به گزارش میمتالز، معدنکاری مثل راه رفتن روی لبه تیغ شده است. از یکسو موتور محرکه اقتصاد کشور و بهترین گزینه برای جایگزینی نفت است و از سوی دیگر در معرض اتهام تخریب محیطزیستی است. هم هزینه احیا و بازسازی مناطق معدنی را با حقوق دولتی میپردازد و هم به رها کردن معدن متهم میشود، نه اجازه تامین ماشینآلات موردنیاز را دارد و نه راهی برای جلوگیری از مصرف بیرویه انرژی و کاهش تولید کربن پیشپای خود میبیند.
برای بررسی چالشهای زیستمحیطی معدنکاری و ضرورت تغییر مسیر این صنعت بهسوی بهبود فعالیت و دستیابی به فناوریهای نوین و تحقق معدنکاری سبز چه ظرفیتهایی وجود دارد؟
برای بررسی این موضوع با انوشیروان دلیریان، کارشناس و فعال معدنی به گفتگو نشسته ایم که در ادامه میخوانید.
وجه تمایز معدنکاری امروز یا بهعبارت دیگر، معدنکاری سبز این است که یک مرحله به مراحل معدنکاری افزوده است، در معدنکاری سنتی پس از کشف ماده معدنی، فرآیند طراحی، برنامهریزی و عملیات فرآوری روی ماده معدنی انجام میگرفت و بعد پایان عمر معدن در عمل منطقه معدنکاری، به حال خود رها میشد که آسیبهایی جدی به محیطزیست تحمیل میکرد، اما در معدنکاری سبز، فرآیند دیگری طی میشود یعنی پس از فرآوری عملیات بازسازی یا خنثیسازی معدنکاری اتفاق میافتد و در تعریف اولیه، بهعنوان مرحلهای منفک از مراحل دیگر گنجانده میشود.
تا چندی پیش ترتیب کار به این صورت بود که طراحی، برنامهریزی، استخراج، فرآوری و در نهایت بازسازی، مرحله به مرحله پیش میرفت، اما در سالهای اخیر بهعنوان فرآیندی مداوم و مستمر در طول عمر معدنکاری دیده شده است.
بهعبارت دیگر، در کشورهای پیشرفته معدنی، امروزه باید از لحظهای که برای استخراج و فرآوری مواد معدنی طراحی و برنامهریزی میشود، روشهای معدنکاری سبز و برنامههای بازسازی مدنظر قرار گیرد و معدنکاران با ارائه آن به سازمانها و ارگانهای مربوطه در همان بدو امر تاییدش را دریافت کنند.
چطور میتوان معدنکاری را که «سیاست بیشترین سود در کمترین زمان» را دنبال میکند به سرمایهگذاری در مسیر معدنکاری سبز ترغیب کرد؟
باید ابتدا نکتهای را به خودم و دوستان معدنکارم گوشزد کنم که معدن در قوانین کشور ما جزو انفال است و به یکایک مردم این کشور تعلق دارد. این موهبت خدادادی به هیچکس تعلق ندارد و در عین حال متعلق به تکتک مردم این کشور است.
باید یادمان باشد که امتیاز بهرهبرداری از یک محدوده معدنی ـ که برای مدت مشخصی ـ به فردی واگذار میشود، امانتی است تا با بهرهبرداری از آن کسب درآمد و حق یکایک مردم این سرزمین را پرداخت کند.
مساله بعدی این است که در ماده ۲۵ قانون معادن، الزامات معدنکاری سبز و فرآیند خنثیسازی عوارضی که بر اثر فعالیتهای معدنکاری به کره زمین و نواحی آن تحمیل میشود، موردتوجه قرار گرفته است.
در این ماده آمده است ۱۲درصد ار حقوق دولتی که معادن پرداخت میکنند و ۱۵درصد از موضوع تبصره ۳ ماده ۶ یا همان حقالارض که در اکتشاف پرداخت میشود، باید صرف احیا و بازسازی نواحی معدنکاری شود.
اما چرا ما در این مسیر قدم نگذاشتهایم؟ علت بهنظر من این است که ما هنوز تکلیف خود را روشن نکردهایم و نمیدانیم آیا میخواهیم معدنکاری انجام بدهیم یا خیر!
اگر قرار است کشورمان را که سرشار از منابع و ذخایرمعدنی است، بهسوی معدنی شدن سوق دهیم، باید به یاد داشته باشیم که «بهدست آوردن هر هدف بزرگی مستلزم از دست دادن هدف دیگری است».
پیشنهاد من این است که پیش از هر اقدامی، وزارت صنعت، معدن و تجارت، سازمان محیطزیست و وزارت جهادکشاورزی و سازمانهای ذیربط پای کار بیایند و اهداف کشور را در این زمینه مشخص کنند. اگر هدف معدنی شدن و جایگزین کردن معدن بهجای نفت است، باید برنامهریزیهایی داشته باشیم که هم در راستای معدنی شدن گام برداریم و هم از محیطزیست کشور مراقبت و صیانت کنیم.
اما چطور میتوان سرمایهگذاران را به این امر ترغیب کرد؟ شاید بخشودگی مالیاتی یکی از راهکارهای قابلتوجه برای این منظور باشد، یعنی معادنی که کار بازسازی را بهعهده میگیرند یا معدنکاری پاک را دنبال میکنند، از مالیات معاف شوند یا حداقل ـ علاوه بر آن چیزی که در قانون دیده شده است ـ از تخفیفاتی در حقوق دولتی بهرهمند شوند.
