به گزارش میمتالز، برای مثال مجیدی میگوید: «در زمانی که مسوولیت سازمان برنامه را به عهده گرفتیم ما همه اش یک مقدار در تاریکی و با حدس و پیش بینی کار، برنامه ریزی و تنظیم بودجه میکردیم؛ بنابراین قبل از اینکه ما اصلا مطلع بشویم که درآمد نفت دارد بالا میرود، مقدار زیادی تعهدات شده بود. خب، از قبیل همین که میگویید، مساله خرید (هواپیمای) کنکورد، مساله خریدهای نظامی که تعهدات خیلی عمده ای بود... اینها همه یک اطلاعاتی بود و برنامههایی بود که تصمیماتش گرفته شده بود. (بعدا) به ما ابلاغ میشد که باید برای اینها اعتبار بگذارید. حالا این در زمینه نظامی بود. در زمینه غیرنظامی هم همین طور بود. تعهداتی که شده بود روی مثلا ذوب آهن، تعهداتی که میشد از نظر پتروشیمی، تصمیماتی که روی توسعه صنعت پتروشیمی گرفته میشد...، ولی ما در جریان تکوینش نبودیم. متاسفانه در جریان گسترش و تصمیم گیریاش نبودیم. اینها معمولا به ما ابلاغ میشد.»
مجیدی به همراه صفی اصفیا، سمیعی و فرمانفرماییان از جمله مدیران اقتصادی بودند که کموبیش در تصمیم گیریهای شاه تاثیرگذار بودند. با وجود این، شاه در بزنگاههای حساس و استراتژیک خود به تنهایی در ردیف بودجههای نظامی اعمال نظر میکرد؛ اما هیچکدام از اینان همچون ابوالحسن ابتهاج یارای ایستادگی در برابر شاه را نداشتند. به گفته مجیدی «اعلیحضرت، اصولا خوششان نمیآمد که روی این فکرهای اصلی که دارند و این برنامههایی که دارند بحث شود؛ ولی خب، البته در خیلی مسائل دیگر انعطاف لازم را داشتند؛ ولی روی بعضی مسائل که برایشان جنبه خیلی اساسی داشت، قبول نداشتند که در اصلش کسی شک و تردید بکند. حالا چگونه این فکر را پیدا میکردند؟ کی برایشان کار میکرد؟ مثلا مساله تشکیل حزب رستاخیز، از کجا یک دفعه چنین فکری پیش آمد؟ کی این ایده را داد؟ واقعا برای من سوالی بزرگ است.» جز آنچه را که شاه به اطرافیان خود دیکته میکرد و راز تصمیم گیری هایش را نمیگفت مراکز دیگری هم بود که چنین عمل میکردند. درنتیجه رئیس سازمان برنامه و بودجه با کمبودها و نقصانهای زیادی مواجه بود تا برنامههای توسعه چهارم و پنجم را بنویسد. «می دانید ما هیچ وقت آن طور که باید و شاید اطلاع را نه میتوانستیم از وضع بازار نفت در دنیا داشته باشیم - که تقاضا چقدر رشد میکند و در نتیجه قیمتها چگونه خواهد بود - نه از نظر میزان حجم صادرات میتوانستیم داشته باشیم. اینها بین شرکت نفت و شرکتهای بازرگانی نفتی بحث میشد که ما از آن خارج بودیم.» مجیدی در سالهای دهه۵۰ شاید مهمترین عضو اقتصادی دولت بود که در نظام بودجه نویسی کشور حرف اول را میزد. به روایت مدیران عالی رتبه سازمان برنامه و بودجه، تدبیر و اراده او در معیشت اقتصاد ایران نقش بسیار تعیین کنندهای داشت و او بود که پیش از دیگران هشدارهای جدی را در رامسر و تخت جمشید به شاه داد. با این همه آنچنانکه بسیاری معتقد بودند که وفور پول و سرمایه در سالهای دهه۵۰ اقتصاد ایران را از محور اصلی آن خارج کرد. او بر این باور بود که چنین فرصتی هرگز به اقتصاد ایران تعارف نشد. چندان که در روزهای وفور و فراوانی فروش بشکههای نفت، یک روز در تابستان ۱۳۵۴ خبرنگار نیوزویک از او پرسید: «با این درآمد نفت که این قدر بالا رفته، شما وضعتان خیلی خوب است.» مجیدی در پاسخ میگوید: «شما اشتباه میکنید. ما کمتر از سه سال از این تاریخ برای قرض کردن به capital market، به بازار سرمایه پول خواهیم آمد.» مجیدی بعدها به خاطر آورد که «هیچ وقت این مساله مطرح نشد که ما این قدر [زیاد]پول داریم که نمیدانیم با آن چه کنیم. هیچ وقت درباره ایران که من هیچ وقت خاطرم نمیآید. ما همیشه گرفتاری کسری بودجه را داشتیم.» ادعایی که بارها و بارها شاه و هویدا در جلوی دوربینهای تلویزیون و در مصاحبههای مختلف به آن اذعان داشتند. مجیدی ربع قرن در سازمان برنامه و بودجه خدمت کرد و مدتی هم وزیر کار و سالها معاون نخست وزیر بود، با وجود آن او از این سالها رضایت مطلوبی کسب نکرد. «از جمله چیزهایی که همیشه پدرم به ما نصیحت میکرد - که متاسفانه گوش ندادم - این بود که هیچ وقت نوکر دولت نشوید که متاسفانه رفتیم و نوکر دولت شدیم و الان چوبش را داریم میخوریم.»
منبع: دنیای اقتصاد