به گزارش میمتالز، دولت از نیمه اردیبهشت حذف ارز ترجیحی یا همان دلار ۴۲۰۰ تومانی، را به یکباره و در ایام تعطیلات عید فطر کلید زد. گرانی کالاهای اساسی در کنار پرداخت یارانه ۳۰۰ و ۴۰۰ هزار تومانی به ۹ دهک جامعه، اقدامی است که موافقان و مخالفان زیادی دارد.
اخیرا ۶۱ اقتصاددان، در نامهای خطاب به مردم اجرای «جراحی اقتصادی» دولت را «بسیار شتابزده و بدون تمهید مقدمات اجرایی» دانسته و نوشتهاند که «نمیتوان آن را برنامه اصلاحات اقتصادی نامید». در مقابل برخی نیز شجاعت دولت را در حذف ارز ترجیحی ستایش میکنند.
در این میان، حجت قندی، اقتصاددان معتقد است: بهتر بود که سقف خانه را در روزهای آفتابی تعمیر میکردیم، اما حالا هم که هوا بارانی است، چارهای غیر از این کار نبود.
او در عین حال تاکید میکند که طرح دولت از نظر زمانبندی و ترتیب اجرا بدون اشکال نیست و البته، «جراحی اقتصادی» در زمانی که وضعیت بیمار وخیم است، درد بیشتری دارد.
-به نظر میرسد اقتصاددانانی با گرایشهای مختلف، در مورد اقدام دولت در حذف ارز ترجیحی در مقطع کنونی اختلاف نظر دارند. به نظر شما دولت زمان مناسبی را برای آغاز این طرح انتخاب کرد؟
انگلیسیها ضربالمثلی دارند با این مضمون که سقف خود را در روزهای آفتابی تعمیر کنید نه بارانی. اصلاحات اخیر در ایران در واقع به «تعمیر سقف در روزهای بارانی» میماند. اما در عین حال دولت چاره دیگری هم نداشته است. هم مردمی که زیر سقف هستند شرایط بد موجود را حس میکردند و هم تعمیرکار باید فکری به حال سقف میکرد.
با این حال، در هر اصلاحاتی دو مفهوم اهمیت زیادی دارند؛ زمانبندی و ترتیب زمانی اجرا. اصلاحات کنونی در ایران، هم از نظر زمانبندی و هم از لحاظ ترتیب اجرا، با مشکلاتی مواجه است، اما باز هم تاکید میکنم که چاره دیگری هم وجود نداشته. زمانی که در روز بارانی، سقف در حال چکه کردن است، صاحبخانه باید آن را تعمیر کند؛ هر چند که زمان نامناسبی است. اما «جراحی اقتصادی» در زمانی که وضعیت بیمار وخیم است، درد بیشتری دارد.
-پس در واقع حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی باید زودتر انجام میشد؟
بسیار زودتر. در واقع ارز ترجیحی از ابتدا اصلا نباید شکل میگرفت. البته پیش از پرداختن به این موضوع، باید به یک پرسش اساسی دیگر پاسخ داد؛ چرا در ایران دولتهای مختلف به دفعات مجبور به جراحی اقتصادی شده و میشوند؟ از دوران جنگ به این سو، دولتهایی با گرایشهای مختلف بر سر کار آمدهاند، اما تقریبا همگی آنها اصلاحات را ضروری دانستهاند. در حالی که در کشورهای دیگر شرایط اینگونه نیست؛ حداقل نه به این شدت که ما اینجا میبینیم. پس چرا در ایران شرایط اینگونه است؟
در کشور ما چرخه معیوبی، به طور مداوم تکرار میشود. یکی از بخشهای مهم و اثرگذار این چرخه، تورم است. تورم بسیار بالا در کنار سیاست تثبیت قیمتی، از جمله بخشهای تکرارشونده این سیکل معیوب هستند.
اکنون سالهاست که تورم در ایران دو رقمی شده و تنها در مقاطع کوتاهی تک رقمی بوده است. در چنین شرایطی اعمال سیاست تثبیت قیمتی، مشکلات را تشدید میکند. چرا که مخارج دولت، به صورت مداوم افزایش مییابد. در واقع به دلیل تورم بالا، دولت ناچار به افزایش دستمزدها است. اما از آن سو، قیمت کالاها و خدماتی که به مردم میدهد تثبیت شده؛ در نتیجه درآمد دولت محدود میماند.
