به گزارش میمتالز، در ده سال گذشته به طور میانگین هرساله حدود 350 بلای طبیعی رخ داده، این رخدادها سالانه جان بیش از 67 هزار تن را گرفتهاند، زندگی 200 میلیون نفر را تحتتاثیر قرار دادهاند و هر سال بیش از 166 میلیارد دلار خسارت وارد کردهاند. هرچند که در تقسیمبندیهای مختلف بیش از 40 نوع رخداد مخاطرهآمیز طبیعی شناسایی شده ولی به طور کلی مخاطرات طبیعی را بر اساس منشاء میتوان به سه دسته اقلیمی، ژئوفیزیکی و ترکیبی تقسیم کرد. عمده مخاطرات با منشاء اقلیمی (Climate Related) شامل سیل، خشکسالی، طوفان و دماهای نامتعارف و عمده مخاطرات ژئوفیزیکی (Geophysical Related) شامل زمینلرزه، سونامی، آتشفشان، حرکتهای تودهای و زمینلغزش هستند. اثر متقابل عوامل اقلیمی و زمینی و دخالتهای انسان در طبیعت، یک طیف ترکیبی از مخاطرات را ایجاد میکند که آتشسوزی در جنگلها، فرسایش خاک، فرونشست زمین و فروچالهها، گرد و غبار، آلودگی مختلف (هوا، خاک، آب و غذا) و البته تغییر اقلیم از رخدادهای شاخص آن هستند.
هر یک از این مخاطرات دامنه اثر متفاوتی دارند. برخی در زمان بسیار کوتاه و معمولا در یک منطقه محدود رخ میدهند ولی آثار اقتصادی مخرب و مرگ و میر بالایی از خود به جای میگذارند. به عنوان مثال آمار مرگ و میر بلایای طبیعی در سال 2018 میلادی نشان میدهد که حدود 85 درصد از تلفات جانی پیامد سه مخاطره زمینلرزه (45%)، سیل (24%) و طوفان (15%) بودهاند. این رخدادها روندهای طبیعی اقتصادی و اجتماعی یک جامعه را در زمانی کوتاه تحتتاثیر قرار میدهند. آسیبهای شدید روحی و روانی و خسارتهای بالای اقتصادی وارد میکنند و البته خسارات جانی و مالی آنها محدود به مناطق مشخص تحتتاثیر بوده و به این دلیل از جنبه علمی و مدیریتی قابلیت اندازهگیری و ثبت و برنامهریزی مقطعی دارند.
برخی دیگر در گستره وسیع جغرافیایی و در طول زمان نسبتا طولانیتر، جامعه و زیرساختهای آن را به صورتی فرساینده و مستمر تحت تاثیر قرا میدهند. خشکسالی، گرد و غبار، انواع آلودگیها، فرونشست زمین، فرسایش خاک و تغییر اقلیم از این دسته هستند. محاسبه آمار مرگ و میر و خسارات ناشی از این مخاطرات بسیار پیچیدهتر بوده و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی آنها نیز گسترده و معمولا آثار آنها به صورت شیوع بیماریهای مختلف فیزیکی و روانی، مهاجرت، گسترش فقر و عدم تمایل به سرمایهگذاری بروز مییابند. قابلیت ثبت و اندازهگیری آنها به طور مستقیم بسیار سخت بوده و امکان برنامهریزی کوتاهمدت برای مهار آنها کم است و طبیعی است که مواجهه با آنها برنامهریزیهای میان مدت و یا بلند مدت را میطلبد چرا که زیستبوم یک منطقه را که در طول تاریخ ساکنان با آن به همزیستی رسیدهاند، دگرگون میسازند. بنابراین شاید بتوان به لحاظ مدیریتی، مخاطرات طبیعی را به شیوهای دیگر و در دو دسته مخاطرات مقطعی و مخاطرات فرساینده تقسیمبندی کرد. بدیهی است که شیوه مدیریت هریک نیز متفاوت است.
بررسی رخدادهای مخاطره آمیز اخیر در کشور به گونهای روشن مصادیقی از تقسیمبندیهای فوق را نشان میدهد. از اواخر دهه 1370 کشور با یک خشکسالی کمنظیر در تاریخ ثبت شده، مواجه بود (مخاطره اقلیمی فرسایشی). بهرهبرداری مستمر و ناپایدار از منابع محدود آب (ناهماهنگ با تغییرات محیطی) در اوایل دهه 1380 با فراگیر شدن فرونشست دشتها و از اواسط دهه 1380 با رخدادهای مکرر گرد و غبار و آلودگی هوا و کاهش کیفیت منابع آب نمود یافت (مخاطره ترکیبی فرسایشی). درحالیکه در طول نزدیک به دو دهه هنوز پیامدهای اقتصادی-اجتماعی و بهداشت و سلامت جامعه ناشی از این رخدادها جای بحث و جدل دارد و برنامهریزی برای مواجهه، مهار، بازسازی زیرساختها و بازتوانی جوامع درگیر با آنها در دستور کار جوامع علمی و مدیریتی کشور است، در همین بازه زمانی رخدادهایی نظیر زمینلرزه دیماه 1382 در بم، زمینلرزه آبانماه 1396 در کرمانشاه (مخاطرات ژئوفیزیکی مقطعی) و سیل اسفندماه 1397 و فروردینماه 1398 در گلستان، لرستان، خوزستان و فارس (مخاطرات اقلیمی مقطعی) و پیامدهای آن نظیر زمین لغزشهای بیشمار و کم سابقه و یا فروچالههای تهران و فامنین (مخاطره ترکیبی مقطعی) خسارتهای قابل اندازهگیری و زخمهای قابل شمارشی را بر جوامع انسانی و زیرساختهای اقتصادی ملی و محلی وارد کردند.
