به گزارش می متالز به نقل از تجارت نیوز، شرکتهایی چون زیمنس، خودروسازان و موسسات تجاری و مالی دیگر که با ایران در حال گفتگو بودند و بر سر پروژههایی توافق کرده بودند، دامنه فعالیتشان بسیار کوچک خواهد شد؛ چرا که بزرگترین حساسیت سرمایهگذاری در مواجهه با ریسکهایی است که پیش میآید و در آیندهای نزدیک بزرگتر خواهد شد.
واقعیت این است آمریکا وزنهای سنگین در اقتصاد جهانی است و روابط تجاری آن با بسیاری از کشورها از جمله آلمان، فرانسه، بریتانیا و اتریش تحت تاثیر روابط سیاسی با آمریکا و بسیار عمیق است.
به همین دلیل انتظار میرود به زودی سهم سه کشور آلمان، فرانسه و بعد اتریش، که هر سه سهم بسیار بزرگی در روابط تجاری و مالی و توسعه پروژههای زیرساختی با ایران داشتند یا برای شروع این پروژهها برنامهریزی میکردند، به شدت کوچک شود.
در غرب اینطور نیست که شرکتها به حرف رئیس دولت گوش بدهند. حتی اگر مکرون و مرکل به شرکتها بگویند، همکاری خود را با ایران ادامه دهید، روسای این شرکتها عمدتا ارزیابی خودشان را برای اندازهگیری سود و زیان دارند. به این ترتیب، شرکتها پروژههای پرریسک را انجام نمیدهند و به عقیده من اکراه شرکتهای اروپایی برای تجارت با ایران یا خروج آنها از این کشور یک پیام منفی برای ایران است.
اما برخی برنده ریسکهایی هستند که ترامپ برای تجارتِ سایر کشورها با ایران به وجود میآورد. بزرگترین برنده به باور من روسها هستند که پروژههای نفتی را به دست میآورند. پس از سفر پوتین به ایران در ماه نوامبر، شرکتهای روسی ۱۰ پروژه بزرگ نفتی را به دست گرفتهاند. پس از آنها هم چینیها که بدون مناقصه و تنها بر مبنای توصیه، پروژههای ایران را به کنترل در میآورند، از این روند سود میبرند.
در کوتاهمدت بازنده این تحریمها و فشارها کشورهایی چون کره جنوبی، ژاپن و مالزی هستند که هر سه علاقه خاصی برای حضور در پروژههای صنعتی بهویژه پروژههای مربوط به پتروشیمی و نفت داشتند. اما این فرصتها را از دست دادند.
در بلندمدت اما مردم ایران بازنده واقعی این بازی خواهند بود. چرا که با فرصتی که به مدت حدود دو سال و نیم برای کار با اروپا فراهم شد، ما نتوانستیم بهره کافی را ببریم و در عمل موفق نشدیم اقتصاد خود را از طریق روابط با اروپا عمیقتر کنیم. اثرگذاری این شکست بیش از همه بر زندگی مردم عادی دیده میشود. تجارت با اروپا منجر به ایجاد شغل میشد؛ از آنجا که دیگر پروژههای صنعتی نخواهیم داشت، تولید ملی هم ایجاد نخوهد شد و به این ترتیب اقتصاد ما به شدت وابسته به واردات ارزان چینی و کالاهای با کیفیت پایین صنعتی روسیه میشود. از سوی دیگر دلالیهایی که از این قراردادها نصیب خودیها میشود، افزایش مییابد.
به این ترتیب ادامه مبادلات تجاری به هر دو طرف یعنی اروپا و ایران بستگی دارد.
در اروپا دو صندوق وجود دارد. یک صندوق ویژه حمایت از صادرات است. این صندوق برای مواردی که یک پروژه مهم نظیر نفت و گاز برای اتحادیه اروپا بسیار مهم است و یک کشور به تنهایی نمیتواند یا نمیخواهد بر روی آن سرمایهگذاری کند، مورد استفاده قرار میگیرد و این صندوق پوشش ریسک پروژه مورد نظر را متحمل میشود.
دوم کمیسیون اتحادیه اروپاست که آن هم یک چارچوب حقوقی دارد و قراردادهای مورد تائید کشورهای عضو اتحادیه اروپا که برایشان حائز اهمیت است را مورد حمایت قانونی و مالی قرار میدهند.
حمایت این صندوقها برای شرکتهای اروپایی بسیار مهم است. به این ترتیب اگر خزانهداری آمریکا تهدیدی را برای تجارت با ایران به مرحله اجرا بگذارد و به دنبال مساله خسارت پیش بیاید، این شرکتها هیچ نگرانی ندارند چرا که عالیترین مجتمع فرادولتی در اروپا نه تنها آن پروژه را تائید کرده بلکه از آن حمالت عملی هم کرده است.
حتی اگر یک مورد پیش بیاید که یک شرکت اروپایی به فعالیت اقتصادی خود در ایران ادامه دهد و آمریکا هم نتواند با آن برخورد کند، همین یک مورد میتواند انگیزهای باشد برای سایر شرکتها تا پروژههای خود را از سر بگیرند.
ایران هم اگر رفتارهای خودتخریبی و ضد منافع ملی را کنار بگذارد، فرصتهای کاری خوبی برایش فراهم میآید. ایران میتواند با گام بزرگی که از سوی آمریکا برای صدمه زدن به این توافق برداشته شده، مقابله کند.
اما اگر به تقابلها ادامه دهیم، بیشترین کمک را در جهت درخشانتر کردن کارت آمریکا در روابط بینالملل کردهایم.
اگر ما یک نگاه کارشناسی صحیح نسبت به روابط خودمان با کشورهای دیگر، وضعیت خودمان در منطقه و جهان داشته باشیم، میتوانیم نه تنها این توافق را حفظ کنیم، بلکه نشان دهیم، آمریکا دیگر صدای اول و آخر در جهان نیست و به این ترتیب موفق خواهیم شد از این فصل هم بیرون بیاییم. اگرچه فصل بعدی هم آسان نخواهد بود؛ اما به این معنا هم نیست که فعالیتهای اقتصادی در ایران برای همیشه پایان مییابد.