به گزارش می متالز، امیر هوشنگ نوائی با انتشار مطلبی با عنوان نوبت بازنگری در تحلیلهای بورسی در دنیای اقتصاد درباره آخرین شرایط بازار سهام اعلام کرد: با پایان یافتن یک دوره صعود پرشتاب، معادلات بازی در بورس تهران تغییر کرده و به نظر میرسد با فروکش تب خرید، صرف تکیه بر جریان نقدینگی، ریسک زیان بورسبازان را افزایش میدهد. در نتیجه توجه به تحلیلها باید بیش از پیش پررنگ شود.
در سوی دیگر بررسی عملکرد شرکتها با برآوردهای کارشناسی از سود تابستان ۹۸ آنها نشاندهنده اختلاف محسوسی است که تاکید میکند حتی تحلیلگران نیز باید در پیشبینیها بازنگری انجام دهند و بر اساس واقعیات جدید چراغ راهنمای بهتری برای سرمایهگذاران شوند.
معاملات روز گذشته سهام بهطور مشخص تحتتاثیر اخبار مرتبط با تجدید ارزیابی بانکها بود و از بین ۸۷ میلیارد تومان ارزش صفهای فروش معاملات دوشنبه، بیش از ۶۰ میلیارد تومان آن به سهام بانکی تعلق داشت. نکته جالب توجه آنکه تعداد قابلتوجهی از نمادهای بانکی که در روز گذشته تحت فشار شدید فروش قرار گرفتند با بخشنامه جدید بانک مرکزی نیز دچار محدودیت خاصی نمیشوند. برخی از نمادهای بانکی قصدی برای افزایش سرمایه ندارند و برخی دیگر در افزایش سرمایههای خود از محل تجدید ارزیابی به داراییهای ثابت اتکا دارند.
با این حال رویکرد عمومی به این گروه از این مساله پرده برمیدارد که بسیاری از بازیگران بازار همچنان در پی روندهای پرقدرت و مشخص هستند و بلا تکلیفی در این مسیر را چندان بر نمیتابند. حتی اگر نتیجه آن پیشروی در مسیر نزولی باشد. این روند تنها گوشهای از بهانهجوییهای معمول در بازار سهام، بعد از ثبات نسبی در محدوده فعلی، را نشان میدهد.
کماکان در تکنمادهای مختلف تلاش برای موجسازی قیمتی مشاهده میشود اما تضعیف جریان نقدینگی سبب عقیم ماندن اکثر این تلاشها شده است. حافظه کوتاهمدت سهامداران با روندهای هیجانی و پرشتاب پر شده و پرهیز از آن دستکم در کوتاهمدت دشوار به نظر میرسد. به علاوه آنکه بسیاری از بازیگران تازهوارد بورسی ممکن است این کمتحرکی را کسلکننده یا بیحاصل بدانند و بعد از مدتی از این شاخه به شاخه دیگر جستن و تغییر سبد سهامداری راه خروج از بازار را در پیش بگیرند.
در توصیف وضعیت فعلی بورس باید گفت دوره رشدهای همگن قیمت سهام متوقف شده است. در نیمه نخست سال، جریان قدرتمند پول و نقدینگی ورودی سبب میشد تا روند عمومی بازار چندان تمایزی بین شرکتهای مختلف یک صنعت قائل نشود و تنها تعدد بازیگران و نسبت نقدینگی ورودی به ارزش بازار شرکتها بتواند روندهای قیمتی را رقم بزند.
در آن برهه، جریان نقدینگی، قویتر از هر عامل تحلیلی دیگری ظاهر شد و نه به تحلیلهای حمایتگر از روند صعودی قیمت یک نماد اهمیت میداد و نه نقدهای موجود را جدی قلمداد میکرد. اکنون با فروکش عطش سرمایهگذاران برای ورود به دادو ستدهای سهامی و کند شدن سرعت چرخش نقدینگی در بازار سهام، روندهای صعودی یکدست کمتر مشاهده میشود.
بنا به عادت نزدیک یا سودای کسب سود زیاد در زمان کوتاه، تلاشهایی برای جریانسازی در گروهها و نمادهای مختلف مشاهده میشود اما عموما آن دسته از تلاشها که از مجرای بنیادی سهام حمایت نمیشود چندان ثابت و ثمربخش نیست و به سرعت بازگشت قیمتها را در پی داشته است. این مساله لزوم توجه به تحلیلهای بنیادی سهام را یادآور میشود.
بازگشت به تحلیلها همچنان میتواند بازدهی بیشتری برای سرمایهگذاران نسبت به دیگر بازارهای مطرح ایجاد کند اما در عین حال لازم است بازیگران بورسی دامنه دید را به میانمدت تغییر دهند و تلاش برای آگاهی از متغیرهای اثرگذار و نحوه ایفای نقش آنها را با جدیت بیشتری دنبال کنند.
علاوه بر این تحلیلگران بازار نیز باید از رخوت تابستانی فاصله گرفته و برآوردها از سودآوری بنگاهها را بازخوانی کنند. این بازخوانی شامل بهروزرسانی متغیرها و دقت بیشتر در مدلهای پیشبینی است.