به هر جهت مرور رخدادهای دو دهه گذشته ایرانزمین بیانگر یک حقیقت است و آن هم چیزی نیست جز اینکه ایران کشوری مستعد برای مخاطرات طبیعی بوده و متاسفانه آگاهی مردم و مسئولان آن از مخاطرات طبیعی در سطح یک کشور مخاطرهآمیز نیست. این ضعف آگاهی، خود را در عدم استقرار یک سامانه واحد مدیریت یکپارچه مخاطرات طبیعی متشکل از دست کم سه مولفه شامل دو مولفه مدیریت ریسک (1- پدیدهشناسی و 2- پایش و هشدار) و یک مولفه مدیریت بحران (مواجهه، مقابله، بازسازی، بازتوانی و سازگاری) نشان میدهد. در این میان پدیدهشناسی حلقه اول یک سامانه واحد مدیریتی است. پدیدهشناسی (Phenomenology) منجر به شناخت سیستماتیک مخاطرات طبیعی در کشور شده، پراکنش خاستگاههای هر نوع مخاطره را در قالب نقشهها و اطلسها ارائه میدارد و ساز و کار هر مخاطره و تاثیرات احتمالی آن را به تصویر میکشد. پدیدهشناسی حلقه اول و موثرترین آنهاست چراکه با رویکردی پیشگیرانه موجب میشود تا ساختگاههای انسانی در دورترین مکان ممکن نسبت به خاستگاههای مخاطراتی مستقر شده و توسعه یابند (یک ورودی مهم برای طرحهای آمایش سرزمین). سامانه پایش و هشدار نیز رویکردی پیشگیرانه دارد ولی پیشگیری که در جوامع استقراریافته در مجاورت منابع مخاطرهآمیز، به ناچار رویکرد آن از نوع سازگاری است. سامانه پایش، برمبنای دادههای پدیدهشناسی در سطح کشور مستقر میشود (مانند شبکه لرزهنگارها، شتابنگارها، جیپیاسها، ایستگاههای هواشناسی و هیدرومتری، سنجندههای آلودگی هوا، حسگرهای فیزیکی و شیمیایی کیفیت آب، حسگرهای آتشفشان و ... که همگی شبکه پیشنشانگرهای مخاطرات طبیعی را شکل میدهند) و درصورت رویت هرگونه ناهنجاری، هشدار لازم برای پرهیز از مواجهه با خطر را میدهد. بهطور طبیعی، عملکرد موثر سامانه واحد مدیریت یکپارچه مخاطرات طبیعی براساس مجموع عملکرد مولفههای پدیدهشناسی و پایش و هشدار آن قابل اندازهگیری است. چنانکه این دو مولفه در یک کشور خوب عمل کنند تلفات انسانی، اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی باید تا حداقل اجتنابناپذیر کاهش یابند و از سوی دیگر کاربرد مولفه سوم با رویکرد مدیریت بحران باید تنها در مختصات زمانی و مکانی بازه اجتنابناپذیر محدود شود. شاید در آینده بازه مختصات زمانی و مکانی حداقل اجتنابناپذیر به عنوان یکی از مولفههای توسعهیافتگی ملل مختلف مورد استناد قرار گیرد.
روشن است که مجموعه اقدامات مورد نیاز برای سامانه واحد مدیریت یکپارچه مخاطرات طبیعی در یک نهاد علمی و یا اجرایی نمیگنجد و نیازمند همکاری پیوسته و مداوم بخشهای مختلف البته ذیل یک فرماندهی متمرکز است. در این میان تفکیک وظایف و ارائه خدمات در زمان قابل قبول، بسیار مهم است. چراکه تصمیمهای مرتبط با مخاطرات طبیعی درصورتیکه در زمان مناسب اتخاذ و اجرا شوند، کارایی دارند و در غیر این صورت تنها یک تجربه تلخ را در شناسنامه کشور ثبت میکنند.
رضا شهبازی
مدیرکل دفتر بررسی مخاطرات زمینشناسی، زیست محیطی و مهندسی
سازمان زمینشناسی و اکتشافاتمعدنی کشور