بعضی سالها، دولت با ترسالی مواجه است و میتواند کسری بودجه را با فروش نفت و درآمدهای ارزی بیشتر، جبران کند. اما در سالهای دیگر، درآمد کشور کاهش قابل توجهی پیدا میکند و دولت نمیتواند این معضل را پوشش دهد. در نتیجه دولت ناچار میشود به هر طریقی که ممکن میداند، کسری بودجه انباشته شده را جبران کند. «چاپ پول»، یکی از ابزارهایی است که به طور معمول از آن استفاده میکند. اما خود این موضوع، به تورم دامن میزند.
این سیکل معیوب به صورت مداوم ادامه داشته و کسی قصد جدی برای شکستن آن نداشته است. در این میان، چالشهای دیگری نیز مشکل را تشدید میکند. از جمله استخدام بیرویه و بدون نیاز کارمندان یا مخارج کنترل نشده برخی موسسات دولتی و عمومی. در نتیجه هر گروهی، با هر گرایشی که وارد ساختار دولت شدند، دریافتند که اعمال اصلاحات اقتصادی ضروری است. از آن سو مردم نیز انتظار دارند که حقوق حداکثری و هزینه حداقلی داشته باشند. در چنین شرایطی کار مشکل میشود.
انگلیسیها ضربالمثلی دارند با این مضمون که سقف خود را در روزهای آفتابی تعمیر کنید نه بارانی، احذف ارز ترجیحی در واقع به «تعمیر سقف در روزهای بارانی» میماند، اما در عین حال دولت چاره دیگری هم نداشته است
-ارز ۴۲۰۰ تومانی کجای این داستان قرار میگیرد؟
ارز ترجیحی در واقع زیرمجموعه همین سیکل معیوب است. دولت در گذشته، سیاستی بسیار اشتباه را اتخاذ و اعمال کرد. وقتی شما در شرایط تورمی، تصمیمی را میگیرید که از ابتدا نادرست بوده است، تاثیر منفی آن هر روز بیشتر میشود. به ویژه که تا زمانی، دولت منابع ارزی لازم را برای تخصیص دلار ۴۲۰۰ تومانی در اختیار داشت، اما پس از مدتی این چشمه خشک شد.
در ادامه، بخش دولتی برای تداوم اختصاص ارز ترجیحی، از روشهای غیرمعقولی استفاده کرد که به اثرات منفی آن دامن زد. با وجود این، کار متوقف نشد تا زمانی که بروز جنگ روسیه و اوکراین، قیمت کالاهای اساسی مشمول ارز ترجیحی را به صورت ناگهانی افزایش داد. ضمن اینکه این محصولات اکنون در دنیا کمیاب هم شدهاند. حتی اگر دولت قصد پرداخت هزینه بیشتری برای تهیه آنها را داشته باشد، ممکن است موفق به تهیه این کالاها نشود. در چنین شرایطی دولت ناچار بود منابع ارزی بسیار بیشتری را برای تامین کالاهای اساسی با دلار ۴۲۰۰ تومانی تامین کند، اما باز هم ممکن بود قادر به تامین آنها نباشد. در نتیجه دولت به ناگاه با معضل چکه کردن سقف در روز بارانی مواجه شد.
اما نتیجه این وضعیت چیست؟ افزایش نیاز به اصلاحات با وجود تحمیل فشار بیشتر بر مردم. ارز ترجیحی از ابتدا سیاستی اشتباه بود. با گذر زمان، اثرات منفی آن افزایش یافت و اصلاح آن نیز دشوارتر شد. اکنون چارهای غیر از حذف ارز ترجیجی نبود.
البته حذف ترجیحی تنها یکی از گامهای ضروری برای حل چالشهای اقتصادی است و شرایط کشور به اصلاحات متعددی نیاز دارد.
-بعضی اقتصاددانان معتقدند در زمانی که تورم در ایران و جهان بالاست، حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی اقدام مناسبی نبوده است، اما به نظر میرسد شما با این نظر موافق نیستند.
خیر، اصلا موافق نیستم. البته اگر دولت درآمد ارزی کافی را در اختیار داشت، شرایط متفاوت بود. اما اکنون کشور منابع ارزی محدودی دارد. هر چند که شرایط بهتر از دو سال گذشته است، اما باز هم به حدی نیست که بتوان سیاست ارز ترجیحی را ادامه داد. درست که شرایط کشور تورمی است، اما آن سیکل معیوب باید شکسته شود. با تداوم این روند، هیچگاه زمان مناسب برای حذف ارز ترجیحی فرا نمیرسد.
