به گزارش می متالز، تغییرات در ساختار قدرت جهانی، فلسفه تولید جهانی و روابط بینالمللی بصورت زیر است:
۱- افول جهانی شدن، دنیایی کمتر باز، کمتر شکوفا و کمتر آزاد.
۲- نزول قدرت اقتصادی و سیاسی آمریکا و چرخش قدرت از آمریکا به سوی چین و تغییر ساختار قدرت جهانی.
۳- تعویق، تعلیق و کند شدن همکاریهای بینالمللی.
۴- بدتر شدن روابط آمریکا و چین.
۵- تضعیف یکپارچگی اروپا.
۶- رکود و بحران اقتصادی فراتر از بحران سالهای ۲۰۰۹- ۲۰۰۸.
۷- معماری نوین و بازسازی جهانیسازی، این بار با محوریت چین بهجای آمریکا.
۸- تمرکز بیشتر دولتها بر مسائل درون مرزی شان.
۹- افزایش اقتدارگرایی دولتها و قدرت گرفتن نسبی احزاب اقتدارگرا.
۱۰- بارز و آشکار شدن وابستگی متقابل همه بشریت.
۱۱- آشکارتر شدن ضعفهای مدیریتی دولتهایی که در این برهه ضعیف عمل کردهاند.
۱۲- ریسک بالای این آسیب برای کشورهای درحال توسعه، بهویژه آنهایی که جمعیت و نیروی کار بالایی دارند. این آسیب بهخصوص در مورد نیروی کار کمتر تخصصی مشهودتر و عمیقتر است.
۱۳- آشکارسازی ضعفهای ماهیتی زنجیره تامین چابک در سیستم تولید جهانی. جهانیسازی این امکان را برای شرکتها پدید آورده بود که فلسفه تولید بهنگام را در پیشبگیرند تا هزینههای انبارداری را به حداقل ممکن برسانند. هزینههای انبارداری یکی از مولفههای تاثیرگذار در سودآوری شرکتها بوده است. تا جایی که ماندن کالاها در قفسههای خردهفروشان به منزله شاخصی از عدم موفقیت مدیریت زنجیره تامین در بازار در نظر گرفته میشد. بحران ناشی از شیوع کرونا، و ظرفیت و ذخیره محدود خردهفروشان در نگهداری اقلام، بحران دیگری را برای کشورها و اقتصادهای بهشدت صنعتی شده که این شیوه زنجیره تامین را در پیش گرفته بودند، به وجود آورد و ضعفهای این سیستم را نمایان کرد.
۱۴- افول محبوبیت و رونق شیوههای رایج زنجیره تامین چابک در اقتصادهای پیشرفته و بهشدت صنعتی شده: شرکتها اکنون زنجیرههای تامین چندمرحلهای و چندکشوری را مورد بازنگری قرار میدهند و آنها را محدود میکنند.
۱۵- شدت گرفتن فشار افکار عمومی برای کاهش آلایندههای کربنی، محبوبیت و کارآیی بلندمدت شیوههای فعلی زنجیره تامین از سوی شرکتهای بزرگ را، پیش از این نیز زیرسوال برده بود.
۱۶- زنجیرههای تامین جهانی، حتی پیش از این از لحاظ دید صرف اقتصادی نیز (افزایش هزینه نیروی کار در کشورهایی با نیروی کار ارزان مانند چین، ظهور تکنولوژی چاپ سه بعدی، علوم روباتیک و اتوماسیون) مورد پرسش و بازبینی قرار گرفته بودند.
۱۷- توسعه زنجیرههای تامین به دلیل تقویت و تشدید آنچه در اقتصاد توسعه «صادرات فرصتهای شغلی» نامیده میشود، از سوی دولتها و سیاستگذاران مورد تردید قرار گرفته و محدود شده بود.
۱۸- دستاورد این رویداد برای زنجیره تامین میتواند موجب پدید آمدن عرصهای تازه در نظام سرمایهداری جهانی برای حفاظت در برابر اختلالهای آتی در بلندمدت باشد. انتظار میرود این ضعف پدیدار شده در بلندمدت تاب آوری سیستم را به ارمغان آورد.
اما آنچه از گزارش فوق برمیآید نگاه صرفا اقتصادی و عاری از مولفههای مردمی است. آشکارا دو مولفه قدرت و ثروت و تغییر رفتار این دو مولفه در آینده، دغدغه اصلی تحلیلگران فوق بوده و تحلیل و بررسی مولفههای مردمی مغفول مانده است. پرداختن به این پرسش که دو مولفه اصلی ثروت و قدرت در آینده چگونه رفتار میکنند، در واقع تحلیلی در چارچوب ساختار فعلی جهان است. درحالیکه شوک و بحران وارد شده، شوکی از خارج بوده و بنابراین بازاندیشی و تحلیل خارج از چارچوب را میطلبد. جهان پس از کرونا، لزوما دیگر برپایه دو مولفه ثروت و قدرت اداره نخواهد شد.
