به گزارش می متالز، آیا انتخابات جدید ریاست جمهوری امریکا نیز یک سریال جدید پرکشش برای فعالان جهان نفت است؟ یعنی باید باور کنیم که همه قصه بر سر دلار است؟ دلارهایی که در اصل به سفارش و پشتوانه نفت و گاز اوتاوا و کاراکاس و مسکو و ریاض و کویت و دوحه و بغداد وتهران و آلما آتی و طرابلس و یا دیگر سوراخ سنبه های خاورمیانه چاپ می شود؟
به راستی چه رازی در نمایش های ینگه دنیایی وجود دارد که از پرده نقره ای سینما، خود را به جهان سیاست تحمیل می کند و ما از اهل دیپلماسی همان را می بینیم که از سوپر استارها دیده ایم؟ آیا حکایت هایی که در فلان نشست اوپک دنبال می شود برای ما کششی دراماتیک مثل سریال گِیم آو ترونز دارد؟
آیا وقتی در یک قسمت سریال می شنویم که ترامپ می گوید با انتخاب جوبایدن، آمریکایی ها مجبورند سه برابر بیشتر مالیات بدهند و زبان چینی یاد بگیرند، خیره بر صفحه تلویزیون هایمان باید منتظر باشیم بایدن هم مثلا برود ایالت ویسکانسین و جلوی دوربین ها بگوید چه نشسته اید که با انتخاب شدن عمو سام موبور قرن بیست ویکم، عنقریب است که F-35 ها برج میلاد تهران را بزنند و یا اگر خیلی مهربان باشند بمب هایشان را در واحد کت کراکر پالایشگاه آبادان خالی کنند؟
آیا باید باور کنیم که فقط انتخابات آمریکاست که بر جهان انرژی تاثیر می گذارد و مثلا تحولات این روزهای بلاروس و به دنبال آن شاخ و شانه کشیدن های اتحادیه اروپا در این میانه بی تاثیر است؟یعنی می خواهند بگویند کات کردن جاستین بیبر با دوست دختر جدیدش تاثیری بر رای های ماخوذه دونالد ترامپ ندارد؟ آیا حرف رونالد ریگان رییس جمهور اسبق آمریکا درست بود که می گفت من رییس جمهور آمریکا نیستم بلکه نقش رییس جمهور آمریکا را بازی می کنم؟ آیا هم او نبود که starwars راه انداخت تا امثال سرهنگ قذافی بر سر نفت، ماست هایشان کیسه شود؟
فهرست پرسش ها می تواند همچنان ادامه پیدا کند تا ما احیانا در آینده ای دراز بفهمیم چه می شود که نفت۵۰-۱۴۰ دلاری در روزگاری نه چندان طولانی به زیر ۲۰ دلار می رسد؟
پوپولیسم دونالد ترامپ و بهتر است بخوانیم لایف استایل جدید آمریکایی اینک مار غاشیه ای است که رخسارهِ زردِ چین کمونیست را به سرخی و سیاهی متمایل می گرداند، حتی وقتی همین وِرژِن تازه سوسیالیسم چینی، دمار از روزگار آرا مارکس وانگلس و لنین و خروشچف و استالین و مائو و هوشی مین در می آورد و تفکری نو از چپ جدید را بر جهان حاکم می کند. ترامپ همه جهان را از ریش و پشم هیولایی که بنام ابوبکر بغدادی برساخته می ترساند. اما افسوس از فراموشی تاریخ. روزی که فانتوم ها، هانوی را با ناپالم می سوزاندند هیچکس فکر نمی کرد چند دهسال بعد همان ویتنام نگون بخت هوشی مین، بشود کارگاه بزرگ تولید کفش کتانی ناب “کانورس آل استار” آمریکایی.
پس فقط بود و نبود ترامپ نیست که بر بازار انرژی جهان تاثیرمی گذارد. وقتی ترامپ با مَلِک سلمان رقص شمشیر می کنند یا دست روی گوی نورانی می گذارند شک نکنید که کارخانه “لی وایز” قرار است در قاهره شعبه ای جدید بنا کند تا چینی ها بفهمند که تنها آنها نیستند که خیال می کنند با خرید نفت ارزان از ایرانِ تحریم شده، هفت خط روزگارند. از آنها زرنگ تر هنوز هم در جهان هست.
