به گزارش می متالز، حالا آه و فغان از حجم پولهای از دست رفته در بورس به خصوص در بین کاربران تازه وارد شده به بازار سهام بیشتر از هر زمان دیگری است. دولت هم تبدیل به مرغ عزا و عروسی شده است. کاربرانی که ماههای گذشته وقتی سود خوبی بابت سرمایهگذاری در بورس دریافت کرده بودند، از درایت دولت مینوشتند و سیاست تشویق به سرمایهگذاری در بورس را سیاستی مفید معرفی میکردند، حالا چند وقتی است که دولت را زیر تیغ انتقاد بردهاند و به هیچ شکلی دست از سرش بر نمیدارند.
آنها تبلیغات گسترده و وعدههای مسوولان دولتی را عامل سرمایهگذاریشان در بورس معرفی میکنند. مساله دیگری که این دسته از کاربران که اکثرشان افراد عادی و سهامداران خرد و تازهوارد به بورس هستند، مطرح میکنند، ناتوانی مسوولان در رسیدگی به وضعیت بورس است. میگویند صدایشان به جایی نمیرسد و دولت آنها را به امان خدا رها کرده است. اما به غیر از این دسته از کاربران، این روزها دو دسته دیگر هم در فضای توییتر فارسی در حال فعالیت هستند که دغدغه بورس و بازار سرمایه را دارند. دسته اول، افرادی هستند که معتقدند تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، وضعیت بورس ایران همینطور است و هیچکسی نمیتواند برای بهبود آن کاری کند. این دسته از کاربران آب پاکی را روی دست سهامداران خرد میریزند و میگویند که حتی ممکن است با رای آوردن یکی از کاندیداهای انتخابات آمریکا وضعیت بورس از چیزی که امروز در آن قرار داریم بدتر هم شود. آنها جدا از این مساله، نکته دیگری را هم در صحبتهایشان مطرح میکنند و آن هم اهمیت اخلاقی در میان گذاشتن واقعیتها با مردم است. به اعتقاد این دسته از افراد، سهامدارانی که امسال وارد بورس شدهاند اکثرشان با سرمایه اندکی که داشتهاند یا پساندازی که طی سالها جمع کرده بودند، از ترس بیارزش شدن آن و کسب سودی در شرایط بد اقتصادی به بورس آمدهاند و هیچ اطلاعی از روند ریسکی این بازار نداشتهاند. این افراد میگویند مردم عادی با امید کسب سود و با اعتماد به تبلیغکنندههای سرمایهگذاری در بورس وارد این میدان شدند و حالا سردرگم و هاجوواج ماندهاند به تماشای آب شدن پولهایشان، پس در چنین شرایطی نباید به آنها امید واهی داد و باید اتفاقات پیشرو را برایشان بدون هیچ واهمهای شرح داد که تصمیم درستی بگیرند. اما دسته دیگر افرادی هستند که به وضعیت بورس در این روزها نگاه مثبتی دارند. این افراد معتقدند که بورس در حال رسیدن به حالت تعادل است و تقاضا در تمام بازار در حال شکلگیری است. این نکتهای است که این افراد خطاب به تازهواردان به بورس مطرح میکنند و میگویند این مساله مهمتر از مثبت یا منفی شدن شاخص کل بورس است و باید به آن توجه ویژهای داشته باشیم چرا که اگر تعادل به بورس بازگردد، تمام بازار درگیر آن میشود، نه اینکه فقط چندین شرکت شاخصساز را در بر بگیرد. جدا از این موضوعاتی که مطرح شد، یکی از توییتهایی که روز گذشته در فضای توییتر فارسی مورد توجه کاربران قرار گرفت، نوشته نیما آقایی، مدرس سرمایهگذاری بود. او روز گذشته در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت: «بورس سند بالادستی میخواهد. سندی که مشخص کند پنج سال دیگر قرار است کجا باشد. مدیران ۶ ماهه گزارش دهند که در کجای مسیر قرار دارند.» نوشته او مورد استقبال کاربران شبکههای اجتماعی قرار نگرفت و اکثر واکنشها نسبت به آن منفی بود. به این دلیل که کاربران با بازنشر نوشته او، این موضوع را مطرح میکردند که سند بالادستی برای اقتصادی است که شرایط پایدار و قابل پیشبینی داشته باشد، نه اقتصادی که هر روز که نه، هر لحظهای پر است از اتفاقات عجیب و غریب و بالا رفتن نرخ ارزها و تورم. آنها همچنین این مساله را مطرح کرده بودند که در شرایط فعلی هیچ برنامه طولانی مدتی قابل اجرا نیست و این حرفها با واقعیت فرسنگها فاصله دارد. از دیگر افرادی که به توییت نیما آقایی، واکنش نشان داد، رضا کاشف بود. او که مدیرکل امور بینالملل سازمان تامین اجتماعی است و در صفحهاش نظرات شخصی خود را درباره موضوعات روز مینویسد، در توییترش نوشت: «هر چقدر سند چشمانداز، قوانین پنجساله برنامههای توسعه اقتصادی و بودجههای سنواتی جواب داد انشاءالله سند بالادستی بازارسرمایه و بورس هم جواب میدهد. برنامهریزی و پاسخگویی فرهنگ خاص خودش را میطلبد.» در ادامه اما نظرات چهرههای فعال در بازار سرمایه، فعالان اقتصادی و... آمده است. لازم است بدانید که این نظرات مورد تایید روزنامه «دنیایاقتصاد» نیست و تنها بازتاب دیدگاه مطرحکنندگان است.
انتظار داشتم که در هفته جاری حداقل از ارزش صفهای فروش کاسته شود ولی خب تا به اینجای کار اتفاق نیفتاد و این نشان میدهد که هنوز فشار فروش در بازار وجود دارد و به خصوص زمانی که بازار اندکی منفی میشود این فشار فروش افزایش مییابد. بازار در نمادهای بزرگتر حداقل به تعادل قیمتی رسیده است و حالت نوسانی به خود گرفته تا در یک محدوده قیمتی به ثبات لازم برسد ولی تا تکلیف صنایع کوچکتر مشخص نشود این ترس در بازار وجود دارد.
همچنان معتقدم یکی از راههایی که میتواند به بهتر شدن شرایط بازار کمک کند، جمع کردن صف فروش سهمهایی است که بیش از یک ماه میشود که قفل هستند. هر چند بی ارزش و حباب باشند. تا زمانی که این صف فروشها پابرجاست، به کل بازار سیگنال منفی مخابره میکند.
نقدشوندگی یکی از مزخرفاتی است که درباره بازار سهام به خصوص بازار سهام دولتی میگویند؛ نقدشوندگی بعضی سهمها در یک ماهه اخیر بازار از نقدشوندگی هر کالایی که فکرش را بکنید، پایینتر بوده است. قفلشدگی خرید و فروش این سهمها یعنی زمینهسازی برای فرار و روگردانی از بازار سرمایه.
اتفاقی که در اقتصاد ایران به نقطه حاد رسیده است را میشود سندروم دید شعاع حرکتی نام نهاد! یعنی اینکه همه مردم در یک بلاتکلیفی بزرگ قرار دارند! و این در DNA ما رسوخ کرده است. پولدارها در استرس، بیپولها هم در استرس! چون نمیشود چشمانداز را حتی در میان مدت هم دید!