به گزارش می متالز، سیگنالهای کاهشی قیمتهای جهانی و کامودیتی محور بودن بخش اصلی بازار سهام مهمترین دلایل مکمل درجا زدن شاخص کل و کاهش میل به خرید در نمادهای صنایع بزرگ به شمار میآید.
اگرچه حجم و ارزش معاملات خرد روزانه سطوح پایینی را نشان نمیدهد اما توزیع نقدینگی در نمادهای بورسی و فاصله گرفتن سهامداران از نمادهای شاخصساز منجر به القای حس کمرمق بودن معاملات میشود.. ارزش معاملات روزانه در در دقایق پایانی بازار و ساعت مجاز برای خرید و فروش روزانه، چیزی در حدود 800 میلیارد تومان را ثبت کردهاست. این اتفاق در حالی میافتد که طی روزهای گذشته مسیر تدریجی افت ارزش معاملات را شاهد بودهایم. نبود چشمانداز درست برای قیمتهای جهانی از سوی سرمایهگذاران و مهمتر از آن میزان تاثیرگذاری افت قیمتهای جهانی در سطوح مختلف در سودآوری شرکتهای کامودیتی محور، میل به خرید برای سهامداران و فعالان بورسی را با وجود اصلاح قیمتی در سهام مرتبط کمتر کردهاست. در چنین شرایطی جذابیت خرید در نمادهای صنایعی چون شیمیایی، فلزات اساسی و کانه فلزی به شدت افت کردهاست و جز در نمادهایی که با محوریت مصرفی شناخته میشوند، دست به دست شدن سهام بسیار محدود شدهاست. افت تدریجی قیمتها و انتظار پایین سرمایهگذاران برای اقبال مجدد به نمادهای یاد شده، کفه ترازو را به سمت عرضه سنگینتر کردهاست و پولهای آزاد شده در این بخش راهی جز سهام با ارزش بازار کوچکتر پیدا نمیکند.
معادلات این روزهای بازار سهام بیش از هر چیز بر مبنای حرکت پشت دست جریان نقدینگی قدرتمند تعریف میشود. واکنشهای سریع سرمایهگذاران به خرید و فروشهای روزانه و مطرح شدن نام سهمهای جدید و عدم دوام عرضه و تقاضا در نمادهای مختلف از صنایع متنوع، گواه این مدعاست. اقبال امروز سرمایهگذاران به خرید در نمادهای سیمانی، سرمایهگذاری، یوتیلیتی و حمل و نقل در حالی رقم میخورد که در روزهای گذشته خبری از تحرکات خاص در این گروهها نبود. پایدارای و دوام صفهای خرید به صورت روزانه و با ارزیابی قدرت روزانه خریداران مشخص میشود و مقصد پولهای سرگردان بیشتر بر مبنای تحرکات صفوف خرید و اطمینان به آن مسیریابی میشوند.
در فضایی که معاملهگران بورسی در یک نوع بی اعتمادی نسبت به ریسک عمومی بازارهای جهانی قرار دارند، تشکیل صفهای خرید و حرکت بر مدار اقبال گروهی، از یک سو نشان دهنده ترس سرمایهگذاران است و از سوی دیگر کم اعتبار شدن تحلیلها در تصمیمگیریها را گوشزد میکند. نکته مهم در این خصوص ناشناخته بودن عوامل گوناگون و مبهم بودن سرنوشت و روند جنگ ارزی و تجاری بین غولهای اقتصادی دنیاست که حرکتها را گیج و نامشخص میکند. در چنین وضعیتی همانطور که بارها عنوان شدهاست، واکنشها به تحولات به بیش واکنشی تبدیل شده و فرصتهای خرید زیادی را در گوشه و کنار تالار شیشهای فراهم میآورد. به شرط آنکه تحلیلگران موضوع حساسیتها نسبت به روندهای قیمتی را به درستی بررسی کنند.