به گزارش می متالز، این در حالی است که به جای توسعه مویرگی لولهکشی گاز در سطح کشور، این امکان فراهم بود که این گاز در اختیار نیروگاهها برای تولید برق بهعنوان سوخت پاک قرار گیرد.
رازگشایی اخیر دو مقام دولتی درخصوص پرونده «آلودگی بودار» در تهران و برخی شهرها، این سوال را مطرح میکند که نامعادله تامین انرژی در ایران چگونه رقم خورد؟ در یک اظهارنظر، معاون رئیسجمهوری با اعلام منشأ اصلی آلودگی بد بوی شهرها، «ناتوانی در صادرات مازوت و مازاد سوخت مایع در پالایشگاه ها» را از دلایل اصلی روی آوردن دوباره نیروگاهها به سوزاندن سوخت مازوت دانست. چندی بعد، سکانس دوم رمزگشایی از آلودگی بودار توسط وزیر نیرو رقم خورد. رضا اردکانیان درباره اینکه «چرا نیروگاهها به سوخت مایع پناه بردند؟»، داستان تفاهم وزارت نیرو با وزارت نفت را روایت کرد. بهروایت اردکانیان، افزایش مصرف گاز در بخش خانگی موجب شد، گاز مصرفی نیروگاهها کاهش یابد و وزارت نفت نتواند بهتعهد خود در این حوزه عمل کند؛ بههمین دلیل نیروگاهها به ناچار سراغ استفاده از مخازن ذخیره سوخت مایع رفتند که این موضوع بهزعم سکاندار نیرو، منشأ چالش «آلودگیهای محیطزیستی» است. وقوع این بحران زیست محیطی و یافتن متهم اصلی آلودگیهای بودار تهران و برخی کلانشهرها، چند پرسش بنیادی را پیش رویمان قرار میدهد. آیا نیاز بود برای رفاه و تامین انرژی مصرفی مردم، گاز و برق، به صورت توامان به خدمت گرفته شوند؟ مطالعات و تجربیات، بهترین گزینه برای مصارف را کدام انرژی میدانند که تبعات زیست محیطی و هدررفت انرژی کمتری داشته باشند؟ چرا سیاستگذاران، یکپارچهسازی سیستمهای انرژی را در طول سالهای متمادی در دستورکار قرار ندادهاند؟ چه شد که ایران طی ۳۰ سال گذشته، بهطور گسترده لوله کشی گاز به نقاط مختلف کشور را آغاز کرد؟ آیا بهتر نبود به جای لوله کشی گسترده گاز، این سوخت برای مصارف نیروگاهها بهکار گرفته میشد و برق تولیدی در اختیار خانوارهای شهری و روستایی قرار میگرفت؟ «دنیای اقتصاد» در گفتوگو با تحلیلگران و اقتصاددانان، استادان دانشگاهی، متولیان وزارت نیرو و بازیگران بخشخصوصی، این پرسش را مطرح کرد که کدام مسیر برای تامین انرژی مصرفی شهروندان بهتر بود؟ برق یا گاز؟ از آنها پرسیدیم که آیا بهجای لوله کشی گسترده گاز و صرف هزینههای همسو و موازی با برقرسانی، گزینه صحیح استفاده از انرژی الکتریکی در تمامی بخشها بود یا نه مسیر درست همین جادهای است که امروز طی کردهایم؟ دکتر محمودرضا حقیفام، استاد برق دانشگاه تربیت مدرس، «بخشینگری» در مبحث انرژی را یکی از بزرگترین آفتهای سالیان گذشته کشور میداند، زیرا به اعتقاد او این امر، صدمات بسیار سهمگینی بر بدنه سرمایهگذاری و حفظ محیط زیست وارد کرده است؛ به این معنا که بخشهایی مانند وزارت نیرو، وزارت نفت در بخش تامین و وزارت صمت در بخش مصرف هر کدام با تابع هدف خود مسائل را حل میکنند. حقیفام معتقد است این بخشینگری باعث شده است، سرمایهگذاریهای بیمورد و گزافی انجام شود که متاسفانه این هدررفت سرمایه، همانند یک سریال دنبالهدار همچنان ادامه دارد. این استاد دانشگاه نمونه عینی اتلاف منابع را، عدم هماهنگی در تامین و توزیع برق و گاز مشترکان میداند. این در حالی است که به اعتقاد او در تمام دنیا، هیچ کشوری نیامده مساله برق و گاز را مستقل از یکدیگر در نظر بگیرد و برای آن برنامهریزی کند. بهگفته حقیفام در ایران برای مشترکان روستایی در مقوله برقرسانی به روستاها، هزینههای بسیار بالایی انجام شده است و همزمان با صرف هزینه بسیار، برای آنها دوباره گاز کشیده شده است. به اعتقاد او این هزینهها تنها بخشی از ماجراست و در این میان نگهداری از تجهیزات دو بخش برق و گاز، قرائت مصرف آنها و... بخش دیگر ماجرای اتلاف منابع است.
