تاریخ: ۱۸ بهمن ۱۳۹۸ ، ساعت ۰۷:۴۵
بازدید: ۲۰۶
کد خبر: ۸۴۲۱۸
سرویس خبر : انرژی

چگونه نروژ ثروتمند ترین کشور جهان شد؟

می متالز - ما قبلا به اقتصاد نروژ و نفرین نفت در کشورهای نفتی گوناگون پرداخته‌ایم. می‌دانیم که نروژ یک کشور نفتی است اما اصلی‌ ترین صادرات آن ماهی سالمون است.
چگونه نروژ ثروتمند ترین کشور جهان شد؟

به گزارش می متالز، نفت نروژ تنها ۵۰ سال پیش کشف شد اما ساختار اقتصاد نروژ که پیش از آن بر ماهیگیری و کشتی‌ رانی بنا شده بودند، هنوز هم پا بر جا هستند.

 خطر ابتلا به بیماری هلندی؛ به این دلارها دست نزنید!

با این‌ همه این درآمد نفتی و مدیریت درست آن در نروژ است که آن را به ثروتمند ترین کشور جهان بدل کرده است. ما در این مقاله می‌خواهیم به این مطلب بپردازیم که چگونه نروژ ثروتمندترین کشور جهان شد اما همسایه جنوبی آن نتوانست چنین ثروتی به هم بزند.

نفت دست‌ نخورده دریای شمال

تا قبل از جنگ جهانی دوم، تلاش برای استخراج نفت در سواحل اروپای غربی و دریای شمال کاری بیهوده به‌ حساب می‌آمد؛ زیرا کشورهای زیادی به چنین کاری اقدام کرده و توانسته بودند مخازن نفتی کوچکی بیابند و چاه‌هایی هم حفر کنند.

اما مشکل این بود که از این چاه‌های نفت فقط می‌توانستند روزانه حدود ۱۰۰ بشکه نفت استخراج کنند. این عدد چه به‌حساب امروز چه به‌ حساب آن زمان، نا چیز بود؛ زیرا در آن زمان از هر چاه نفتی در خلیج‌ فارس روزانه بیش از ۳ هزار بشکه، نفت استخراج می‌شد. آن‌هم با هزینه‌ای به‌ مراتب کمتر.

منابع نفت دریای شمال تا پیش از دهه ۱۹۶۰ کشف نشده بودند. به همین دلیل هم کشور نروژ که بخش زیادی از این‌ سواحل به آن تعلق داشتند، کشور ثروتمندی نبود. پیش از جنگ جهانی دوم، مهم‌ترین بخش اقتصاد نروژ، ماهیگیری و کشتی‌رانی بود که این بخش‌ها هنوز هم به‌عنوان یکی از مهم‌ ترین بخش‌های اقتصاد نروژ امروز هم فعال هستند.

اهالی نروژ در این دو کار بسیار ماهر بودند. قرن‌ها تجربه و فعالیت اقتصادی اجدادی آن‌ها را در این کارها، آن‌ها را در ماهیگیری و کشتی‌ رانی بسیار ماهر کرده بود.

بریتانیا به دنبال امپراتوری

در سوی دیگر ساحل دریای شمال، بریتانیا مشغول فعالیت‌های عبث خود برای گسترش امپراتوری بریتانیای کبیر بود. به همین دلیل بخش نظامی خود را گسترش می‌داد.

بریتانیا در آن زمان بزرگ‌ترین ناوگان نیروی دریایی را داشت و ازاین‌روی تشنه نفت بود؛ اما مشکل این بود که بریتانیا منافع نفتی چندانی نداشت. به همین دلیل اولین جنگ نفتی را در خاورمیانه بر سر چاه‌های نفت باکو و بعدازآن چاه‌های نفت ایران و عراق انجام داد.

سکوی آلفای میدان نفتی فورتیس بریتانیا

بعد از ملی شدن صنعت نفت هم شروع به تحریم نفتی ایران کرد و در نهایت در همکاری با سازمان سیا، دولت محمد مصدق را سرنگون کرده و داستان ملی شدن صنعت نفتی ایران به تاریخ سپرد.

با همین اقدام‌های توسعه‌ طلبانه بریتانیا بود که شرکت‌های نفتی بریتانیای مثل بریتیش پترولیوم (British Petroleum) یا BP و شرکت هلندی بریتانایی شل (Shell) بسیار بزرگ شدند.

بزرگ‌ ترین میدان گازی اروپا

در نیمه اول قرن بیستم کسی فکر نمی‌کرد که دریای شمال محل ارزشمندی برای استخراج نفت باشد. دریای شمال جغرافیای سختی دارد. آب‌ وهوای آن سرد و خشن است. بادهای پرسرعت آن باعث ایجاد امواج ۱۵ متری در دریا می‌شود. به همین خاطر حتی انجام تحقیقات برای استخراج نفت نیز در این مناطق سخت و خطرناک بود و ازاین‌روی کسی هم از منابع نفتی آنجا خبری نداشت.