ارز ترجیحی از ابتدا سیاستی اشتباه بود، با گذر زمان، اثرات منفی آن افزایش یافت و اصلاح آن نیز دشوارتر شد، اکنون چارهای غیر از حذف این سیاست نبود، اما «جراحی اقتصادی» در زمانی که وضعیت بیمار وخیم است، درد بیشتری دارد
-به نظر میرسد شما به ترتیب و شیوا اجرای جراحی اقتصادی دولت نیز انتقاد دارید.
اشتباه دولت سیزدهم این است که کل چرخه معیوب تورم و تثبیت قیمتی را اصلاح نمیکند. در واقع اکنون دولت تنها گوشهای از مشکل را تا حدودی برطرف کرده است. این شرایط درد زیادی را به جامعه تحمیل میکند؛ چرا که زمانبندی و ترتیب اجرای آن مشکل دارد. با وجود این، برای بزرگ کردن سفره اقتصادی و در نتیجه، عایدی مردم، چارهای غیر از اصلاح سیاستهای قدیمی و تکراری وجود ندارد.
البته هنوز کاملا مشخص نیست دولت چه برنامهای دارد. برای مثال، اکنون در حال پرداخت یارانه نقدی است که ابهاماتی دارد. از آن سو گاه حرف در مورد تخصیص کالابرگ و کوپن زده میشود و تکلیف آن نیز مشخص نیست. من به شخصه با سیستم کوپنی موافق نیستم، اما شاید در زمانی که زنجیره عرضه مشکل دارد، اعمال آن چندان هم بد نباشد.
اما مشکل اصلی جای دیگری است. دولت سیاست تثبیت قیمتی برای برخی کالاها را حذف یا تعدیل کرده است، اما از آن سو تاکید میکند که مثلا قرار نیست قیمت بنزین و برخی دیگر از حاملهای انرژی تغییری کند. نتیجه این سیاست چیست؟ باز هم چند سال دیگر یک اصلاحات یا جراحی اقتصادی دیگر ضروری میشود. این بار بزرگتر و شاید با اثرات بیشتر
ما در ایران به نوعی توهم ارزانی برخی کالاها را داریم. قیمت پایین کالایی مانند بنزین در کشور، حاصل یک سیستم اقتصادی سالم و رقابتی نیست. در واقع هزینه زیادی برای توزیع این محصول با قیمت کنونی، به دولت و به تبع آن مردم تحمیل میشود.
اما دولت حاضر نیست اصلاحات اساسی را انجام دهد. نتیجه این است که در آینده، جراحی عمیقتری ضروری میشود. کشور باید از این سیکل معیوب خارج شود.
از سوی دیگر، بعضی اقدامات دیگر نیز در کنار این اصلاحات ضروری است. از جمله اینکه دولت باید هزینههای خود را کاهش دهد. در ساختار اقتصادی کشور، مفهومی به عنوان هزینه و فایده اصلا وجود ندارد. کسی محاسبه نمیکند که در بخشهای مختلف چقدر هزینه میشود و چه فایدهای در قبال آن به دست میآید. برای مثال دولت بر توسعه بخش کشاورزی تاکید زیادی دارد. به این منظور انرژی را با تعرفه کمتری در اختیار کشاورز قرار میدهد. اما نتیجه این سوبسید، حفر چاههای عمیق، کمبود منابع آبی و به خطر افتادن معیشت مردم و محیط زیست است. در واقع دولت هزینهای میکند که در نهایت سودی برای کشور ندارد.
از سوی دیگر، سیاست قیمتگذاری دستوری و تثبیت قیمتی باید در بخشهای مختلف از بین برود. چرا که نتیجه آن، ایجاد بروکراسی بزرگی برای کنترل کل فرایند است. از جمله اینکه گاهی دولت ناچار میشود جلوی صادرات بعضی محصولات را بگیرد چرا که در جایی از روند تولید، به آنها سوبسید اختصاص داده و دست به قیمتگذاری زده است. این سیستم کار نمیکند و باید اصلاح شود.
نمونه سیاستهای اقتصادی را که سالهاست در ایران اجرایی میشوند، در هیچ کشور توسعه یافتهای نمیتوان یافت. البته مشابه آنها در ونزوئلا اعمال میشود که نتیجه آن نیز مشخص است. اما سیاستگذاران و برنامهریزان ایرانی باید از کشورهای موفق در دنیا درس بگیرند.