او در ادامه این گفتوگو چند نکته درمورد برنامهریزی برای بخش گاز و برق را مطرح میکند؛ موضوع آلودگی محیطزیست بهعنوان چالش نخست و معضلی که روزبهروز دامنه آن در کشور وسیعتر میشود از سوی او محل سوال قرار گرفت؛ اینکه چرا با وجود هشدار کارشناسان محیطزیست، پیوستهای زیستمحیطی درمورد بحث انرژی بهصورت جدی در نظر گرفته نشد؟
جدا از بحثهای زیستمحیطی، این استاد دانشگاه موضوع تابآوری را مطرح کرده و بهعنوان نمونه زلزلهخیز بودن ایران را دلیل دیگری برای لزوم انجام مطالعات گسترده برای انتخاب برقرسانی یا گازرسانی در داخل شهرها دانست. بهاعتقاد او برای کاهش ریسک و خطرات زلزله، توجه به بخش انرژی بسیار حائز اهمیت است، زیرا در عمده شهرهایی که موضوع زلزلهخیز بودن جدی است، اگر سیستم گاز دچار مشکل شود شهر در حلقه آتش قرار خواهد گرفت؛ جالب این است که حتی چنین مسائل بدیهی برای تامین انرژی مردم در نظر نگرفته شده و اکنون در تمام کوچه پسکوچههای محل لولههای گازی هست که گاز داخل این لولهها، بهتنهایی پتانسیل وارد کردن خسارتهای عظیم به شهرها وجود دارد. حقیفام سومین مسیری که به اعتقادش بیراهه رفتهایم را در نظر نگرفتن ضریب پایین بار شبکه گاز و شبکه برق بهتنهایی میداند. در حالیکه اگر برقیسازی بیشتر انجام میگرفت و مشترکان بخصوص خانگی بهجای گاز از برق استفاده میکردند میتوانست ضریب بار مجموع انرژی گاز و برق را به طرز بسیار زیادی ارتقا دهد. او معتقد است زمانی که زمستانهای سرد از راه میرسند، مصرف گاز خانگی بهشدت افزایش مییابد و این تقاضا در تابستان کاهش مییابد، در آن سو اما شبکه برق در تابستان با مصرف بالا روبهرو میشود و در فصل سرما این نیاز بهحداقل میرسد؛ این ضریب بار پایین به این معناست که سرمایهگذاری روی شبکه انتقال، توزیع و حتی تولید در گاز و برق بهصورت مستقل انجام میشود، در حالی که اگر این سرمایهگذاریها در یک منبع مشخص هزینه میشد و سیاست برقیسازی به کمک تامین گاز برای واحدهای تولید برق انجام میشد، امروز تامین انرژی بخشهای مختلف بدون هیچ دستاندازی صورت میگرفت. بهاعتقاد حقیفام، باید بخش گرمایش مشترکان خانگی از طریق برق تعریف میشد. بهگفته او اگر برنامهریزی شبکه برق و گاز مانند تمام دنیا توامان انجام میشد، این روند میتوانست از حجم سرمایهگذاریهای کلان در بخش تولید انتقال و توزیع چه در بخش گاز و چه در بخش برق جلوگیری کند. این استاد دانشگاه در اینخصوص مثالی میزند؛ در بسیاری از نقاط دنیا از سیستمهای CHP (نیروگاههای کوچک مقیاس) استفاده شده است. این واحدهای گازی کوچک که در داخل شهرها قرار گرفتهاند، تامین برق را با سوخت گاز انجام میدهند و مصارف را عمدتا به سمت استفاده از شبکه الکتریکی و حرارت که کنترلپذیرتر