به گزارش می متالز، «تعطیلی پروژه مجتمع ذوب مس سونگون، تصمیمی سیاسی بود»، «مجتمع مس سونگون ورزقان در آرزوی ذوب شدن»، «سود چندمیلیاردی مس سونگون در کرمان سرمایهگذاری میشود»، «صنعت مس آذربایجان شرقی بدون واحد ذوب توسعه نخواهد داشت» و تیترهایی دیگر از این دست، همه و همه اخباری بودند که در چهارسال گذشته هرکجا صحبت از صنعت مس آذربایجان میشد، بر سردر رسانههای استانی نقش میبست که بیش از هر چیزی مشخصه آن، قومی بودن آن بود. متوسل شدن به «منطق قومیتی» شاید راهی باشد برای دستیابی به حقی که به ظن مسئولان منطقهای و فعالان رسانهای، در کشاکش دعواهای سیاسی یا قومی در ایرانزمین، به هیچ گرفته میشود. این نوشتار تلاش میکند تا با تأکید بر آسیبهای ناشی از قومیتی کردن موضوع و بر پایه سخنان اهل فن، چند نکته را گوشزد کند تا شاید مسیری برای درک درستتری از فضای توسعه در صنعت مس استان آذربایجان شرقی، بهدست دهد.
بر پایه گفتهها و مستنداتی که آغازگر توقف طرح ذوب و پالایش مس سونگون در شرکت ملی صنایع مس ایران در سال 1393 شد، به نظر میرسد در کنار دغدغههای پرشمار زیستمحیطی، دو نگرانی عمده - برای شرکتی که دیگر مانند سالهای قبل از 1385 دست در جیب دولت نداشت و دستش برای خرجکرد در جیب سهامداران بود و البته پاسخگو به خیل عظیم سهامداران - مطرح بود. نخست اینکه معدن مس سونگون با محدودیت جدی برای توسعه روبهروست و با مانعی خروشان همچون رودخانه ارس مواجه؛ و دوم محدودیت نیاز کشور برای مصرف مس کاتدی و اسید سولفوریک حاصل از احداث پالایشگاه مس سونگون. از منظر مدیران کنونی شرکت و طراحان توقف طرحهای توسعهای که بهزعم آنان این طرحها ضررده بود و در شرایطی که کاهش قیمت جهانی مس، روند نزولی خود را هرچه سریعتر طی میکرد، انجام طرحهای توسعهای و افزایش ظرفیت تولید کاتد شرکت مس، معقول و منطقی نبود. از این دیدگاه، افزایش قیمت جهانی مس و سود چشمگیری که شرکت ملی صنایع مس ایران بین سالهای 2009 تا 2014 نصیبش شد، این شرکت را واداشت تا همچون بزرگان معدنکاری دنیا مثل کودلکو، گلنکور و فریپوت مکموران، طرحهای توسعهای خود را افزایش دهد. ولی در سال 1393 و با وقوع بحران اقتصادی در دنیا و بهدنبال آن رکود در اقتصاد کشور چین و کاهش قیمت جهانی مس، شرکتهای معدنی برای کاهش طرحهای توسعهای شروع به سبقت گرفتن از یکدیگر کردند. شرکتهای بزرگی مثل کودلکو، گلنکور و آنگلو امریکن، برای حفظ و بقای شرکت خود در آن شرایط بحرانی، محدودسازی عملیات استخراج، توقف یا فروش معادن و پروژههای غیربازده را در دستور کار قرار دادند. کودلکو تحت فشار کاهش قیمت مس، روند اجرایی و بهرهبرداری از برخی پروژههای معدنی را کندتر کرده است و در تلاش است با صرفهجویی در هزینههای تولید، در حدود یک میلیارد دلار از هزینههای تولید خود بکاهد و متناسب با شرایط اقتصادی فعلی، حرکت کند. بنابراین، مدیران شرکت مس تأکید میکردند در شرایط