به گزارش میمتالز، روزنامه «خراسان» در ادامه نوشت: «آبا و اجدادی فیروزه میخریم و میتراشیم. از عمو و عموزاده گرفته تا خودم و نزدیکانم. اهل نیشابورم. مردم برای شرکت در مزایده فیروزه به روستا میآیند و میروند و معدن فیروزه، این طور روستایمان را سرپا نگه داشته است.» اینها حرفهای «سید محمدحسینی» است که در یکی از بازارهای قدیمی مشهد یک حجره فیروزهتراشی دارد. این حجره که از آن حرف میزنم، اجارهای است و مثل همه مغازههای دیگر طبقه بالای بازار ۲ در ۵ متری. جلوی حجره یک ویترین جمعوجور دو طبقه است که بالای آن با انگشترهای زنانه و مردانهای پر شده که روی همه آنها فیروزه سوار است. فیروزههای بندانگشتی کوچکی که به آن مخراجی میگویند هم گوشه دیگر ویترین خودنمایی میکند. روی دو دیوار حجره، دو ویترین کوچک جا خوش کرده که باز هم فیروزه مهمان آن است. دو چرخ فیروزهتراشی هم گوشه انتهایی مغازه است که در کنار هر دستگاه یک ظرف، فیروزه تراشنخورده در آب خوابانده شده است تا فیروزهتراش آنها را بتراشد. پسر جوانی پشت دومین دستگاه نشسته و سخت مشغول کار است. مغازه ارتفاع چندانی ندارد، اما یک نیم طبقه کوچک هم دارد که برای رفتوآمد به آن باید از نردبان فلزی که به دیوار چسبیده است بالا بروید و سر، خم کنید. این نیمطبقه محل کار «جوادآقا» است که پایه انگشتر میسازد و خودش را «فیلیساز» معرفی میکند. در طبقه بالای این بازار قدیمی تا چشم کار میکند ویترینهای تزیین شده با فیروزه است و صدای چرخ فیروزهتراشها هم تنها موسیقی که شنیده میشود. اگر دوست دارید از سرنوشت فیروزه و فیروزهتراشها بیشتر بدانید، شاید خواندن روایتی که در ادامه نوشتیم برایتان جالب باشد.
فیروزه و سرنوشت آن از معدن تا ویترین مغازه، قصه بلندبالایی دارد. «حسینی» این قصه را اینطور روایت میکند: «بهطور معمول فیروزه را از مزایده معدن میخریم یا از مردم روستا که ماشینهای ۱۰ تنی ضایعات فیروزه را به قیمت کمتری میخرند و امیدشان به این است که از داخل آن، فیروزههای قابل تراشیدن پیدا کنند و به خریدارها بفروشند. سنگهای درشت فیروزه با دستگاهی به نام «تیزبر» قطعهقطعه میشود. فیروزههای کوچک هم که به آنها «عجمی» یا «شکوفه» میگویند نیاز به قطعه کردن ندارند و آماده تراش هستند. فیروزهها بعد از چند مرحله دیگر، گذشتن از سنباده خیس و خشک و جلا دادن با یک چرم گوسفندی و سفیداب و صابون، شسته میشوند و آماده سوار کردن روی انگشتر و مدال. همه این کارها برای تبدیل یک سنگ فیروزه نیم تا یککیلویی به نگینهای تراشخورده بین یک ماه تا ۴۵ روز زمان میبرد. البته الان همه دنبال فیروزهتراش خوب هستند و برای تراش خوب به فیروزهتراش التماس هم میکنند.»
حسینی معتقد است قیمت فیروزه را سه عامل مهم تعیین میکند و دربارهاش اینطور توضیح میدهد: «بیعیبی از همه مهمتر است. به این معنی که فیروزه نباید ضربه خورده و برصدار (لک و پیس) باشد. فیروزه هر چقدر صافتر باشد بهتر است. عامل سوم وزن و اندازه فیروزه است که به نظر من در مرحله آخر قیمتگذاری است. در فیروزه شجر تفاوت درجه یک با درجههای دیگر در رگههایش است. فیروزه درجه یک آبیتر است و پیوستگی بیشتری دارد، اما در فیروزه مثلا درجه چهار، رگهها به لکه تبدیل میشود و با فیروزه درجه یک اختلاف قیمت چند میلیونی دارد.»