حتی در سال ۱۹۵۸ خود دولت نروژ امکان یافتن نفت در دریای شمال را رد کرد؛ اما یک سال بعد یک کشف اتفاقی همه‌ چیز را تغییر داد.

در آن زمان شرکت شل در بخش شمالی هلند به دنبال نفت می‌گشت؛ اما هیچ میدان نفتی در این مناطق پیدا نمی‌کرد. بااین‌همه شل در یکی از چاه‌های تحقیقاتی که حفر کرده بود یک مخزن گاز طبیعی بزرگ یافت. خود این کشف خیلی مهم نبود.

اهمیت این کشف زمانی افزایش یافت که شل چند چاه دیگر را در جستجوی نفت حفر کرد و در عوض مخزن‌های گازی دیگری در همان عمق مخزن قبلی کشف کرد.

نقشه میدان‌های گازی هلند

شل به‌ طور اتفاقی یک میدان گازی عظیم یافته بود.

میدان گازی که شل پیدا کرده بود، بزرگ‌ترین میدان گازی اروپا بود که امروزه میدان گازی گرونینگن (Groningen Gas Field) نام دارد. گرونینگن نام همین استان شمالی هلند است که این میدان گازی در آن واقع‌شده.

با این‌ همه حتی خود کشف این میدان گازی به‌ اندازه «معنای وجود آن» اهمیت نداشت. قضیه این است زمین‌ شناسی این منطقه و دریای شمال مشابه هستند؛ بنابراین یافتن گاز طبیعی در هلند به این معنی است که احتمالا در زیر دریای شمال نفت وجود دارد.

کشف نفت برنت در دریای شمال

پس‌ از این بود که شرکت‌های نفتی در سال ۱۹۶۲ به‌سرعت عملیات اکتشافی خود را در دریای شمال آغاز کردند. بااین‌همه نروژ تا سال ۱۹۶۵ اجازه این عملیات اکتشافی را در مناطق دریایی تحت مالکیت خود را به هیچ شرکتی نمی‌داد. البته عجله‌ای هم نداشت.

زیرا آب‌ و هوای سخت منطقه و فناوری ابتدایی آن زمان، به این معنی بود که حتی اگر هم در این منطقه نفتی پیدا می‌شد، استخراج آن بسیار سخت و کند می‌بود.

هنوز در آن زمان نمی‌دانستند چگونه باید سکوهای نفتی بسازند که بتواند در مقابل بادهای با سرعت ۱۱۰ کیلومتر در ساعت و امواج ۱۵ متری دریای شمال مقاوم باشد. به همین خاطر بود که کشف و استخراج نفت در این مناطق چندین سال به طول انجامید و با چندین حادثه سخت و تلفات جانی به همراه داشت.
اولین کشف قابل‌توجه در سال ۱۹۶۹ در مناطق متعلق به نروژ رخ داد که امروزه میدان نفتی اکوفیسک (Ekofisk Oil Field) نام دارد.

یکی از سکوهای میدان نفتی اکوفیسک نروژ

بعد از آن بریتانیا کاملا اتفاقی یک سال بعد بزرگ‌ ترین میدان نفتی دریای شمال به نام میدان نفتی فورتیس (Forties Oil Field) را کشف کرد.

کشف این دو میدان نفتی که نفت سبک و شیرین برنت از آن‌ها استخراج می‌شود، موهبتی برای این دو کشور بود؛ اما نحوه استفاده دولت‌های بریتانیا و نروژ از این منبع طبیعی باعث ایجاد تفاوت‌های زیادی بین این دو شده است.

زیرا این کشف نروژ را به ثروتمندترین کشور جهان بدل کرد اما در بریتانیا اتفاق دیگری رخ داد.

آنچه نروژ با پول نفت برنت انجام داد

در آن زمان نروژ می‌توانست برای استفاده از این منبع ثروت جدید، صبوری پیشه کند. سیاست آن‌ها، حفظ پایداری سیستم حکومتی، اقتصادی و اجتماعی بود. حزب کارگر که در آن زمان قدرت را در نروژ به دست داشت، یکی از بزرگ‌ترین حزب‌ها از ۱۹۷۲ به این‌سو بود. این همان حزبی است که سیستم رفاه اجتماعی مشهور و همچنین مالیات‌های زیاد این کشور را بنیان گذارده است.

دولت نروژ هیچ لزومی و هیچ عجله‌ای برای استفاده از درآمد نفت برای سرعت بخشیدن به رشد اقتصاد و تضمین بردن انتخابات بعدی را نداشت.

از آن‌ سو برخورد دولت نروژ با بخش خصوصی بسیار تند بود. دولت نروژ به شرکت‌های خصوصی که می‌خواستند در منطقه تحت کنترل نروژ به استخراج نفت بپردازند، تنها اجازه می‌داد که ۵۰ درصد از مالکیت هر چاه نفتی را به داشته باشند. مالک نصف دیگر تمام چاه‌های نفت، دولت نروژ بود.