کنونی به خاطر وجود بازاری نامطمئن در صنعت مس در سطح جهانی و داخلی، کاهش قیمت در بازار جهانی، عدم امکان مصرف اسید سولفوریک تولیدی بهعنوان محصول جانبی کارخانههای ذوب و لزوم مدیریت مصرف خارج از روند توسعه صنعتی کشور، توجه به الزامات زیستمحیطی و عدم امکان تأمین منابع ارزی و ریالی برای اجرای پروژهها ازطریق بانکها، امکان پیشبرد همه طرحهای توسعهای صنعت مس وجود ندارد و تصمیم به متوقف کردن 6 طرح غیراقتصادی و همچنین توقف فعالیت 3 پروژه تا تکمیل مطالعات مربوط گرفتند. براساس اخبار و اطلاعات منتشرشده، این 6 پروژه غیراقتصادی، شامل دو پروژه ذوب و پالایش و 4 طرح راهاندازی و توسعه واحدهای تغلیظ بود که ازسوی شرکت مس متوقف شدند. دو پروژه ذوب تعطیلشده، عبارت بودند از: احداث کارخانه ذوب و اسید مس سونگون و احداث کارخانه پالایشگاه مس سونگون. فاز3 تغلیظ مس سونگون، معدن و کارخانه تغلیظ نوچون، فاز2 تغلیظ مس میدوک و فاز3 تغلیظ مس سرچشمه هم، 4 پروژه تعطیلشده دیگر در شرکت مس هستند که با اتخاذ این سیاست، بیش از 2090 میلیون یورویی که برای انجام این طرحها لازم بود، صرفهجویی میشد.
با اعلام این خبر ازسوی شرکت ملی صنایع مس ایران، مخالفان اتخاذ این تصمیم اعلام کردند با توقف طرحهای توسعهای سونگون، آسیب جدی به توسعه اقتصادی استان آذربایجان وارد خواهد شد و ترجیعبند سخنان بیشتر مخالفان این بود که با ارسال کنسانتره تولیدی به یک استان دیگر، از یکسو خامفروشی صورت میگیرد و سود کمتری نصیب شرکت مس آذربایجان خواهد شد و از سوی دیگر، جلوی اشتغالزایی گرفته خواهد شد. مخالفان در کنار انتقاد به این تصمیمات، خواستار «تکمیل هرچه سریعتر زنجیره تولید در مس سونگون» بودند. آنها تأکید میکردند که طرح توسعه مس سونگون، بر مبنای فاز دوم توسعه صنعت مس و با اخذ مجوز از سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی و با هدف افزایش ظرفیت تولید کاتد کشور از 250هزار تن به 450هزار تن، تعریف شده بود. در خبرها آمده است که بر پایه همین طرح، ذوب (تولید سالانه 100هزار تن آند حاصل از کنسانتره) و پالایش مس سونگون (تولید سالانه 100هزار تن کاتد حاصل از آند) در سال 1388 کلید خورد و قرار بود تا پایان سال 1391 به افتتاح برسد. همچنین، برای حفظ جنگلهای ارسباران، طرح ایجاد کارخانه اسید سولفوریک برای جذب گوگرد خروجی واحد ذوب سونگون بهطور موازی در دستور کار قرار میگرفت تا الزامات زیستمحیطی این طرح رعایت شود.
علاوه بر این، منتقدان توقف طرح تأکید میکردند که حتی درصورتیکه ذخایر جدید به مس سونگون اضافه نشود، این معدن با وجود ذخایر فعلی، قادر به تولید 300هزار تن کنسانتره خواهد بود و وجود معدن مس ارمنستان که ازنظر هزینههای حملونقل بهصرفه خواهد بود، میتواند تا 150هزار تن کنسانتره این مجتمع را تأمین کند. همچنین، بازار قراضه کشورهای همسایه میتوانست یکی از تأمینکنندگان کارخانه ذوب سونگون باشد.