شاعر میگوید «تو مو میبینی و من پیچش مو». نسبت فیروزهتراش به شاعرها هم در همین نگاه جزئی و متکی به تجربه است. حسینی درباره این که راهی برای شناخت فیروزه اصلی برای مردم عادی وجود دارد یا نه، میگوید: «اگر در بازار بچرخید، متوجه میشوید فیروزه مصری، آمریکایی و چینی هم داریم. در کشور خودمان متاسفانه فیروزه دامغان و کرمان را به اسم نیشابور میفروشند. حتی خود نیشابور فیروزهای دارد که رنگش به سفیدی میزند. این فیروزهها را با فرایندی احیا میکنند تا به رنگ فیروزهای دربیایند. اینها را که مانند مروارید پرورشی ضعیف است در یک فرایند ۲۰روزه تا یک ماهه، آبی میکنند و بعد آن را به عنوان فیروزه طبیعی میفروشند. تشخیص فیروزه اصل و تقلبی برای کسانی که سالها در این کار هستند آسان است، اما افراد معمولی، باید از فروشنده فاکتوری بگیرند که در آن عبارت «فیروزه نیشابور طبیعی» قید شده باشد. به ویژه اگر میخواهید بالای یکمیلیون تومان هزینه کنید. الان یک انگشتر مردانه با یک رکاب خوب و فیروزه درجه یک تا ۲ میلیون تومان قیمت دارد. فیروزه خوب و درجه یک را طلاسازی سوار میکنند و کارهای درجه ۲ به بعد را نقره و استیل و برنج».
حسین فرخی، ۲۴ ساله است و پشت چرخ فیروزهتراشی نزدیک به پنجره نشسته. یک بالشتک کوچک زیر دست راستش که در تماس با چرخ فیروزهتراشی است، گذاشته و نگینها را یکییکی میتراشد. در مدت زمانی که مشغول گفتگو با همکارش هستم سخت مشغول تراش است و به خواست من دستگاه را برای چند دقیقه خاموش میکند. او میگوید: «من در بازار شاگردی میکردم و به مرور زمان کار فیروزهتراشها را دیدم. اهل مشهدم و معدنی (کسانی که اهل معدن فیروزه نیشابور هستند) نیستم. به دنبال کاری بودم که با آن یک هنر را یاد بگیرم و دیدم فیروزهتراشی هنر خوبی است. یک سال طول کشید تا فیروزهتراشی را یاد بگیرم و از سال ۹۳ فیروزه میتراشم تا استادکار شدم. راستش این کار برای کسی که میخواهد فقط شاگردی کند خوب نیست و کسی که وارد این حرفه میشود باید زمان بگذارد تا به استادکاری برسد. برای کسی هم که میخواهد برای خودش کار کند سرمایهای نزدیک به ۲۰۰ میلیون تومان میخواهد که فکر نکنم تامینش راحت باشد. من این جا روزی ۸ ساعت کار میکنم و به طور میانگین، روزی ۱۵۰ فیروزه میتراشم. قیمت تراش هر فیروزه بین ۵ تا ۱۰ هزار تومان است. مهم این است که هنر خوبی است و اگر دوستش داشته باشید کار با دستگاه را ۶ ماهه یاد میگیرید.»
«خانمها بیشتر مشتری فیروزه زینتی هستند و انگشتر فیروزه مردانه نسبت به زنانه ۲۰ درصد فروش دارد. بازار رضا را به اسم فیروزه نیشابور میشناسند و به همین دلیل این جا، این سنگ مشتری بیشتری دارد. به ویژه کسانی که از شهرهای دیگر و کشورهای افغانستان و عراق میآیند مشتری اصلی فیروزه هستند. فیروزه «عجمی» صاف و بدون رگه و «شجر» رگهدار است. در کشور خودمان قزوینیها عاشق فیروزه عجمی هستند و از کشورهای خارجی، عربزبانها. مردم افغانستان و اندونزی هم بیشتر خریدار فیروزه شجر هستند. در میان اروپاییها، آلمانیها و ایتالیاییها هم متقاضی فیروزه درجه یک هستند، اما پست کردن سخت است و رفتوآمد به این کشورها خیلی ضعیف.»