از اینرو این نوشتار برآن است تا تحولات بازار جهانی را در قالب دو سناریوی متفاوت (۱- ادامه روند فعلی مناسبات جهانی براساس ثروت و قدرت ۲- تغییر ارزشها و مولفههای تاثیرگذار در بازسازی ساختار جهانی) بررسی کند:
۱- جهان همچنان بر پایه دو مولفه ثروت و قدرت پیش خواهد رفت: در اینصورت جهانی شدن به شیوه کنونی، اما اینبار با محوریت چین شکل خواهد گرفت. به عبارت دیگر، جهان حول دو محور قدرتی «چین» و محور «غیرچین» قرار خواهد گرفت و چین خواهد توانست ۶۰ درصد مردم دنیا را که ثروتمند نیستند با خودش همراه کند. این یادداشت به این سناریو نمی پردازد و در نظر دارد سناریوی خوش بینانه بعدی را مدنظر قرار دهد.
۲- تغییر ارزشها و مولفههای تاثیرگذار در بازسازی ساختار جهانی: شوک و بحران ایجاد شده انتظارات، آگاهی و بهتبع نیازهای مردمی را تغییر داده و خواهد داد. این احتمال وجود دارد که طبقات اجتماعی یکدیگر را در نوع جدید جهانی شدن بیابند و در روندی میان مدت به سوی سبکی از اقتصاد طبقاتی، که میتوان آن را «اقتصاد سبز» نامید حرکت کنند. در آنصورت نه تنها دولتها و شرکتها جهانی شدن را به پیش نخواهند راند، بلکه نیروی محرکه اصلی در این شرایط طبقات مختلف مردمی، براساس منافع بلندمدت و مولفههای انسان مدارانه خواهد بود. به عبارت دیگر، در این شرایط، این طبقات مختلف اجتماعی (بهعنوان مثال کارگران، معلمان، یا...) یا حتی نهادها (مثلا دانشگاهها، سازمانهای مردم نهاد،...) هستند که جهانی میشوند. با نگاهی به پتانسیل فعلی کشورها، و بسترهای فراهم شده توسط جوامع مختلف، انتظار میرود این حرکت همگرایی از سوی نسل جدیدی از حوزه فرهنگی اسکاندیناوی (بهخصوص نروژ و سوئد) آغاز شود، که در آن نسل جدید اندیشیدن به زمین را آموختهاند. در این جوامع هدف در اصل اندیشیدن به علم بوده است. از آنجا که علوم و پیشرفتهای علمی از طبیعت نشأت گرفته و به عبارتی سادهتر «هرچه هست از زمین است»، این شیوه تفکر به اندیشیدن به زمین منتهی شده است. اکنون این نسل، مطالبات و انتظارات خود را با اتکا به آمار و ارقام و تفکر علمی و گرایشهای پایدار و نه براساس احساسات زودگذر و ناپایدار، بیان میکنند. ارکان تفکری این نسل، پیشبرد اهداف اقتصادی و رفاه بشر براساس احترام به طبیعت، عدالت و سادهزیستی است. نگارنده معتقد است این طبقه اجتماعی با سرعتی بیش از پیش توسعه پیدا خواهد کرد و سکان جهانیسازی را بر پایه ارکان نوین به دست خواهد گرفت. جنبش اعتصاب در مدرسه که با پیشگامی گرتاتونبرگ (Greta Thunberg) در سوئد آغاز شد شاهدی بر این مدعاست. جهان آماده شنیدن صدای این نسل است، تا جایی که آنگلا مرکل صدراعظم آلمان سال گذشته در سخنرانیاش در اجلاس اقلیمی سازمان ملل بیان کرد: ما بیدارباش جوانان را شنیدیم.
اما مخلص کلام، آنچه مسلم است فصل مشترک هردو سناریوی افول پیشتازی و محوریت دنیای سرمایهداری به نفع نوعی تفکر و گرایشهای سوسیالیسم و اقتصاد سبز است. چارچوب جایگزین شده، الزامات خود را به تمامی سیستمهای موجود از جمله سیستم جهانی تولید، حملونقل و زنجیره تامین گسترش میدهد. سیستمهای حملونقلی و مدیریت زنجیره تامین در ابتدای صف تغییر و تحولات ناشی از الزامات اقتصاد سبز دستخوش تغییرات عمده خواهند شد. بهجای انبارداری حداقلی که اکنون مهمترین فاکتور تاثیرگذار در قدرت رقابتی زنجیرههای تامین است، حملونقل و جابهجایی حداقلی در اولویت قرار خواهند گرفت و مدیران و سیاستگذاران ناگزیر از بهکارگیری این سیاستها خواهند بود.