است هدایت کردهاند. اگر تمام مصارف خانگی که با گاز انجام میشوند، به تجهیزات الکتریکی تبدیل میشدند، هم برقیسازی در کشور توسعه مییافت، هم شبکههای هوشمند بهمعنای واقعی رشد را تجربه میکردند، هم آلودگی محیطزیستی کاهش مییافت و هم این همه سرمایهگذاری روی شبکه گاز انجام نمیشد. بهاعتقاد حقیفام، بخشینگری کشور را با چنین آسیبهایی روبهرو کرده است؛ به طور نمونه، در بحث بنزین مشکلاتی وجود دارد، در حالی که اگر برقیسازی وسایل حملونقل در دستورکار قرار میگرفت، ممکن بود در کوتاهمدت هزینه بیشتری صورت بگیرد اما در بلندمدت قطعا این اقدام باعث ایجاد تعادل در محیط زیست و اقتصاد میشد. بهگفته او هر وزارتخانهای در بحث انرژی بدونتوجه به سیاستهای دیگر نهادها و سازمانها، فعالیت دارد که این معضل میتواند کشورمان را با مشکلات بسیار جدی از نظر اقتصادی و امنیتی مواجه کند. او در ادامه به معضل دیگری اشاره کرد که مصرف زیاد آب در کشور را نشانه گرفت. بهاعتقاد او یکی از مشکلات بخش نیروگاهی مصرف آب است که اگر بخش تجدیدپذیرها بهخصوص در مدل پشت بامی توسعه یابد، این مشکل در کشور تقلیل خواهد یافت. او معتقد است سیاستهای هماهنگ در بخش گاز، برق ناشی از سوخت فسیلی و تجدیدپذیرها ضرورت عینی در کشور است. اما واقعیت این است که یک سیاست هماهنگشده در کشور دیده نمیشود و اینکه برای هر بخش تصمیمات مستقلی گرفته شود یک خطای کاملا آشکار است که متاسفانه این موضوع در وزارت نیرو هم دیده میشود.
این استاد دانشگاه در ادامه به این پرسش که آیا هزینههای برقرسانی بالاتر است یا گازرسانی پاسخ داد و گفت: شاید در سالهای بسیار دور گفته شده باشد که برقی کردن بسیار پرهزینه است اما اکنون این قضیه صادق نیست. ما اکنون تولیدکننده تجهیزات الکتریکی انتقال و توزیع هستیم و بهراحتی میتوانیم ظرفیتهای موجود را افزایش دهیم. شبکههای ما در تمام نقاط کشور وجود دارد و درمورد کنترل و مانیتورینگ آنها هیچ مشکلی وجود ندارد. ما نمیگوییم شبکه گاز را تعطیل کنند و فقط برق بکشند، صحبت این است که نیاز است این دو بخش در یکجا برنامهریزی شوند و اینکه هر سازمان تابع هدف خود اقداماتی انجام دهد و سرمایههای کشور را هدر دهد، بههیچ عنوان منطقی نیست. اکنون واحدی که هماهنگکننده باشد وجود ندارد.
پیشنهاد مشخص حقیفام این بود که کشور باید بهسرعت در بخش مصرف، انتقال، توزیع و تولید هماهنگی بین شبکه برق (در قالب تولید از انرژی فسیلی و تجدیدپذیر) و گاز را جدی بگیرد و مطالعاتی در این زمینه صورت دهد. برای این کار بخشهای برنامهریزی وزارتخانههای مسوول تامین انرژی مانند نفت و نیرو و مصرف انرژی مانند وزارتخانههای راه و شهرسازی و صمت باید برنامههای هماهنگی را طراحی و اجرا کنند.