دو خانم پشت ویترین حجره ایستادهاند و انگشترهای فیروزه زنانه را با دقت برانداز میکنند. یکی از آنها میخواهد یکی از انگشترها را در انگشتش ببیند و قیمت آن را میپرسد. انگشتر ۸۰۰ هزار تومان است و یک فیروزه تراشخورده خوشرنگ روی رکاب ظریفش، آن را خواستنیتر کرده است. دو خانم چندثانیهای با نگاهی خریدارانه به انگشتری که در دستشان است نگاه میکنند و بعد از یک مشورت کوتاه، دوباره آن را به فروشنده میدهند و مشغول تماشای حجرههای بعدی میشوند. دوباره از بیرون به حجره فیروزهتراشی نگاه میکنم. انگشترهای مردانه بزرگی که اندازهای غیرمتعارف دارند و فیروزه درشتی روی آنها سوار است ردیف بالای ویترین حجره را پر کردهاند. این کارها را بیشتر کسانی که عشق انگشتر هستند یا مجموعهدار، میخرند. اینها را حسینی میگوید و از طبقه پایین ویترین یک رول بزرگ پارچهای را بالا میآورد و آن را باز میکند. دهها تسبیح فیروزه اولین چیزی است که به چشم میخورد. او توضیح میدهد: «در ۹۵درصد تسبیحها از فیروزه احیاشده استفاده میشود. این فیروزهها، رنگ ضعیفی دارند و به همین دلیل آنها را با احیا، به رنگ آبی فیروزهای درمیآورند. ما این تسبیحها را معمولا به صورت کلی میفروشیم. این تسبیحها به صورت گرمی محاسبه میشود و قیمت آن معمولا از گرمی ۲۰هزار تومان تا ۲۰۰هزار تومان است. دقیقا سه ماه طول میکشد تا این تسبیحها آماده شوند. ما برای یک کیلو تسبیح تقریبا ۳۰ میلیون تومان هزینه میکنیم و بعد از چندین ماه، تنها حدود ۸ میلیون تومان به سرمایهمان برمیگردد.»
قرار بود در این گزارش تنها حرف از فیروزه باشد، اما «جواد رجایی» انگشترساز حجره فیروزهتراشی هم حرفهایی داشت. او هشت سال است که در نیمطبقه حجره کار میکند. با نردبان از محل کارش پایین میآید و همزمان با این که چند نمونه پایه انگشتری را که آماده کرده است نشان میدهد، میگوید: «بازاریها به کار ما که آمادهسازی پایه انگشتر است «فیلیسازی» میگویند. شبکهزنی، قلمزنی و آینهکاری از مراحل دیگر آمادهسازی رکاب انگشتر است که بعد از فیلیسازی باید انجام شود. آماده کردن یک «فیلی» سنگین یک ساعتونیم زمان میبرد و اگر روزی ۸ ساعت کار کنیم و هر روز هم کار داشته باشیم شاید روزی ۴۰۰ تا ۵۰۰هزار تومان بتوانیم دربیاوریم. اگر کسی بخواهد فیلیسازی را در سطح عالی یاد بگیرد باید سه تا چهار سال زمان بگذارد، اما فیلیسازی معمولی را طی یک سال هم میشود یاد گرفت. حرف من این است که اتحادیه از ما پشتیبانی نمیکند و به ما نقره نمیدهد. صنایع دستی هم ما را فراموش کرده است. قرار بود یک وام ۱۰۰ میلیون تومانی برای توسعه کارمان بدهند، من از مرداد سال گذشته به دنبال این وام بودم تا این که فروردین ماه امسال نیمی از آن را پرداخت کردند و هنوز از ۵۰میلیون تومان دیگر، خبری نیست.»
«میگویند هنرمندید، هنرمندید! اما فقط اسممان هنرمند است». این حرف سیدمحمد حسینی است. او میگوید: «از سال ۸۸ تا ۹۱ فیروزهتراشها را بیمه کردند. صنایع دستی ۷۰ درصد مبلغ بیمه را پرداخت میکرد و ۳۰ درصدش را خودمان، اما این بیمه با این که کارت صنایع دستی و فنیوحرفهای داشتیم و داریم بعد از مدتی قطع شد. هربار سازمان صنایع دستی بادی به غبغب ما میاندازد که شما هنرمندید، اما از بیمه و تسهیلات خبری نیست و به همین خاطر در این بازار ۷۰ درصد، دلال شدهاند. ما یکی، دو سال پیش با ۱۰۰میلیون تومان میتوانستیم ۴ وِیله (هر ویله حدود ۱۱۰کیلوگرم است) فیروزه بخریم، اما امسال با این مبلغ تنها میتوانیم یک ویله فیروزه از مزایده بخریم. ما فیروزه را نقدی میخریم، ۴۵ روز روی آن کار میکنیم و اجرت همه چیز را باید نقدی بدهیم و بعد آنها را به صورت مدتدار به دیگران بفروشیم. در واقع، شاید ۲۰ تا ۳۰ درصد کارمان را بتوانیم نقد بفروشیم. نمیگویم کار ما سود ندارد، ولی نسبت به کارهای دیگر صرفه اقتصادی ندارد، چون جزو اولویتهای زندگی مردم نیست.»