسی منابع Resource Curse» شروع کرد و توضیح داد: نحسی منابع به این معناست که کشورهای دارنده مواد خام از جمله دارندگان و بهرهبرداران نفت، محکوم به برخوردار نبودن از رشد اقتصادی مطلوب هستند. در این کشورها دولتها به این منابع دسترسی آسان دارند؛ بنابراین برای درآمدزایی آن طور که باید توسعه سایر صنایع را پیگیری نمیکنند.
وی ادامه داد: همچنین دولتهای نفتی دغدغه کمتری برای تامین درآمد از مالیات دارند. این دولتها با صدور منابع طبیعی از جمله نفت، ارز موردنیاز را ایجاد و نقدینگی حاصل از آن را به اقتصاد کشور تزریق میکنند.
در ادامه این رویه نقدینگی رشد میکند و تورم اتفاق میافتد. در همین حال در دولتهایی که مالیات برای آنها منبع درآمد به شمار میآید، دولت با اخذ مالیات، از نقدینگی در دست مردم میکاهد و با صرف آن نقدینگی در ایجاد اشتغال و مصارف مشابه، آن را برای توسعه کشور استفاده میکند. چنین رویهای به ایجاد توازن در نقدینگی کشور منجر میشود. نقطه مخالف این رویه، ایجاد نقدینگی بالا در میان مردم است که به تورم میانجامد و تورم، آفت بزرگ توسعه اقتصادی و مادر بدبختیهاست.
بصیری ادامه داد: مسئله دیگر آن است که تکیه اقتصاد کشور بر یک یا چند منبع طبیعی محدود باعث میشود منابع مالی کشور در اختیار دولتها قرار گیرد و دولت به قدری قدرت پیدا کند که اتکایی به ملت نداشته باشد. این نبود اتکا، از تمایل دولت برای توسعه اقتصادی کشورها میکاهد.
همچنین درآمدهای حاصل از فروش نفت چون بهوسیله نظام منظم وارداتی به اقتصاد کشور ورود پیدا نکرده، به نبود شفافیت و بروز فساد و سوءاستفاده میانجامد. معضل دیگر، توجه کشورهای استعمارگر به منابع نفتی کشورهای دارای ذخایر است. استعمارگران در تلاش برای ایجاد بحران در کشورهای نفتخیز به دنبال به غارت بردن ذخایر آنها هستند.
این استاد دانشگاه افزود: همچنین درآمدزایی آسان از منبعی مانند نفت به کندی رشد فناوریها میانجامد.
وقتی چنین درآمدی وجود نداشته باشد، نخبگان جامعه برای رشد فناوریها به کار گرفته میشوند تا فناوریها و محصولات برآمده از آنها به ایجاد درآمد برای کشور بینجامد. نمونه این اتفاق، توسعه صنعت گردشگری در ترکیه یا صنعت ساخت شکلات در کشوری مانند سوئیس است، در حالی که نفتزدگی انگیزه رشد فناوری را کاهش میدهد. بصیری در ادامه تصریح کرد: همچنین در کشورهای متکی به نفت، بخش خصوصی در موضع ضعف قرار دارد و ناچار است در چارچوبهای دولتی کار کند؛ در نتیجه برخی چالشها به راحتی مانع رشد بخش خصوصی کشور میشود و بخش خصوصی نمیتواند در تصمیمهای سیاسی سران کشور تاثیرگذار باشد بلکه تنها باید خود را با تصمیمهای بخشهای دولتی هماهنگ و همراه کند حتی اگر سد راه ادامه کار و درآمدزایی باشد؛ در نتیجه منافع شرکتهای بزرگ و خصوصی ما با منافع شرکتهای کشورهای توسعهیافته در هم تنیده نیست و شرکتهای ما در زنجیره بینالمللی عرضه دخیل نیستند. بهدلیل تنیده نشدن منافع کشورها به یکدیگر بهسختی میتوان توسعه مطلوب و اقتصاد مقاومتی داشت. برای نمونه چون درآمد شرکت مایکروسافت و سایر شرکتهای بزرگ با هندوستان بهم پیوسته شده، دولت امریکا بهراحتی نمیتواند فکر تحریم آن کشور را در سر بپروراند.
وی در پایان گفت: نفتزدگی بر کشورهایی مانند عربستان، قطر و امارات هم سایه انداخته اما این کشورها در تلاش برای کمرنگ کردن این اتفاق هستند و این کار را با توسعه صنایع دیگر انجام میدهند که البته توسعهیافتگی آنها در جایگاه همتایان نفتی، تهدیدی برای صنایع مشابه فعال در کشور ما بهشمار میرود. صنایعی مانند آلومینیوم و سیمان از این دسته هستند.
اردشیر پشنگ، کارشناس روابط بینالملل نیز در این باره توضیح داد: کشورهایی مانند ایران که به درآمد تکمحصولی متکی هستند و به یک منبع استراتژیک وابستگی زیاد دارند، به محصولی تکیه کردهاند که با صرف زحمت کم میتواند به تولید، صادرات و درآمدزایی منجر شود. این اتفاق اقتصاد کشور را به اقتصادی تکمحصولی و البته تنبل تبدیل میکند. این ویژگی کشورهای در حال توسعه است و در کنار آنها کشورهایی مانند نروژ و امریکا با وجود برخورداری از ذخایر چشمگیر نفت این رویه را نقض میکنند. وی ادامه داد: چنین رویهای علاوه بر اقتصاد، بر ابعاد سیاسی-استراتژیک کشورها نیز تاثیر میگذارد. حتی برخی تحلیلهای اقتصادی، عنصر نفت را در وقوع انقلاب اسلامی ایران موثر میدانند. به این ترتیب، کاهش بهای نفت و کاهش درآمد کشور به افزایش نارضایتیهایی انجامید که به وقوع انقلاب دامن زد. پشنگ افزود: کشورهای عضو اوپک متاثر از این تنبلی هستند اما شدت این قضیه در همه آنها یکسان نیست؛ برای نمونه عربستان سعودی در ۳ دهه گذشته، سیاستهای جدی را در اقتصاد به کار گرفته و در صنایع پتروشیمی و غذایی، رشد چشمگیری داشته است. امارات نیز که از قِبَل درآمدهای نفتی به رشد اقتصادی رسیده، توانسته صنعت گردشگری خود را به طور چشمگیری رشد دهد. در واقع این کشورها به این نتیجه رسیدهاند که وابستگی اقتصاد کشور به یک محصول میتواند آن را در روابط بینالمللی و حتی جریانات داخلی آسیبپذیر کند. ایران نیز از منابعی چون صنعت گردشگری و همچنین ترانزیت کالا میتواند منابع درآمد خوبی داشته باشد اما غافل ماندن از این فرصتها امکان بهرهبرداری را برای رقیبانی چون ترکیه فراهم کرده است. این کارشناس در پایان اشاره کرد: نفتزدگی به طور مستقیم و غیرمستقیم به مهاجرت نخبگان دامن میزند و به رانت، فساد، جایگزینی روابط با ضوابط و سایر مسائل این چنینی میانجامد. در کل، روح طلای سیاه اگر بر اقتصاد مملکتی غالب شود، آثار آن زیانبار است.