احمد دوست حسینی، صاحبنظر ارشد اقتصادی در وهله نخست اعتقاد دارد پراکندگی کشور، تراکم جمعیت و منطق اقتصادی و ایمنی از جمله عواملی است که سمتوسوی استفاده از نوع انرژی در کشور را مشخص میکند. دوستحسینی معتقد است چند مساله در کشور وجود دارد. نخست اینکه ایران کشوری زلزلهخیز است و لولههای گازی که در کشور جانمایی شدهاند، خطر بالقوهای در شهرها و مناطق مختلف ایران محسوب میشوند. بهاعتقاد وی، بحث ایمنی بهخاطر زلزلهخیز بودن پهنه ایران موضوعی بسیار حائز اهمیتی است که نمیتوان بهراحتی از کنار آن عبور کرد. او در ادامه موضوع هزینه انتقال گاز و برق را مطرح و به این مساله، بحثهای زیستمحیطی را اضافه کرد؛ چرا که برق پاکترین انرژی در دنیا بهشمار میرود و بسیاری از کشورها در جهت حفظ محیطزیستشان بهسمت استفاده از برق گام برداشتهاند.
البته دوستحسینی بر این باور است که هنوز درمورد اینکه به کدام سمت (گاز یا برق) باید حرکت میکردیم، مطالعات مدونی صورت نگرفته است، اما پرسشهای اینچنینی وجود دارد که بهتر بود به یک روستا با چند خانوار و با جادههای کوهستانی، برق کشیده میشد یا گاز؟ به اعتقاد او، منطق گزینه برق را انتخاب میکند. اما موضوع دیگری که دوستحسینی به آن اشاره داشت، توجه به راندمان انرژی است. او در اینخصوص گفت: گاز مستقیم به حرارت تبدیل میشود، اما زمانی که میخواهیم گاز را به برق تبدیل کنیم، راندمان داخل نیروگاهها ۶۰ تا ۶۵ درصد است که البته ۴۰ درصد برآورد میشد. باتوجه به افزایش راندمان نیروگاهها و باتوجه به راندمان تجهیزات گازسوز در داخل مناطق، باید این موضوع زیرذرهبین قرار گیرد که کدام مسیر بهتر بود؟ دوست حسینی معتقد است مسافت زیادی از مسیر موازیکاری در انتقال گاز و برق طی شده است اما باید در مورد باقیماندهها مطالعاتی صورت بگیرد. به باور او، جایگزینی برق با گاز کاملا منتفی است چراکه ۹۸ درصد از مناطق کشور گازکشی شده است.
او در جمعبندی اظهاراتش گفت: در مناطقی مانند کردستان که بسیاری از مناطق مسکونی شهری و روستایی در پستی و بلندیها قرار گرفتهاند و مناطق کوهستانی و دوردست بهشمار میروند، این سوال مطرح است که گازرسانی بهتر بود یا برقرسانی؟ ۳۰ سال پیش در اروپا برق بود و آنها گاز نداشتند، منطقی بود که آنها با استفاده از برقآبیها و برق اتمی بخش برق خود را تقویت کنند، اما ایران با توجه به منابع عظیم گاز میتوانست با تامین سوخت گاز نیروگاهها، به بهترین شکل ممکن برقیسازی را در دستور کار قرار میدهد.
