به گزارش میمتالز، خروجی خط تولید دانشبنیان پیش و بیش از آنکه یک خط تولید صنعتی انبوه باشد یک خط تولید فکر و اطلاعات و علم و ایده است. به عبارت دقیقتر، خط تولید دانشبنیان یک خط تولید انبوه در مقیاس کلاسیک و صنعتی خودش نیست شبیه معنایی که مخاطب با شنیدن واژه کارخانه به ذهنش متبادر میشود. خروجی خط تولید دانشبنیان اطلاعات و علم و بهرهوری یا کالایی است که بنیان آن را این مفاهیم تشکیل میدهند.
دانشبنیانها در پی آن هستند که وضعیت و سازوکارهای فعلی تولید را با روشهایی که ریشه در علم دانشگاهی و آکادمیک دارد، ارتقا دهند. از همین جهت میتوان مدعی شد که خط تولید دانشبنیان در یک مقیاس کلی این ظرفیت را داراست که خروجی تولید صنعتی را بهبود بخشیده و بهرهوری تولید را در بخشهای صنعتی و غیرصنعتی بهبود بخشد. سوی دیگر تولید دانشبنیان، حرکت به سمت تولید کالا، محصول و الگوهای بهرهوری است که به سبب سطح بالای فناوری چندان مورد توجه بنگاههای تولیدی قرار ندارند. بنگاه تولیدی در پی تولید کالا و محصولی است که برای او سود اقتصادی به ارمغان بیاورد. نفس این موضوع یعنی قیمت تمامشده محصول نباید به اندازهای بالا رود که آن را از حیّز انتفاع اقتصادی ساقط و از سبد خرید تعداد زیادی از افراد اجتماع خارج کند. لاجرم عموم بنگاههای تولیدی در مقیاس متوسط و کوچک به سمت تولید محصولاتی میروند که مشتری عام داشته باشد و تولیداتش در سبد خرید او بگنجد.
دقیقا در چنین نقطهای است که کالاها، محصولات و ایدههایی با سطح بالای فناوری از سوی بنگاههای تولیدی کوچک و متوسط مورد بیمهری قرار میگیرند؛ چراکه هزینه تمامشده بالایی دارند. حال تصور کنید که این بنگاهها با اتکا به نسخههایی بتوانند هزینه تمامشده خود را کاهش دهند، اما همان سود اقتصادی را به دست بیاورند. این دقیقا معنای بهرهوری است که یکی از کارکردهای اصلی تولید دانشبنیان محسوب میشود. تولید دانشبنیان با اتکا به دانش روز تا حدی میتواند سطح بهرهوری تولیدات صنعتی فعلی را بهبود بخشد. به همین جهت تولید دانشبنیان یک نسخه عملیاتی برای بنگاههای خرد و متوسط در این راستا محسوب میشود.
این، اما تمام ماجرا نیست. سمت دیگر موضوع، اهمیت راهبردی این محصولات و فناوریهاست. این محصولات و حتی علوم مربوط به آنها بهدلیل تاثیرات راهبردیای که در قدرت آفرینی کشور ایجاد میکنند در همین دنیای آزاد اطلاعات و در پهنه جهانی هم با انحصار شدید شرکتها و دولتهای غربی روبهرو هستند؛ چراکه برای صاحبانشان قدرت به ارمغان میآورند. یا باید تا ابد مشتری این شرکتها بود و تن به خواستههای ریز و درشت و مربوط و نامربوط آنها داد یا راهی گشود. در چنین وضعیتی است که ضرورت و اهمیت تولید دانشبنیان برای کشورها و جوامعی مانند ایران دوچندان میشود.
جوامعی که از یکسو با یک شیب تند علمی و فناورانه در حال حرکت به سمت پیریزی یک جامعه نوین هستند و سهم خود را از بازار و قدرت جهانی طلب میکنند و از سوی دیگر تصمیم گرفتهاند روی پای خود بایستند و به هیچ یک از بلوکهای جهانی قدرت وابستگی نداشته باشند. رشد چشمگیر در صنعت هستهای و دفاعی کشور با وجود تحریم و محدودیتهای شدید فناورانه که در سه دهه اخیر بر این حوزهها تحمیل شده شاهد روشن این مدعاست. در چنین شرایطی تولید دانشبنیان میتواند فتح بابی باشد برای نیل به هدفی که بهطور طبیعی مسیر دسترسی به آن برای جوامع مستقلی امثال ایران، عامدانه مسدود شده است.
با این اوصاف تولید دانشبنیان حتما وجهی از اقتصاد مقاومتی هم محسوب میشود. چرا که چرخه ارزشآفرینی اقتصادی و تجاری آن در عین شناور بودن در دانش و علم روز، اما کمترین تاثیر را از ساختارهای بینالمللی بیرونی میپذیرد، چراکه فرآیند تولید دانش و خلق ارزش افزوده بر بستر یک فرآیند کاملا بومی اتفاق میافتد. این بیان به آن معنا نیست که دانشبنیانها در یک جزیره جدا و ایزوله از علم و اقتصاد و دانش جهانی فعالیت میکنند، بلکه بدان معناست که ارزشی که این شیوه خاص از تولید آن را خلق میکند چیزی نیست که بتوان آن را تحریم کرد. دانش و سازوکاری که منجر به تولید این ارزش شده ریشه در آب و خاک همین جامعه دارد و کل فرآیندش در همین جامعه انجام میشود به همین دلیل از تکانههای سیاسی خارجی کمتر متأثر میشود. وجه دیگر تولید دانش بنیانها آن است که همزمان قدرت تاثیرگذاری بر صنایع و بنگاههای بزرگ از یکسو و بنگاههای متوسط و کوچک را از سوی دیگر دارند. نقطه اثر دانشبنیانها در صنایع بزرگ، تاثیر جهش گونهای است که بر افزایش بهرهوری گذاشته و این قبیل صنایع مادر را با همان وضعیت فعلی خود به سمت استحصال بیشترین بهرهوری در عین حال کمترین هزینه هدایت میکنند. تجربیات موفقی که از این ناحیه در بعضی از حوزهها مانند صنعت فولاد و نفت کشور حاصل شده و حتی مسوولان مرتبط هم زبان به تمجید آن گشودهاند دقیقا از همین منظر قابل تحلیل است. تجربیاتی که محدود بوده و نشان میدهد باید در زمینه صنایع بزرگ و مادر از جمله فولاد، نفت، گاز، پتروشیمی و خودروسازی به حوزه دانشبنیان تکیه و با توجه به سرعت رشد سایر کشورها عقبماندگیها جبران شود.
سمت دیگر هم بنگاههای متوسط و خرد محسوب میشوند که خود دانشبنیانها از مصادیق آن هستند. بنگاههایی که از چابکی و انعطافپذیری بالایی با شرایط محیطی برخوردار بوده و میتوانند به هستههای کوچک اقتصادی و تجاری تبدیل شوند که متکی بر نیروی انسانی جوان و تحصیل کرده بود و بهشدت منعطف و پایدار و زودبازده هستند و کمترین و دیرترین تاثیر را از تکانههای سیاسی میپذیرند. به همین علت میتوان آنها را مصداق خوبی از اقتصاد مقاومتی توصیف کرد.
منبع: دنیای اقتصاد