به گزارش می متالز، بر همین اساس شرکتهای دانشبنیان میتوانند برای رشد اقتصادی کشور، جلوگیری از فرار مغزها، جلوگیری از خامفروشی و صادرات منابع طبیعی، حفظ محیطزیست و بهبود وضعیت زندگی و رفاه مردم اقدامات چشمگیر بسیاری انجام دهند. البته دولت به این موضوع آگاهی یافته و با ایجاد زیرساخت برای توسعه شرکتهای دانشبنیان در این جهت گامهایی برداشته، اما این مهم نیاز به مدیریت تخصصی و درایت دارد. پرسش اینجاست که مدیریت این زیرساخت تا چه اندازه موفق بوده است؟
به عنوان شرکتی که حدود سه سال از زمان دانشبنیان شناخته شدن آن میگذرد، برداشت و نگاه خود را شرح میدهیم. از دید ما، به طور کلی حمایت از شرکتهای دانشبنیان در ایران در دو نوع کلی خلاصه میشود: حمایتهای خرد و حمایتهای کلان؛ حمایتهای خرد مانند برخی تخفیفات یا معافیتهای مالیاتی یا پرداخت وامهای سرمایه در گردش، حمایتهایی هستند که اثر اقتصادی بزرگی ندارند و فقط کمککننده و تسهیلگر فعالیتهای یک شرکت دانشبنیان هستند. در مقابل حمایتهای کلان حمایتهایی هستند که میتوانند منجر به اثرات اقتصادی بزرگ، کارآفرینی و افزایش اشتغال و تولید ناخالص ملی شوند. بهعنوان مثال فرد یا شرکتی نوآور طرحی در دست دارد که سرمایه لازم برای راهاندازی آن طرح را در اختیار ندارد و با ارائه طرح خود بخواهد با تسهیلات دولتی طرح خود را عملیاتی کند.
هر دوی این نوع حمایتها انگیزه و کششی را در بخش اقتصادی کشور ایجاد میکند تا به سمت دانشبنیان شناخته شدن حرکت کنند. انصافا هم چارچوب کارشناسی و علمی خوبی جهت شناسایی یک شرکت به عنوان یک شرکت دانشبنیان طراحی و پیادهسازی شده که این موضوع جای تبریک دارد، اما متاسفانه هیچیک از این حمایتها دوای درد صنعت و اقتصاد ما نیست، چراکه حمایتهای خرد، به جز معافیتهای مالیاتی، عمدتا در قبال وثیقه و ضامن ارائه میشوند، در حالیکه اگر شرکتی آنقدر سرمایه، وثیقه یا ضامن داشت شاید هیچگاه سراغ وام و تسهیلات و حمایت نمیرفت. از سویی سطح این حمایتها آنقدر در سطح پایینی است که دردی از صنعتگر درمان نمیکند. برای نمونه شرکتی در یک نمایشگاه شرکت میکند و 120میلیون تومان هزینه اجباری روی دستش میماند (هزینههای شرکت در یک نمایشگاه را در ایران مقایسه کنید با هزینههای یک شرکت آلمانی یا چینی در آلمان یا چین!) اما شاید بتواند فقط مثلا 10 یا 20 میلیون تومان حمایت مالی از صندوق نوآوری دریافت کند. یا شرکتی که سرمایه در گردش آن 5 میلیارد تومان بوده و به خاطر افزایش نرخ ارز ناچار به افزایش سرمایه در گردش به 8 میلیارد تومان است، فقط میتواند 300 میلیون تومان تسهیلات دریافت کند. اینجاست که شاعر میفرماید: «میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است.»
اما در حمایتهای کلان هم ماجرا کم و بیش به همین منوال است. طرحی را ارائه میکنید و در بهترین حالت4 ماه طول میکشد تا طرح به تصویب برسد، اما موضوع آن است که در این 4 ماه همه قیمتها تغییر کرده و سرمایهگذاری 10 تا 15درصد در حالت معمول افزایش یافته است. این در حالی است که بررسی طرحها در حالت معمول بسیار بیش از این به طول میانجامد. این سرمایهگذاری چگونه میتواند انجام شود؟ بهروزآوری طرح دوباره وارد همین چرخه خواهد شد.
حمایتهای خرد از شرکتهای دانشبنیان مانند قطرات آبی هستند که بر لبان تشنه فردی در حال احتضار چکه میکند. احتمالا او را از خطر مرگ نجات میدهد، اما تشنگیاش را برطرف نمیکند. حمایتهای کلان مانند آبی است که به تشنه لبی وعده داده میشود اما آنقدر دیر به دست تشنه لب میرسد که همه آب تبخیر شده و از آن چیزی برای رفع تشنگی باقی نمانده است.
هرچند در کشور فرآیندهای ارزیابی و بررسی نیازمند کار کارشناسی و زمانبر هستند و هرگونه حمایت نیازمند ضمانت است، اما پرسش اینجاست که با این تحریمها، فشارهای اقتصادی، تورم، رکود، مشکلات واردات و صادرات، مشکلات نقدینگی، نبود ثبات در قوانین و بخشنامهها و ... آیا ساختار فعلی حمایت از شرکتهای دانشبنیان مؤثر و متناسب است؟ پاسخ این است: خیر! بدون شک این حمایتها کمککننده هستند و ما هم بیانصاف و ناشکر نیستیم اما حق ما و کشور ما بیش از اینهاست. با این ساختار آیا «جهش تولید» رقم میخورد؟ مساله بسیار پیچیده و غامض است.
هدف از نوشتن این سطور ابراز گله یا ناامیدی نیست. ما از مرحله گلهمندی و نارضایتی گذشتهایم. هدف، ابراز واقعیتها و حقایق است که بیش از هر زمان به آن نیازمندیم. تا درد را نشناسیم، درمانی نخواهیم یافت. درمان این درد چیست؟ هرچه است بسیار پیچیده و نیازمند بازبینی اساسی ساختارها بر مبنای حقایق است.