یکی از مهمترین دلایلی که در حال حاضر افزایش نرخ ارز و سقوط شاخص بورس را شاهد هستیم، عمدتا افزایش ریسک سیاسی است؛ چه به لحاظ ریسک سیاسی داخلی و چه به لحاظ ریسک سیاسی بینالمللی. ریسک سیاسی داخلی بین گروهها و جناحهای سیاسی کشور است که با دولت زاویه پیدا کردهاند و ریسک بینالمللی هم مربوط به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا است. خیلیها منتظر نتایج انتخابات هستند. از طرفی ریسک بینالمللی دیگر این است که در هفتههای اخیر تحریمهای ثانویهای داشتهایم و محدودیتهای کشورمان برای برقراری ارتباط با دنیا افزایش پیدا کرده است. بنابراین فکر میکنم که عمده ریسکها که سیاسی هم هستند بر بازار سرمایه و تحلیلها غالب شدهاند و بالاخره در اوضاع آشفته اقتصادی و سیاسی، سرمایهگذاری در اوراق مالی در پایینترین درجه قرار میگیرد. نکته دیگر در رابطه با موضوعی که مطرح شد این است که این رفتار شاید ناخودآگاه باشد. یعنی الگوی رفتاری معاملهگری سهامداران به این شکل درآمده است که با در نظر گرفتن تنشهای بینالمللی و اوضاع نابسامان سیاسی و اقتصادی داخل کشور، عمدتا سعی میکنند داراییهایشان را نقد کنند و نزد خود نگه دارند تا اینکه بخواهند در بورس سرمایهگذاری کنند، چراکه گمان میکنند به لحاظ فیزیکی ریسک کمتری برایشان دارد. باید به این نکته توجه ویژهای داشته باشیم که در بحث تحلیلگری بازار سهام، امنیت سرمایهگذاری بیشترین نقش را در تحلیلها دارد اما در فضای پر ریسک سیاسی و اقتصادی امروز کشورمان، اینطور به نظر میرسد که ریسک بازارهای اوراق مالی افزایش پیدا کرده است و برای همین هم اکثر افراد در حال نقد کردن سهامشان هستند. از دیگر تحلیلهایی که در رابطه با عدم افزایش شاخص بورس همزمان با افزایش نرخ دلار باید به آن اشاره کرد این است که به لحاظ تنگناهای مالی و نبود برنامه در سیستم کاری دولت برای بازار سرمایه، انتظاراتی که از سوی سهامداران و عامه مردم از دولت برای حمایت از بورس میرفت، نقش بر آب شد. در نتیجه حسابی که مردم روی حرفها و وعدههای دولت برای بازار سرمایه باز کرده بودند، نقش بر آب شد و همین موضوع به عاملی برای ریزش بورس تبدیل شد. هرچند همچنان صحبتهایی درباره حمایت از بورس و سرمایه مردم میشود اما سهامداران دیگر ذهنیت گذشته را نسبت به این صحبتها ندارند و فکر میکنند که اگر ریسکهای سیاسی و بینالمللی افزایش پیدا کند، هیچ کاری از دست دولت بر نمیآید.