به گزارش می متالز، مقدار کالایی که یک مصرفکننده حاضر است در یک دوره زمانی خریداری کند، مقدار تقاضای او بوده و تابعی از نرخ کالا، درآمد، نرخ سایر کالاها، سلیقه و دانش او است. منحنی تقاضای مصرفکننده بهطور معمول نزولی است، به این معنی که هر چه نرخ کالا کاهش یابد، مقدار تقاضا افزایش یافته و برعکس. همچنین مقدار کالایی که یک عرضهکننده حاضر است در یک دوره زمانی بفروشد نیز به نرخ کالا و هزینههای وی بستگی دارد. منحنی عرضه بهطور معمول صعودی است، یعنی هرچه نرخ افزایش یابد مقدار عرضه افزایش مییابد و برعکس. با توجه به نیاز ضروری مصرفکنندگان قراضه از ۵ تا ۱۰۰درصد شارژ کوره و میانگین معادل با ۲۰درصد ظرفیت کل تولید فولاد کشور، برابر ۴میلیون تن در سال و عرضه کل ۴۰درصدی است، از اینرو مصرفکنندگان قراضه به طور معمول در ناحیه بالای منحنی تقاضا و ابتدای منحنی مطلوبیت قرار دارند. استفاده از کالای جایگزین اسفنجی در میزان مطلوبیت قراضه واحدهای مصرفکننده موثر است. تجزیه و تحلیل این نقاط برای بنگاههای تامینکننده قراضه بسیار واجد اهمیت است و بیشتر مواقع بهکار گرفته میشود. رفتار بهینه و متعارف برای حداکثرسازی سود در غالب بنگاههای قراضه، این است که هر بنگاه میتواند برای حداکثر کردن سود بنگاه، از طریق فروش مقدار قراضه بیشتر و با سود حداقل برای واحد وزن قراضه یا افزایش بهای قراضه و کاهش در مقدار قراضه فروشرفته اقدام کند. همچنین به حداقل رساندن هزینههای بنگاه نیز عامل دیگری در حداکثرسازی سود است. این امر، یعنی افزایش همزمان سود و کاهش هزینه، خود باعث ایجاد «قیمتهای سایه» میشود که در بازیهای رقابتی بنگاههای آهن قراضه در تصاحب سهم بیشتر از بازار بهکار گرفته میشود. نرخ سایه فاصله قیمتهایی است که همزمان در بازار وجود دارد و خریدار و فروشنده با استفاده از مزیتهای رقابتیشان میتوانند مقداری از کالا را با قیمتهای متفاوت و همچنان با سود مبادله کنند. در این نقطه، منحنیهای عرضه و تقاضا دچار شکستگی هستند. انتخاب هر کدام از این راهبردها ازسوی بنگاههای قراضه بستگی به توانایی و شناخت آنها به اصول مبنایی و کارکردهای واقعبینانه از بازار و تشخیص توان و سیاست رقبا دارد. با توجه به اینکه بهطور معمول بنگاههای اصلی بازار قراضه در محل کارخانههای مصرفکننده یا بیرون از آن اقدام به ایجاد سایتهای فرآوری قراضه بهمنظور تفکیک و بهینهسازی قراضه میکنند، روش دیگر حداکثرسازی سود و بهرهمندی از قیمتهای سایه، در این فرآیند انجام میشود. نرخ و مقدار تعادلی بازار در بسیاری از بازارها برمبنای حداکثر کردن سود ازسوی بنگاهها و از تقاطع منحنیهای عرضه و تقاضا مشخص میشود. اما در بازار قراضه نمیتوان بهراحتی این کار را انجام داد، زیرا به دلیل محدودیت در منابع عرضه، هر تغییری در نرخ و مقدار یک بنگاه، فروش و سود رقبایش را تحتتاثیر قرار میدهد. این امر باعث میشود، آنها واکنش نشان داده و نرخ و مقدار خود را تغییر دهند و قیمتها بهطور دائم تغییر میکنند. بنابراین توان رقابتی بنگاهها در بازار قراضه، به آگاهی و دانش تجربی از تقاضای کل و شناخت و استفاده از قیمتهای سایه بستگی خواهد داشت. در دهه گذشته نظام توزیع و سامانه تأمینی، در بازار دچار دگرگونی شده و تا حدودی به صورت منطقهای در آمده است. بنابراین امروزه مزیت جدید و موثر دیگری در بکارگیری مدلهای حداکثرسازی سود، از طریق بکارگیری تجهیزات مدرن فرآوری است که این امکان را در اختیار بنگاهها قرار میدهد تا هم محصول پرمزیتی را برای فولادسازان آماده کنند و هم به حداکثرسازی سود و ارزش بنگاه و توان رقابتی خودشان از طریق آثار چنین مزیتی بهرهمند شوند.