منتقدان بهدرستی تأکید و اعلام میکردند که تولید کنسانتره صِرف، قطعاً بازدهی اقتصادی بیشتری برای شرکت مس دارد، ولی با توجه به محروم بودن منطقه اهر و تأثیری که تکمیل چرخه تولید مس منطقه در توسعه بازارهای استان آذربایجان شرقی دارد، میتواند تأثیری شگرف در کاهش بیکاری و توسعه اجتماعی استان داشته باشد.
یکی از انتقاداتی که مخالفان تعطیلی طرحهای توسعهای ذوب و پالایش مطرح میکنند، این است که با توقف این طرحها عملاً شرکت مس به یک شرکت خامفروش مواد معدنی تبدیل شده است. بدیهی است که کنسانتره تولیدی حاصل از سنگ معدن، یک فرایند کاملاً تولیدی را پشتسر میگذارد و بررسی سیاستهای تولیدی و بازدهی اقتصادی شرکتهای تولیدی مس در جهان، نشان از این دارد که این شرکتها عموماً علاقه به تولید کنسانتره و فروش آن دارند و تنها در مواردی اقدام به راهاندازی واحدهای ذوب میکنند که مصرف کاتد بهاندازه کافی در کشور وجود داشته باشد. همچنین، مقایسه میزان سودآوری واحدهای ذوب و پالایش مس با حاشیه سود 60درصدی واحدهای معدنی در جهان، بهخوبی نشان میدهد که سود اصلی صنعت مس در واحد تغلیظ نهفته است و واحدهای ذوب از حداکثر حاشیه سود 4 تا 5درصدی برخوردارند. بنابراین، این ماده خام به تعبیر مخالفان، برای شرکت حاشیه سود بالایی بههمراه دارد.
موافقان این طرح معتقدند که هدفگذاری اولیه برای 450هزار تن و سپس دستیابی به 700هزار تن کاتد تا پایان برنامه ششم توسعه، امری غیرواقعبینانه و بهدور از در نظر گرفتن شرایط مصرف داخلی و خارجی و شناخت از ظرفیت اسمی کارخانههای ذوب کشور است.
در حال حاضر، در داخل کشور 200هزار تن کاتد تولید میشود که 120هزار تن آن در داخل مصرف میشود و 80هزار تن آن، قابلیت صادرات دارد. موافقان میگویند درصورتیکه طی 10سال آینده، یعنی تا سال 1404 کشور رشد 6درصدی داشته باشد، مصرف کاتد کشور 180هزار تن خواهد بود، این درحالی است که براساس آمار و ارقام منتشرشده ازسوی شرکت مس، با توجه به سرمایهگذاریهایی که از گذشته درخصوص راهاندازی واحدهای ذوب در سرچشمه و خاتونآباد در استان کرمان شده، ظرفیت تولید کاتد 400هزار تن است و بنا به نبود تقاضا، این کارخانهها با ظرفیت اسمی خود کار نمیکنند.
همچنین، موافقان توقف طرح ذوب سونگون، استدلال میکنند که تجربه ذوب خاتونآباد؛ که آسیبهای جدی به محیطزیست شهربابک وارد کرد و علیرغم اقداماتی که شرکت مس برای رفع آلودگیها در سالهای اخیر انجام داده؛ به مسئولان دولتی و خصوصی فهماند که نباید بیگدار و بهخاطر حاشیه سود 5 تا 10درصدی ذوب و پالایش، محیطزیست کمنظیر ارسباران را به نابودی کشاند. در حال حاضر، با وجود تکنولوژی فلش در خاتونآباد، شرکت مس در حدود 30 میلیون دلار در سال، زیان ناشی از عملکرد را متحمل میشود. بنابراین، ایجاد و راهاندازی واحد ذوب تا زمانی که مصرف کاتد در کشور وجود نداشته باشد زیان و ضرر زیادی را بههمراه خواهد داشت.