قلدری های ژئوپولیتیک بر بازارهای انرژی،صاف از کانون تصمیم گیری سیاست های خارجی آمریکا قوام می گیرد. تنها خوش خیالان هستند که پنداشته اند درِ نفت از این پس همیشه بر پاشنه ۴۰-۵۰ دلار می چرخد. بله تولید نفت گران است. اما وقتی خواسته و ناخواسته درِ ذخایر نفت آمریکا و یا خرس های سرخ سردسیر(روس ها) باز شود، تراز عرضه و تقاضا بهم می ریزد و از قضا این همان چیزی است که عمو سام می خواهد و دوستش جناب خرس سرخ هم در گوشه ای می ایستد و نفع خود را از این آشفته بازار می برد و صد البته که در ظاهر در مخالفت با واشنگتن، برای ملل مظلومی همچون ما پستان به تنور می چسباند. نفت چه ارزان شود و چه گران به نفع آمریکاست. اما اینکه نفع ما در کجای این جغرافیا قرار می گیرد بستگی به این دارد که همچنان مقید به رفاقت با چینی ها و روس ها باشیم و یا دوباره برای مذاکره، شماره تلفن توتال و اِنی و شِل را از این و آن بگیریم. چُرت قیلوله و خوابیدن روی تُشک خوشخواب نفت ترامپ برای همه هزینه دارد.
اگر صندلی کاخ سفید به دست جوبایدن بیافتد، عُمر خوشحالی غرب دوستان شرقی، تنها یک هفته خواهد بود و پس از آن در مُماشات های احتمالی شبه برجامی، فالوده خوری های ژنو و لوزان مجددا آغاز خواهد شد و اگر ترامپ، مُچ بایدن را بخواباند، عاشقان سینه چاک روسیه و چین در مشرق زمین، بره کُشان به راه خواهند انداخت و اَرّه دادن و تیشه گرفتن با آمریکای ترامپِ دور دوم، خوشبختی های کاسبان تحریم را مجددا رقم خواهد زد.
این روزها، نفتی های آمریکا و چند ملیتی های دیگر وضعیت چندان خوبی ندارند. حریفی بنام کووید ۱۹ این شرکت ها را به بد وضعیتی دچار کرده. اما نباید از یاد برد که “شورون” و “اکسان موبایل” و “شِل” و “ماراتن اویل” و “اینترپرایز پروداکتس” و امثال آنها، همه این داستان را از چشم چینی ها می بینند و این بد بینی از قضا یک نمره ممتاز در کارنامه ترامپ جمهوری خواه خواهد بود.نمره ای که دموکرات ها هنوز نتوانسته اند از آن بهره ای ببرند.
ترامپ از اینکه متهمش کنند که ضد محیط زیست است و با کاغذهای معاهده پاریس کاردستی درست می کند ترسی ندارد. برای او توسعه تجدید پذیرها زمانی مهم خواهد شد که بداند درِ ناندانی نفت دارد بسته می شود. اما تا زمانی که بداند می توان حتی از گازوییل پر گوگرد و مازوت هم آیفون و پاپ کورن و ژامبون ودستمال توالت و استارباکس و پوشک پمپرز ساخت ابایی از این کار نخواهد داشت. حتی اگر نیویورک تایمز صفحه ها علیه او سیاه کند. گیرم جو بایدن هم والِه و شیدای انرژی های پاک باشد و با آلمان ها روی هم بریزد که انرژی های خورشیدی و بادی و زیست توده را تقویت و روانه جهان کند. کیست که نداند همه و همه توانایی تکنولوژیک انرژی های تجدید پذیر هم در همین سال ها به دست چینی ها افتاده است و هم اکنون ارزان ترین و کارساز ترین تجهیزات فنی این گونه از نیروگاه ها را می توان به قیمتی پایین از پکن خرید.
اگر در این سوی جهان رییس جمهور شدن بایدن یا ترامپ دامن حوزه انرژی ما را می گیرد به دلیل ساختارهای اندیشگی نظام های حاکم است که هرچند در گلدان دلار آب می خورند اما در هوای رسانه ها و نظریات عوام پسندانه روز نفس می کشند. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی می گفت زبان، حقیقت جهان را بیان نمیکند، بلکه بازتابی از تجربهٔ شخصی فرد است. او معتقد بود هنگامی که طبقه غالب سقوط کرد و شورشگران قدرت یافتند، باز همان شیوههای طبقه سقوط کرده را ادامه خواهند داد. پس حالا چه ترامپ رییس جمهور بشود و چه بایدن، ما همچنان در استخر عادات خود غوطه وریم و اگر از این شناور بودن لذت می بریم، مفت چنگمان.