پیام باقری، نایب رئیس سندیکای صنعت برق ایران، موضوعاتی همچون ظرفیتهای بالقوه در گاز، بحثهای امنیتی و زیستمحیطی را در سیبل سخنان اصلی خود قرار داد. او توضیحات خود را اینگونه آغاز کرد که در فصل سرما عمده مصارف خانگی در بخش گرمایشی به سوختهای فسیلی وابسته است و گاز منبع مهمی برای این مساله محسوب میشود. باقری نخستین نکته درمورد انتخاب گاز یا برق را به سمت استعداد قابلتوجه و ظرفیتهای بالقوه فراوان ایران در سوختهای فسیلی مانند نفت و گاز سوق میدهد و از طرف دیگر به ماموریت اتمامیافته برقرسانی به شهرها و ۹۹ درصد از روستاهای کشور اشاره میکند. باقری این نکات را شاهدی برای نقش انرژی در رفاه و توسعه کشور میداند. او البته در کنار این مزیتها، طبق آمار اعلام کرد که بیش از یکسوم انرژی کل کشور به مصارف خانگی و تجاری و بهطور کلی مصرف عمومی اختصاص مییابد. سوالی که اینجا مطرح میشود این است که با توجه به تقاضای بالای انرژی در این بخشها و توان تامین انرژی، کدام انرژی (برق یا گاز) باید به مصرف برسد؟ به باور باقری، این سوال ما را به موضوع اساسیتری رهنمون میکند؛ اینکه با وجود اینکه بضاعت بالایی در تامین انرژی در ایران وجود دارد و از طرفی هم تقاضا بسیار بالاست، چرا نباید یک سند جامع و یک برنامه کلان در حوزه انرژی وجود داشته باشد؟ به گفته نایبرئیس سندیکای صنعت برق، این سند از آن جنبه دارای اهمیت است که تامین انرژی مصرفی در کشور یک موضوع دستگاهی و بخشی نیست و موضوعی کاملا ملی و فرادستگاهی است و در نتیجه دستگاههای مختلفی باید در کنار هم قرار بگیرند تا این سند جامع حوزه انرژی در یک برنامه کلان شکل بگیرد. او یکی از تبعات نبود این سند جامع را همپوشانی بسیاری از وظایف میداند و اینکه هر دستگاه یا نهاد اجرایی برنامهریزی خود را پیش خواهد برد که نتیجه آن شده که امروز برق و گاز به تمام نقاط کشور رسیده است.
حال این سوال مطرح است که آیا بهتر نبود با استناد به چنین برنامه کلانی تشخیص داده میشد که برای مصارف مردم از کدام انرژی استفاده میشد؟ آیا اکنون که انرژی گاز میتواند به نوع دیگری خلق ارزشافزوده کند و برای کشور به لحاظ اقتصادی تاثیرگذار باشد، جایگزین بهتری مییافت که رفاه مردم تحتالشعاع قرار نگیرد؟ پاسخ به این سوال مثبت است. باقری معتقد است اگر برق در مصارف بهویژه مصارف خانگی و وسایل گرمایشی و پختوپز که بیشترین سهم استفاده از گاز را دارند، جایگزین میشد، طبیعتا نیازی به صرف هزینههای سرسامآور برای ایجاد سیستم توزیع گاز و برخوردار کردن مردم نبود؛ چرا که برق به تمام نقاط کشور رسانده شده و در این زمینه موازیکاری صورت گرفته است.
باقری در ادامه به تبعات این موازیکاری اشاره کرد و گفت: اگر بخواهیم بین این دو شکل انرژی مقایسهای انجام دهیم، باید گفت عمده گرمایش مردم از طریق گاز انجام میشود و امروز کشور شاهد تهدیدهای از این بابت است. اگر بخواهیم این آثار و تبعات را تقسیمبندی کنیم، آثار «اقتصادی»، «امنیتی» و «زیستمحیطی» خواهند بود. به هر حال استفاده از سوختهای فسیلی، آلودگی تولید میکنند و طبق آمارها ایران جزو ۱۰ کشور اول آلاینده دنیا محسوب میشود.
بهگفته باقری، در بخش اقتصادی ماجرا، دیده میشود که مصارف خانگی با استفاده از انرژی برق از بهرهوری بالاتری برخوردار هستند. این موضوع قطعا به لحاظ اقتصادی برای خانوادهها بهصرفهتر خواهد بود. موضوع بعدی، آثار امنیتی استفاده از گاز در خانهها و مکانهای عمومی است. به هر حال استفاده از گاز تبعات خود را دارد و سیستم توزیع اگر باکیفیت مناسبی انجام نشود و از مواد و تجهیزات مرغوب استفاده نشود، این ریسک و خطر همواره برای وقوع انفجارها و آتشسوزیها وجود خواهد داشت؛ مخصوصا به دلیل زلزلهخیز بودن و این خطر در شهرهای بزرگ در زمان وقوع بلایای طبیعی محتمل خواهد بود.