همچنین، موافقان درباره تعطیلی کارخانه اسیدسولفوریک سونگون میگویند با راهاندازی واحدهای ذوب، برای رفع آلایندههای حاصل از آن باید میلیاردها تومان و میلیونها دلار سرمایهگذاری شود تا کمترین میزان آسیب برای محیطزیست ازطریق تولید اسید ایجاد شود. ولی نکته مهم درخصوص تولید اسید این است که مصرف اسید در کشور در حال حاضر 800هزار تن است و اگر شرکت مس فقط بخواهد اقداماتی برای رفع کامل آلایندگی از منطقه ذوب خاتونآباد و سرچشمه انجام دهد، باید مصرف 000/350/1 تنی اسید در کشور وجود داشته باشد. این درحالی است که این مقدار در کشور مصرف نمیشود و صادرات این فرآورده هم، بهدلیل وجود مشکلات فراوان در حملونقل، بهراحتی امکانپذیر نیست و خطرات زیادی دارد.
هم در سخنان مخالفان و هم در سخنان موافقان، نگرانیها و دغدغههای جدی وجود دارد. نگرانیهایی برای آینده توسعه اقتصادی استان آذربایجان شرقی ازسوی مخالفان، و دغدغههایی برای حفظ محیطزیست و نیز منافع شرکت و سهامداران، ازسوی موافقان. علاوه بر این، به نظر میرسد هنگامیکه بین منافع شرکت با لحاظ کردن آیتم رکود اقتصادی، افزایش هزینههای سربار و کاهش قیمت مس و منافع استانی، همدلی و همسازی بهوجود نیامد، استدلالهای مربوط به بحث توسعه مجتمع مس سونگون، رنگ قومیتی گرفت. نگارنده معتقد است در کشوری همچون ایران که تنوع جمعیتی و قومی آن بسیار قابلتوجه است، لحاظ کردن منافع همه اقوام ایرانی برای توسعه پایدار و نیفتادن در دام افراط و تفریط در بحث توسعه، امری ضروری و غیرقابل انکار است. این امر برای بنگاههای اقتصادی همچون شرکت ملی صنایع مس ایران، که دارای مناطق عملکردی در دو استان کرمان و آذربایجان است، دوچندان است؛ چراکه برنامهریزی برای توسعه هریک از مناطق عملکردی، درصورتیکه بدون اقناع طرفهای ذینفع در منافع شرکت صورت گیرد، ممکن است موجب ایجاد رقابتهای قومی و استانی شود.
جدای از آنچه در آینده دور یا نزدیک در باب تکمیل چرخه تولید مس در استان آذربایجان شرقی مطرح خواهد شد، تمایل دارم بر پایه رویکرد شرکت مس در دوسال اخیر مبنی بر توسعه پایدار مناطق عملکردی، نکاتی را مطرح کنم. آنچه بخصوص در یکسال اخیر در سخنان مدیران ارشد شرکت مس دیده میشود و هماکنون در این شرکت با ایده «تابآوری اقتصادی» -به معنای توسعه پایدار ازطریق بازطراحی مسئولیت اجتماعی در بستر اقتصاد مقاومتی- در حال رخ دادن است، تلاش برای پاسخ به این پرسش اساسی ازسوی مدیران کنونی شرکت مس است که چگونه میتوان در مناطق عملکردی شرکت که عمدتاً تکمحصولی هستند، یک اقتصاد تابآور، پویا و اشتغالزا ایجاد کرد. ایده اساسی در طرح این مسأله، آن بوده است که خواهناخواه ذخایر معدنی مناطق مختلف طی یک دوره زمانی بیست یا سیساله به پایان خواهد رسید و مناطقی که برای دورانی شاهد رشد و شکوفایی اقتصاد معدنی بودهاند، با یک اقتصاد فروپاشیده روبهرو خواهند شد. شرکت ملی صنایع مس ایران، طی یکیدو سال گذشته با مطرح کردن ایده اقتصاد ازطریق مُعین اقتصاد مقاومتیِ مناطق شدن، بهدنبال ایجاد اشتغال و توسعه پایدار در مناطق عملکردی خود در استانهای کرمان و آذربایجان شرقی است. براساس آنچه در سخنان مدیریت ارشد شرکت مس دیده میشود، به نظر میرسد که این شرکت بهدنبال ایجاد یک اکوسیستم کارآفرینی با مشارکت جوامع محلی و از این مسیر، بهدنبال یک بازی برد- برد است.