در سال ۱۹۷۲ دولت نروژ یک گام جلوتر رفت و یک شرکت نفتی با مالکیت کاملا دولتی به نام استات‌ اویل (Statoil) را ایجاد کرد. استات‌اویل مستقیما با شرکت‌های خصوصی نفتی رقابت می‌کرد. این شرکت بعدها به ایکوینور (Equinor) تغییر نام داد.

با این کار دولت نروژ از دو سو، سود می‌برد. نه‌ تنها از درآمد‌های شرکت‌های نفتی خصوصی فعال در منطقه ۷۸ درصد مالیات می‌گرفت بلکه خود نیز مالک بخش زیادی از آن شده بود.

اما آنچه واقعا هوشمندانه‌ تر بود، نحوه استفاده از این پول هنگفت به‌دست‌آمده از نفت و مالیات بر نفت بود.

صندوق بازنشستگی دولت نروژ

دولت نروژ نه‌ تنها این درآمد حاصله را پس‌انداز کرد، بلکه با آن به سرمایه‌گذاری هم پرداخت. دولت نروژ در سال ۱۹۹۰ یک صندوق با نام صندوق بازنشستگی دولت (Government Pension Fund Global) یا صندوق نفت (Oil Fund) ایجاد کرد. ارزش این صندوق از زمان تاسیس آن تا به امروز همواره به‌سرعت در حال رشد بوده است.

بخش زیادی از سرمایه‌ گذاری‌های این صندوق در بازار سهام و اوراق دولتی (Bond) و بخش کمی نیز در املاک است. صندوق بازنشستگی دولت نروژ، بزرگ‌ترین صندوق در جهان است و در سپتامبر ۲۰۱۷ ارزش آن از یک تریلیون دلار (یک هزار میلیارد دلار) نیز گذشت.

این نکته را هم در نظر بگیرید که کل جمعیت نروژ ۵ میلیون و ۳۷۵ هزار نفر است که با تقسیم ارزش این صندوق به این تعداد جمعیت می‌توان متوجه شده که دولت نروژ برای هر فرد از پول نفت دویست هزار دلار سرمایه‌ گذاری کرده است که این عدد امروزه هم در حال رشد است.

مشخصا دولت نروژ در این سال‌ها به‌ خوبی توانسته است که این فوران نفتی را به‌ خوبی کنترل کند. اتفاقی که در همه‌جا نمی‌افتد.

بیشتر کشورهای نفتی دنیا دچار نفرین منابع می‌شوند و با استفاده نا درست از درآمد هنگفت نفتی، عملا اقتصاد خود را از بین می‌برند. اقتصاد ونزوئلا و اقتصاد ایران یکی از همین مثال‌های استفاده بد از درآمد‌های نفتی هستند.

اما این استفاده نادرست و سوء مدیریت منابع فقط مختص کشورهای درحال‌ توسعه نیست. برخی از کشورهای توسعه‌ یافته هم به همین دام نفرین منابع دچار می‌شوند و اقتصاد خود را با دلارهای نفتی دچار مشکل می‌کنند. نمونه‌اش هم همین اقتصاد بریتانیا است که آن‌هم مثل نروژ به بهترین نفت دنیا دسترسی دارد و حتی منابع نفتی‌اش نیز بزرگ‌تر از نروژ است.

پول نفت برنت در بریتانیا

افزایش ناگهانی درآمد‌های نفتی در بریتانیا هم‌زمان بود با دوره نخست‌وزیری مارگارت تاچر (Margaret Thatcher).

مارگارت تاچر در سال ۱۹۷۹ قدرت را در بریتانیا به دست گرفت. ما به‌ جای اینکه مثل دولت نروژ به فکر پس‌انداز و سرمایه‌گذاری با این پول بیفتد، تصمیم گرفت با این درآمد‌های هنگفت تغییرات اساسی در اقتصاد بریتانیا ایجاد کند.

او به‌ سرعت شروع به خصوصی‌سازی شرکت‌های بریتانیایی و هم‌ زمان کاهش شدید مالیات‌ها کرد تا اقتصاد مشکل‌دار بریتانیا را رشد دهد. سیاست اقتصادی مارگارت تاچر البته موفق بود و توانست اقتصاد بریتانیا را شدیدا رشد دهد؛ اما این منافع موقتی بودند.

 فلرینگ گازهای نفت، گنجی که می‌سوزد!

مشکل اینجا بود که وقتی قیمت نفت دوباره پایین آمد و درآمد‌های حاصل از آن کاهش یافتند، تغییرات اقتصادی مارگارت تاچر به زمین گرم خوردند.

نروژ و بریتانیا رهیافت کاملا متضادی برای بهره‌گیری از پول نفت اتخاذ کردند. دولت بریتانیا به‌واسطه همین پول مالیات‌ها را پایین آورد اما دولت نروژ آن را سرمایه‌ گذاری کرد و آن‌ قدر رشد داد که این کشور ۵ میلیون نفری، به بزرگ‌ترین سهام‌ دار در اروپا بدل شود.

عناوین برگزیده