
میمتالز؛ یادداشتی از مهدی کفایت: مشاهدات من در این نمایشگاه، با تجربهای که طی سه دهه در صنعت فولاد اندوختهام، همپوشانی عجیبی داشت. ما به لحاظ تخصص و دانش فنی، در سطح بسیاری از استانداردهای جهانی هستیم. مهندسان ما، شرکتهای دانشبنیان ما و حتی برخی پیمانکاران عمومی ما، از منظر قابلیت فنی قابل رقابتاند. اما مساله اینجاست: چرا این «دانایی پراکنده»، به «توانایی همافزا» تبدیل نمیشود؟ چرا یک نمایشگاه با این وسعت و عمق، در نهایت فقط به ثبت چند قرارداد ختم میشود، نه به خلق یک جبهه مشترک برای تحول در صنعت؟
پاسخ این پرسش، به ریشههای ساختاری ما بازمیگردد. ما نه با کمبود دانش فنی، بلکه با خلأ در حکمرانی شبکهای، ضعف در طراحی نهادهای واسط و نبود زیرساختهای نرم برای همراستاسازی اهداف و منافع مواجهایم. ما ساختار داریم، اما سیستم نداریم؛ پروژه داریم، اما مدل توسعه نداریم.
یکی از اساسیترین مشکلات ما، فقدان سازوکارهای پایدار برای تسهیم دانش، همافزایی منابع و تضمین تداوم در سیاستگذاری صنعتی است. ساختار صنعت در ایران همچنان پروژهمحور، فردمحور و وابسته به ارادههای مقطعی مدیران است. این یعنی هر تغییر مدیریتی، برابر است با از دست رفتن بخش بزرگی از حافظه سازمانی، سرمایههای انسانی و پیوستگی در مسیر توسعه.
در تجربهی فولاد، بارها دیدهام که طرحهایی با هزینههای میلیاردی، صرفاً به دلیل عدم هماهنگی نهادی یا چرخشهای مکرر مدیریتی، متوقف ماندهاند. علت، صرفاً ضعف مدیریت اجرایی نیست؛ بلکه نبود یک چارچوب نهادی برای استمرار تصمیمات، صرفنظر از افراد، است. ما هنوز به این درک نرسیدهایم که برای «توسعه صنعتی»، باید نهاد بسازیم، نه فقط طرح و پروژه.
رهبر انقلاب در دیدار اخیر با کارگران، جملهای فراتر از توصیه اخلاقی بیان کردند: «محیط کار باید محیط ائتلاف و همافزایی باشد، نه محیط تضاد و دشمنی.» این جمله، نقشه راهی برای طراحی ساختارهای میانسازمانی است. آنچه امروز صنعت ایران به آن نیاز دارد، نه فقط سرمایه مالی و تجهیزات فنی، بلکه سرمایه نهادی است. نهادهایی که تعامل میان بخش خصوصی و دولتی، میان شرکتهای بزرگ و SMEها، و میان نیروهای متخصص و مدیران اجرایی را تسهیل کنند.
در عمل، این یعنی: ایجاد پلتفرمهای میانبخشی برای همراستاسازی منافع؛ تعریف نظام قراردادی پایدار مبتنی بر اعتماد و مشارکت بلندمدت. طراحی ساختارهای کلاننگر که فراتر از دولتها و افراد، تداوم داشته باشند. بازتعریف جایگاه منابع انسانی از «ابزار تولید» به «شریک خلق ارزش».
توسعه صنعتی، مسیر خطی و سادهای نیست. اما آنچه در نمایشگاه امسال دیدم، ثابت کرد که ظرفیت برای جهش وجود دارد. تنها مساله، ساختن سازوکارهایی است که این ظرفیتها را به هم پیوند دهد. جوانانی در این نمایشگاه بودند که با خلاقیت، ریسکپذیری و جسارت فنی، آینده صنعت را در ذهن خود ترسیم کردهاند. مدیرانی هستند که تجربه را با انگیزه تغییر ترکیب کردهاند. اما این پتانسیلها زمانی بالفعل میشوند که اعتماد نهادی ایجاد شود.
اگر قرار است توسعه در صنعت ایران اتفاق بیفتد، باید به جای اتکا به افراد، به سمت ساختارهای یادگیرنده و پایدار حرکت کنیم. باید از رقابتهای درونسازمانی و بخشی، به سمت ائتلافهای ملی در عرصه صنعت برویم. اگر سیاستگذار، مدیر، سرمایهگذار و کارگر، در یک پلتفرم همراستا شوند، آن گاه توسعه، از یک آرزو به یک واقعیت تبدیل میشود.
ما میتوانیم، اما نه با تکرار گذشته؛ با بازطراحی آینده.