دولت سیاست تثبیت قیمتی برای برخی کالاها را حذف یا تعدیل کرده است، اما از آن سو تاکید میکند که مثلا قرار نیست قیمت بنزین و برخی دیگر از حاملهای انرژی تغییری کند؛ در نتیجه باز هم چند سال دیگر یک جراحی اقتصادی دیگر ضروری میشود؛ این بار بزرگتر
-شما اشاره کردید حذف ارز ترجیحی در شرایط کنونی به هر حال با درد همراه است. این شرایط تا کی ادامه پیدا میکند؟
به طور کلی، نتیجه نهایی اصلاحات نباید بدتر شدن وضعیت مردم باشد. در این صورت دیگر نمیتوان نام آن را اصلاح گذاشت. برای کاهش فشارها، دولت و مردم باید اهداف اقتصادی را بشناسند. این اهداف شامل رشد اقتصادی مثبت، کاهش نرخ بیکاری، دریافت دستمزد عادلانه در برابر کار، کنترل تورم، تعریف چتر حمایتی که حداقلی از عدالت اقتصادی را تامین کند و در نتیجه همه این موارد، افزایش قدرت خرید جامعه است. اگر کشور، مسیر رسیدن به این اهداف را دنبال کند، انجام جراحیهای اقتصادی به صورت دورهای ضروری نمیشود.
اکنون در میان اقتصاددانان داخلی و خارجی که ناظر به شرایط ایران هستند، کمتر کسی وجود دارد که در مورد ضرورت اصلاحات عمیق اقتصادی در کشور تردید داشته باشد. ممکن است در تعیین چالشها و تشخیص راهحلها، اختلاف نظری باشد، اما در اصل ماجرا نه. این اصلاحات را با تثبیت قیمتها نمیتوان اعمال کرد.
-در این شرایط، چرا برخی اقتصاددانان با حذف ارز ترجیحی در مقطع کنونی مخالفند؟
به دلیل نارضایتی گروههایی از اقشار جامعه، تعدادی از اقتصاددانان که بعضا به بازار آزاد نیز اعتقاد دارند، اجرای این طرح را نادرست میدانند. در حالی که اشکال طرح دولت در این است که همچنان ابهاماتی دارد و البته ریشه مشکل را نیز نشانه نرفته است. اما نمیتوان به طور کلی آن را رد کرد؛ هر چند کامل نیست.
نکته اینجاست که حتی اگر تخصیص ارز ترجیحی ادامه مییافت، همچنان چالشهایی در کشور وجود داشت. چرا که دولت باید هزینه زیادی را به تامین منابع ارزی و از سوی دیگر، کنترل بازارها اختصاص میداد. همچنین ناچار بود بر بخشهای عرضه، مصرف و تحرکات خود بازار، نظارت شدیدی را اعمال کند. آن هم در شرایطی که زنجیره تامین و عرضه کالاها در دنیا با مشکل مواجه شده و هزینه آن نیز افزایش قابل توجهی داشته است. در نتیجه بدون شک به کشور فشار اقتصادی قابل توجهی وارد میشد. به ویژه که احتمالا دولت ناچار بود با چاپ پول بیشتر منابع مالی مورد نیاز را تامین و کسری بودجه را جبران کند. نتیجه آن هم افزایش تورم بود.
در چنین شرایطی، دولت چارهای غیر از حذف ارز ترجیجی نداشت. تداوم تخصیص دلار ۴۲۰۰ تومانی، به ضرر اقتصاد و اقشار مختلف، از جمله متوسط و ضعیف بود. البته حالا نیز تحمیل فشار بر مردم در مراحل نخست این طرح، متاسفانه اجتنابناپذیر است. در مقابل، کلیت اقتصاد آسیب کمتری میبیند. در این میان، دولت باید با دنبال کردن اهداف اقتصادی، این فشار و درد را کاهش دهد. البته اصلاحات باید به صورت کامل و با همه شرایطی که به آنها اشاره کردم انجام شود.
ضمن اینکه این اقدامات باید در بهترین زمان و با کمترین درد انجام میشد که متاسفانه فرصت آن از دست رفته است. از روزهای آفتابی برای تعمیر سقف استفاده نکردیم و حالا دیگر چارهای نیست. اگر امروز هم کار به تعویق بیفتد، دو سال دیگر انجام آن مشکلتر است. همین موضوع در مورد قیمت بنزین هم صدق میکند که متاسفانه به آن توجهی نمیشود. به هر حال دولت باید به گونهای عمل کند که در نهایت، منافع اصلاحات به همه اقشار جامعه برسد.