مطلب بعدی آثار زیستمحیطی است که ایران براساس تعهد در مجامع بینالمللی مکلف شده است، میزان آلایندگیها را کاهش دهد. این در حالی است که در مصارف خانگی از سوختهای فسیلی استفاده میشود که به تولید آلایندگی هم دامن بیشتری میزند، در صورتی که برق، یک انرژی پاک است. باقری در یک جمعبندی عنوان کرد: بهدلیل اینکه زیرساختهای بخش برق آماده است و ضریب نفوذ برق در مصارف روزمره کشور نسبت به متوسط و میانگین دنیا بالاتر است، بنابراین برای توسعه برقیسازی در کشور نیازی به سرمایهگذاریهای کلان وجود ندارد. این در حالی است که فاصله میان پیک تابستان و زمستان بیش از ۲۰ هزار مگاوات در روز است که این برق بلااستفاده میتوانست به مصارف خانگی تخصیص داده شود و در حوزه گرمایشی هم مورد استفاده قرار گیرد.
نتیجه اینکه نیاز به سرمایهگذاری در بخش گاز برای تامین انرژی مردم وجود نداشت و این سرمایه در بخش توسعه نیروگاهها و شبکه برق کشور صرف میشد تا موضوع محدودیت نیروگاهها به لحاظ تامین گاز نیز اتفاق نمیافتاد. بهگفته او، در سنوات اخیر باید بهطور متوسط ۲ هزار مگاوات نیروگاه جدید وارد مدار میشد، در صورتی که طبق برنامه ششم توسعه و همینطور در انطباق با میزان تقاضای کشور، باید سالی ۵ هزار مگاوات برق وارد مدار میشد. اما چرا این مسیر پیموده نشده است؟ به اعتقاد باقری به دلیل اینکه منابع لازم در اختیار وزارت نیرو نبوده، طبیعتا این میزان سرمایهگذاری متناسب با برنامه انجام نشده است. او در ادامه اظهار کرد: اگر برنامه کلانی در این حوزهها تعریف شده بود، طبیعتا یکی از کارهایی که امروز در کشور مغفول مانده است به سرانجام میرسید که آنهم بحث صادرات انرژی و تبدیل شدن کشور به قطب انرژی منطقه است که متاسفانه هم در برق و هم در گاز از این برنامه عقب هستیم. بهگفته باقری، در بخش گاز، پروژههایی در اطراف کشور شکل میگیرد و بسیاری از کشورها در این پروژه با یکدیگر سهیم میشوند؛ اما ایران در این زمینه توفیقی نداشته است و حتی مشخص نیست خط لوله سبز به چه سرنوشتی دچار شده است. بنابراین گاز را میتوانستیم در تابستان که مازاد آن وجود دارد صادر کنیم.
اما متولیان و سیاستگذاران وزارت نیرو در گزینش میان گاز و برق چه نظری دارند؟ مصطفی رجبی مشهدی، سخنگوی صنعت برق معتقد است اکنون گازرسانی به اغلب روستاها و شهرها انجام شده است. اما در بدو امر اگر میخواستیم تصمیم بگیریم، بهتر بود شبکههای برق که قبلا توسعه یافته بود را انتخاب میکردیم. به اعتقاد رجبی مشهدی، اگر این اتفاق میافتاد، در بحث سیاستهای انرژی که برای خانوار تعریف شده است، عملکرد بهتری ثبت میشد؛ زیرا وقتی انرژی مصرفی برای خانوارها دوگانه است، قاعدتا شاهد تعرفههای متفاوت، نحوه استفاده متفاوت و تجهیزات متنوع گازی و برقی خواهیم بود. او معتقد است مطالعاتی که کارشناسان تا این لحظه انجام دادهاند، این بوده که طول عمر لولههای گاز بین ۲۰ تا ۳۰ سال است و لولههایی که در هر کوچه و خیابان کشیده شدهاند اگر با مشکل روبهرو شوند در نهایت منجر به حادثه تکاندهندهای خواهد شد. بهتر بود با یک حامل انرژی مشترکان تغذیه میشدند و تمام تجهیزات برقی بهاضافه عایقبندیها، سایر موارد را هم پوشش میداد.
