به گزارش می متالز، نوبل اقتصاد آنقدر تخصصی است که همه انتظار دارند به برجستهترین اقتصاددانها اختصاص داده شود. اما موارد استثنایی وجود دارند که نشان میدهند نوبل اقتصاد الزاماً به فردی که اهل اقتصاد باشد تعلق نمیگیرد. دنیل کانمن یکی از آن موارد استثنا است. او روانشناسی امریکایی است که موفق شده علم روانشناسی را با علم اقتصاد ترکیب کند و از دل آن نظریهای در حوزه اقتصاد رفتاری به دست بیاورد. این نظریه آنقدر موفقیتآمیز بود که باعث شد نوبل اقتصاد به این روانشناس تعلق بگیرد. البته کانمن در مسیر دست یافتن به این تئوری، تنها نبود، آموس تورسکی نیز با او همراه بود اما عمرش مجال نداد و در نهایت جایزه نوبل تنها به نام کانمن به ثبت رسید. این دو اقتصاددان در کتابی با عنوان «اندیشیدن، تند و آهسته» درباره ادعای خود که میگویند انسانها انتخابهای «غیرعقلانی» دارند، به تفصیل بحث کردهاند.
کانمن معتقد است انواعی از اشتباهات وجود دارند که انسانها به صورت نظاممند در دام آنها گرفتار میشوند. خوانندگانِ کتابِ او با بسیاری از نظریاتش در ظاهر مخالفت میکنند اما او تلاش میکند انواع تعصبها و توهمهای شناختی را که انسانها را تسلیم خود میکنند در فهرستی پیش روی مخاطب قرار بدهد. او در یکی از آزمایشهای خود از افراد میخواهد تصور کنند 50 پوند به آنها داده شدهاست. به گفته کانمن، اگر به فرد بگویید باید 20 پوند را «نگه دارد» یا بگویید باید 30 پوند را «خرج کند» با وجود اینکه حاصل یکی است، باز هم فرد رفتار متفاوتی را در پیش میگیرد. او همچنین نشان میدهد اگر بگویید یک بیماری «از هر 10هزار نفر، یکهزار و 286 نفر را میکُشد» بسیار خطرناکتر به نظر میآید تا اینکه بگوید آن بیماری «24.14 درصد از جمعیت را به کشتن میدهد»؛ این در حالی است که مورد دوم دو برابر بیشتر خطر مرگ را نشان میدهد. در واقع زبان ابهام، حسابهای سرانگشتی را نیز به هم میریزد.
دنیل کانمن به این خاطر جایزه نوبل اقتصاد را در سال 2002 دریافت کرده که موفق شده دیدگاههای مختلف از علم روانشناسی را با علم اقتصاد ترکیب کند و نتایجی را در زمینه قضاوتهای انسانی و تصمیمگیری در شرایط مختلف به دست بیاورد. کانمن در پژوهشهای خود نشان داد مردم عموماً به صورت عقلانی عمل نمیکنند. این در حالی است که برخی تئوریهای اقتصادی برآورد میکردند رفتارهای عاملان اقتصادی کاملاً عقلانی است. مفاهیم تازهای که کانمن معرفی کرد در قالب علم رفتار مالی و اقتصاد رفتاری مورد بررسی قرار گرفت. او این بررسیها را به کمک تورسکی انجام داد اما در نهایت از آنجا که تورسکی در سال 1996 از دنیا رفت، نظریه به دست کانمن به تکامل رسید.
مهمترین دستاورد کانمن و تورسکی این بود که موفق شدند برخی از تعصبهای مشترک میان انسانها را کشف کنند که باعث میشود تصمیمهای غیرعقلانی بگیرند. مقاله آنها با عنوان «نظریه چشمانداز: تحلیلی بر تصمیم در شرایط خطر» یکی از پرکاربردترین مقالهها در حوزه اقتصاد است. آنها در نظریه چشمانداز احتمالی به خوبی نشان میدهند که مردم چطور در شرایط نامطمئن یا مبهم، تصمیمهای عجیبوغریبِ مالی میگیرند. در واقع انسانها به جای منطق، بر اساس احساسات، خاطرات یا گرایشها تصمیم میگیرند. برای مثال آنها نشان دادهاند که اغلب افراد وقتی خرید کوچکی میکنند، بیشتر به فکر پساندازِ پول خود هستند اما وقتی چیزی را که قیمت آن بسیار بالاست برای خرید انتخاب میکنند، به فکر پسانداز پولِ خود نیستند.
البته کانمن در تئوی خود زیاد روی این قضیه تمرکز نمیکند که چرا برخی از افراد اشتباهات کمتری در تصمیمگیریهای خود مرتکب میشوند یا ذاتاً بهتر عمل میکنند. اما باز هم کتاب او یکی از عمیقترین کتابها برای عموم مردم به شمار میآید. مهمترین نکته این بود که کانمن ثابت کرد ما انسانها آنقدر هم که گمان میکنیم بر پایه منطق فکر نمیکنیم. او با اثبات همین قضیه به پدر علم اقتصاد رفتاری تبدیل شد.