به گزارش میمتالز، برخی ممکن است بپرسند که آیا بازتنظیم زنجیره عرضه اثرات جانبی ملموسی را بر آمریکا، اروپا و اقتصاد جهانی خواهد داشت یا نه. افزایش تعرفه، به ویژه، تأثیر بیشتری بر صنایع اتحادیه اروپا خواهد داشت و به طور بالقوه میتواند تورم بلندمدت ایجاد کند. اما این دقیقاً همان چیزی است که بازتنظیم زنجیره عرضه را متفاوت میکند.
در سطح سیاست گذاری، آمریکا و اتحادیه اروپا در مورد بازنگری مصمم هستند. واشنگتن مصمم به این کار است و آن را یک «نبرد مرگ و زندگی» برای آینده خود با هدف حفظ سلطه جهانی آمریکا میبیند. ایالات متحده آماده است تا از عوارض جانبی متضرر شود، که میتواند شامل واکنشهای منفی ناشی از سیاستهای کنترلی خود و حتی جنگ تجاری علیه چین باشد.
در حالی که ما این بحث را مطرح میکنیم که آیا آمریکا از تورمی که هر چند دهه یکبار رخ میدهد جان سالم به در خواهد برد و دچار رکود خواهد شد، روند بازسازی و صنعتی سازی مجدد اقتصاد آمریکا عملا آغاز شده است.
علاوه بر این، همزمان با اینکه چین شروع به خروج از اپیدمی میکند و تمام تلاش خود را برای احیای اقتصادش به کار بسته است، باید بدانیم که جهانی سازی که قبلا سراغ داشتیم الان به طور قابل توجهی تغییر کرده است.
از زمان الحاق چین به سازمان تجارت جهانی در سال ۲۰۰۱، تولید چین رشد کرده و به زنجیره صنعتی جهانی پیوسته است و به تدریج به مهمترین بخش در زنجیره عرضه جهانی تبدیل شده است. چین به یک قدرت رو به رشد تبدیل شده است و همچنین موقعیت رو به رشدی را در زنجیره عرضه کسب کرده است.
مهمتر از آن، چین از آن زمان نیروی کار تولیدی قوی ایجاد کرده است.
دور فعلی پیکربندی مجدد به این معنی نیست که ضد جهانی شدن به جریان اصلی تبدیل خواهد شد. اما پیکربندی مجدد منجر به تغییر در ساختار جهانیسازی شده است که ظهور چین به آن بستگی دارد، و تأثیری که بر اقتصاد چین خواهد داشت ممکن است بسیار متفاوت باشد. هم در سطح بالا، با تراشه ها، باتریهای EV، بیوتکنولوژی و ... و هم در سطح متوسط، با منسوجات، فتوولتائیک، فولاد و آلومینیوم و غیره.
این تنها یک شوک به واردات و صادرات چین نیست، بلکه تأثیر قابل توجهی بر صنایع داخلی و اقتصاد در کل خواهد داشت. برخی رسانههای خارجی پیش بینی میکنند که این روند تا سال ۲۰۳۰ ادامه خواهد داشت و برای همه کشورهای بزرگ صنعتی مسیر هموار نخواهد بود و با درد شدیدی که متصور است، این امر نه تنها آزمونی برای سنجش توانایی اقتصاد در نوآوری خواهد بود، بلکه همچنین آزمونی برای ارزیابی میزان تاب آوری در هنگام سقوط اقتصاد است.
در حال حاضر، کشورهای بزرگ صنعتی تقریباً مسیر مشابهی را برای بازسازی زنجیره عرضه خود دارند، به عنوان مثال، برای بهبود رقابت پذیری صنایع پیشرو، دستیابی به خودکفایی هرچه بیشتر در کل زنجیره عرضه صنایع کلیدی، بهبود سرمایه گذاری و نوآوری در زمینههای کلیدی و صنایع برون سپاری نزدیک یا به کشورهای دوست تلاش میکنند.
با این حال، همه اینها بدون افراد، بدون نیروی کار مشتاق که قرار است تحقیق و توسعه و ارتقای قابلیتهای تولید را انجام دهد، امکان پذیر نیست.
رقابت در تجدید ساختار زنجیره عرضه قبل از هر چیز رقابت افراد و نیروی کار است.
چین در زمینه منابع انسانی دارای نقاط قوت خاصی است و دارای نیروی کار چند سطحی در کل صنعت است.
به این فکر کنید، چرا برای هند، کشور همسایه چین با جمعیت زیاد، جایگزینی چین در بخش تولید دشوار است؟ به دلیل کمبود زیرساخت، ضعف لجستیک، کمبود محیط قانونی، و مهمتر از همه اینکه آنها نیروی کار با کیفیتی مانند چین ندارند. در اینجا چالش اصلی پیش روی آمریکا و اروپا در پیکربندی مجدد زنجیره عرضه خود نهفته است.
چین در حال حاضر جایگاه پیشرو در جنبههای رقابت در تولید در کشورهای بزرگ صنعتی دارد، چرا که در آن جنبهها نیروی انسانی حرف اول را میزند.
اکنون نکته کلیدی این است که چگونه نیروی کار صنعت تولید چین، به ویژه منابع انسانی شرکتهای کوچک و متوسط، تجمیع و به طور مستمر رو به رشد باشند. این امر باید در مرحله بهبود اقتصادی پس از اپیدمی مورد توجه ویژه باشد. بنابراین، در حالی که این کشور سرمایه گذاری خود را در اقتصاد حقیقی افزایش میدهد، باید بر چگونگی حفظ و ارتقای منابع انسانی خود نیز تمرکز کند.
منبع: گیتی آنلاین