او در ادامه به تبعات استفاده از سوختهای فسیلی اشاره کرد و گفت: مصرف سوختهای فسیلی بدون تبعات نیست. ما همیشه توصیه میکنیم که از انرژی کمتر استفاده کنید یا درست استفاده کنید، برای اینکه آلایندگی کمتری تولید شود، قطعا اگر روند به این شکل بود صرفهجوییهایی هم در سوخت ایجاد میشد، موضوعات بهینهسازی مصرف انرژی و استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر در کشور بسیار معنادار میشد. اما چه شد که به سمت گازکشی کل کشور گام برداشتیم؟ به اعتقاد رجبیمشهدی، مطالبه برخی مسوولان و نمایندگان و اینکه گازرسانی یک امکان بهشمار میرود تا مردم از آن استفاده کنند، منجر به این موضوع شد که حجم گازکشیها توسعه پیدا کند. قطعا ما میتوانستیم گاز را برای نیروگاهها و صنایع بزرگ اختصاص دهیم و شبکههای برق را هم تقویت کنیم. قطعا استفاده از وسایل برقی میتوانست بازدهی انرژی را افزایش دهد و به نفع منافع ملی کشور هم بود.
مسعود حجت، کارشناس صنعت برق ریشه گازکشی گسترده در ایران را اینگونه تشریح میکند: سال ۱۳۵۳ یا ۱۳۵۴ بود که از برخی مشاوران خارجی خواسته شد تا درمورد اینکه سیستم برقی کردن در کشور انجام شود یا خیر، مطالعاتی انجام دهند. کارشناسان و مشاوران خارجی در آن سالها اعلام کردند که سیستم برق بسیار بهتر از گازرسانی است، اما هزینههای زیادی خواهد داشت و برایمان گران تمام میشود. پرسیدم این سوال مثل این میماند که بگویید یک نوع کیک میل دارید یا فطیر؟ بدون شک پاسخ من کیک خواهد بود اما شما نمیتوانید برای همه مردم کیک فراهم کنید.
این سیستم که بر مبنای آن همه چیز برقی باشد و ما گاز را به نیروگاهها تزریق کنیم، در اینکه برق پاکتر و بیخطرتر از گاز است، هیچ شکی نیست، اما مشکل بزرگی که وجود دارد این است که پیشبرد سیستم برقی سازی بسیار گران خواهد بود. راندمان تبدیل انرژی حرارتی به برق، در بهترین شرایط ۴۵ تا ۵۰ درصد خواهد بود. بنابراین نصف حرارت هدر میرود. به همین دلیل به علت مسائل اقتصادی، زور کشور نرسید که همه چیز را برقی کند، وگرنه شکی نیست که اگر همه چیز برقی باشد، بهتر از آن است که لوله گازی در خانهها کشیده شود.
او افزود: کشورهایی که مانند کانادا همه چیز را برقی میکنند، برق آنها حرارتی نیست و بیشتر برق آنها تولید از آب است. بیشتر برق کانادا از رودخانههای عظیمی که دارد تولید میشود. آنها گاز ندارند اما دارای بزرگترین رودخانههای دنیا هستند. استفاده از بخاریهای برقی هزینههای سرسام آوری دارد. طبق مطالعاتی که انجام داده ام در برخی از نقاط دنیا، مصرف کنندگان بزرگ را گازی میکنند و آنهایی را کوچکتر هستند برقی میکنند. یا مثلا یک مجتمع آپارتمان مسکونی را برقی میکنند.