یک اصل ساده اقتصادی میگوید «منابع محدود و تقاضای نامحدود»، پایه و اساس تصمیمگیریهای اقتصادی را شکل میدهد. نهتنها برای شرکت مس، بلکه برای تمام شرکتهای بزرگ معدنی و صنعتی ایران از ذوبآهن گرفته تا نفت و پتروشیمی، وجود درخواستهای مکرر برای استخدام -با وجود نیروی انسانی بیش از سطح استانداردهای جهانی- ازسوی جوامع محلی، یک از مشکلاتی است که در چند دهه فعالیت اقتصادی، مدام و مدام با آن درگیر بودهاند. از اینها که بگذریم، فشار دولتمردان منطقهای و کشوری برای رفع معضل بیکاری ازطریق فشار به شرکتهای معدنی و صنعتی و از باب تحقق شعارهای تبلیغاتی، منجر به شروع بازی دوسرباختی با بنگاههای اقتصادی میشود که درنهایت «نه خدا را خوش آید، نه خلق خدا را». همانطور که پیشتر گفته شد، یکی از استدلالهای موافقان توسعه مجتمع مس سونگون، ایجاد اشتغال و توسعه برای استان است. به نظر میرسد شرکت مس با عملی کردن ایده تابآوری اقتصادی و ایجاد اشتغال، از یکسو به دنبال رفع نگرانیهای جامعه محلی و از سوی دیگر، بهدنبال تسهیل رشد اقتصادی کشور و پیشبرد اقتصاد مقاومتی یا همان اقتصاد مردمی است. به بیاندیگر و بر پایه اخبار و مستندات این طرح، شرکت مس میخواهد برای ایجاد اکوسیستم کارآفرینی، با تأسیس یک صندوق سرمایهگذاری اختصاصی، در راستای فعال کردن مشاغل خرد و خانگی، احیا و توسعه بنگاههای کوچک و متوسط و حتی بنگاههای نزدیک به بزرگ، بهجای چندصد شغل حاصل از احداث کارخانه ذوب و پالایش، چندهزار شغل پایدار در چندسال آینده و خارج از شرکت، در شهرستانهای مناطق عملکردی خود ایجاد کند.
براساس اخباری که از این شرکت به گوش میرسد و از اجرای طرحهایی همچون احیا و توسعه کسبوکارها در استان کرمان شنیده میشود، این، راه و پاسخی است که مدیران کنونی شرکت مس در پاسخ به چگونگی توسعه و اشتغالزایی در منطقه مس سونگون ورزقان هم برگزیدهاند. بدون شک، هیچ ایده و طرحی بدون نقص نیست و نخواهد بود، ولی آنچه مهم است این است که باب گفتوگو بین موافقان و مخالفان باز باشد و فارغ از استدلالهای احساسی و قومیتی و سیاسی و...، زور استدلال را جایگزین استدلال زور کنند تا آنچه مایه خرسندی ارسباران و مردم سختکوش آذری است، محقق شود.
در پایان تأکید میکنم که این نوشته، برای تاکید بر ضرورت گشودن باب تعامل و گفتوگو و ترسیم فضایی بود که هماکنون بر سر راه توسعه یکی از صنایع بزرگ کشور، وجود دارد.
* تیتر مطلب، برگرفته از مقدمه کتاب «پرسشهای زندگی» اثر فرناندو سوتر است.