حتی اگر تخصیص ارز ترجیحی ادامه مییافت همچنان چالشهایی در کشور وجود داشت؛ چرا که دولت باید هزینه زیادی را به تامین منابع ارزی و از سوی دیگر، کنترل بازارها اختصاص میداد
-اما برخی از اقشار جامعه نسبت به شرایط موجود و گرانیها انتقاد جدی دارد. زمانی که به میزان درآمد برخی اقشار نگاه میکنیم، به نظر میرسد گلایههای آنها چندان هم بیراه نیست.
طبیعی است که مردم معترض باشند. تقریبا همه افراد درک میکنند که یک جای کار اقتصاد کشور درست کار نمیکند و نیاز به اصلاح دارد. اما در هیچکجای دنیا مردم دوست ندارند، تغییر از افزایش قیمتها آغاز شود. به ویژه که درآمدها نیز معمولا متناسب با آن بیشتر نمیشود.
اما تفاوت ایران در این است که دولتها گاه به دلیل قیمتگذاری دستوری و سیاست تثبیت قیمتی در مقاطع پیشین، ناچار به اصلاح و بالا بردت قیمتها میشوند. در حالی که در کشورهای دیگر، تورم است که قیمتها را افزایش میدهد.
به همین دلیل، سیکل معیوبی در کشور شکل گرفته است که زمان اصلاح آن هیچگاه زود نیست. در واقع سالهاست که به تاخیر افتاده. در این شرایط اگر دولت بتواند مردم را قانع کند که حذف ارز ترجیجی در نهایت به نفع آنهاست، احتمالا راحتتر به هدف خود میرسد.
-روی قیمت دلار در ایران حساسیت زیادی وجود دارد. آیا حذف ارز ترجیحی در میانمدت میتواند بر نرخ دلار موثر باشد؟
بستگی دارد که دولت، منابع لازم را برای تخصیص ارز ترجیحی از چه طریقی تامین میکرده است. اگر این منابع، حاصل فروش نفت و کسب درآمد ارزی بوده باشند، حالا دولت، حداقل روی کاغذ میتواند با حذف آن، دلار بیشتری را به بازار ترزیق کند. در نتیجه شوک بعدی ارزی به تعویق میافتد.
اما حالا دولت در کنار حذف ارز ترجیحی، پرداخت یارانه نقدی را در نظر گرفته است. حالا باید دید منابع مالی این طرح قرار است چگونه تامین شود. اگر قرار باشد از همان درآمدهای ارزی باشد، پس سیاست جدید، تاثیر چندانی بر قیمت دلار ندارد.
از سوی دیگر اتخاذ سیاست انبساطی یعنی پرداخت یارانه، تقاضا را در بازارها افزایش میدهد. این موضوع میتواند تا حدودی بار تورمی داشته باشد. در واقع تکلیف و آثار طرح دولت، هنوز چندان مشخص نیست. از سوی دیگر، برخی سیگنالهای سیاسی و اقتصادی همچون مذاکرات وین و رشد نقدینگی نیز بر بازار اثر میگذارند.
البته در شرایط تورم ۴۰ درصدی، رشد تدریجی قیمت دلار اتفاق بدی نیست؛ حتی اگر برای مثال در ماههای اخیر، قیمت دلار ۲۰ درصد افزایش یافته باشد. در واقع در صورتی که، دولت قیمت ارز را کاملا تثبیت کند موضوع نگرانکننده میشود؛ چرا که موعد شوک ارزی بعدی را جلو میاندازد.
به طور خلاصه، هنوز مشخص نیست که حذف ارز ترجیحی چه تاثیری بر قیمت دلار دارد. اما فاکتورهای مهمتر در اقتصاد ایران که بر نرخ همه کالاها و خدمات اثر میگذارند، نقدینگی و تورم هستند. در نتیجه وجود این عوامل، رشد تدریجی قیمت ارز طبیعی است و نباید با آن مخالفت کرد.
البته شرایط ایدهآل اقتصادی این است که تورم برای مثال روی سه درصد قرار بگیرد. در آن صورت افزایش ۲۰ درصدی قیمت دلار نگرانکننده میشود. اما در شرایط تورم ۴۰ درصدی، نه؛ چرا که بازدهی آن از تورم کمتر است. تثبیت قیمتی نیز شوک ارزی را در پی دارد.
منبع: تجارت نیوز