راهکار دیگر این است که معدنکاران در فرآیندهای سودده معدنکاری سبز سهیم و اجازه پیدا کنند که از فواید حاصل از این طرحها بهرهمند شوند. این موارد میتواند مشوقهایی باشد که سرمایهگذاران را ترغیب کند بهسمت معدنکاری سبز، سالم و دوستدار محیطزیست بروند.
برای پاسخ به این پرسش، باید به آمار و ارقامی اشاره کنم که نشان میدهد چارهای جز رفتن به این سو نیست. گفته میشود جمعیت کره زمین در سال ۱۹۸۰ چیزی در حدود ۴.۴ میلیارد نفر بوده و پیشبینی میشود در سال ۲۰۲۵، از عدد ۸ میلیارد نفر فراتر رود. پس بهطبع این رشد جمعیت، افزایش مصرف مواد معدنی را در پی خواهد داشت.
از طرف دیگر در مطالعهای آماری مشخص شد در ۴۰سال قبل، فعالیتهای معدنکاری، بهازای هر نفر در کره زمین یک مترمکعب خاک را جابهجا کرده است، پس اگر جمعیت آن سال -۱۹۸۰ - را در نظر بگیریم، ۴.۴میلیارد مترمکعب خاک کره زمین جابهجا شده است.
نزدیک نیمی از رودخانههای جهان ـ طبق آماری که برنامه محیطزیست سازمان ملل متحد منتشر کرده ـ آلوده است. در سال ۲۰۰۰ گزارش شد که تخریب لایه ازن به ۲۸هزارکیلومترمربع رسید، یعنی چیزی معادل مساحت اقیانوس منجمد شمالی.
اینها بخشی از آماری است که نشان میدهد با دقت در شرایط زیستمحیطی، توجه به معدنکاری سبز و فرآیندهای آن در همه زمینهها بهویژه معدنکاری اجتنابناپذیر است.
شرایط زیستمحیطی در کشور ما به چند دلیل حادتر است، زیرا از یکسو از نظر تقسیمات منابع آبی در قسمت خشک و نیمهخشک قرار گرفتهایم و از نظر رعایت استانداردهای زیستمحیطی پایینتر از نرم جهانی هستیم، اما از سوی دیگر جزو ۱۰ کشور برتر معدنی و دارنده دومین منابع گازی دنیا هستیم، ۹ ماه از سال در ۸۰درصد از پهنه کشور انرژی خورشید را داریم و کریدورهای بادخیز و فعال، مداوم در طول سال در جای جای کشور وجود دارد.
این مجموعه نشان میدهدکه باید معدنکاری سبز را گسترش دهیم و به این سمتوسو حرکت کنیم.
خیر، چون تاکنون طرح و برنامه جامعی نداشتهایم، زیرساختهای موردنیاز تامین نشده است و از نظر فناوریهای نوین، انرژیهای پاک و تجدیدپذیر بسیار عقب هستیم.
فرآیند استفاده از این قبیل انرژیها در کشورهایی مانند ما که دارنده نفت، سوختهای فسیلی و منابع بیکران گازی است، مغفول مانده است.
همواره فکر کردهایم نیازی نیست از باد و آفتاب استفاده کنیم و همین زمینه عقبماندگی در این حوزه را فراهم کرده است.
همین امروز باید زیرساختهایمان را تقویت کنیم، چون زمان رو به پایان است و همین ساعت هم دیر شده است.
کشورهای دیگر خاورمیانه و حاشیه خلیجفارس این کار را آغاز کردهاند و امروزه ادعا میکنند که در سال ۲۰۶۰ از جمله کشورهایی خواهند بود که کربن صفر را محقق خواهند کرد.
ما هم باید برنامه داشته باشیم تا طبق استانداردهای جهانی تا چند دهه آینده به این هدف دست پیدا کنیم.
پاسخ دادن به این سوال نیازمند توجه به چند نکته است؛ معدن و فعالیتهای مربوط به آن، صنایعی بهذات بسیار انرژیبر هستند. در حال حاضر طبق آمار میدانیم که یکسوم برق تولیدی کشور در بخش صنعت مصرف میشود که چیزی بین ۱۰ تا ۳۰ درصد آن تلف میشود.
این هدررفت انرژی بهواسطه روشها و ابزار قدیمی و بیتوجهی نسبت به جایگزین کردن ابزار کهنه با فناوریهای نوین پدید آمده است.
پس یکی از مهمترین زیرساختهای برق است که باید برای آن چارهای اندیشید. خبر خوب این است که چندین شرکت معدنی در تلاش هستند تا نیروگاههای خورشیدی را راهاندازی و به شبکه برق سراسری متصل کنند تا کمبودها را تا حدی جبران کنیم و بتوانیم در این زمینه از انرژی پاک بهره ببریم.
از طرف دیگر، چون کشور ما در منطقهای خشک و نیمهخشک قرار دارد، بهطبع باید از فناوریهایی استفاده کرد که مصرف آب کمی داشته باشند و با شرایط اقلیمی کشور ما سازگار شوند؛ بنابراین ضروری است که برای بهرهبرداری از فناوریهای نوین با دنیا تعامل کنیم و از کشورهای صاحب علم و صنعت معدنکاری در زمینه بهرهبرداری و فرآوری استفاده کنیم. باید از آنها بخواهیم فناوریهایی را که سالهای سال است، در اختیار دارند، با ما بهاشتراک بگذارند.
دیگر زیرساخت موردنیاز در این مسیر، توسعه ریلی و دریایی کشور است که باید باتوجه به استانداردهای زیستمحیطی گسترش پیدا کند. همینطور باید آمایش سرزمین و شناسایی پهنه کشور را در اولویت قرار دهیم.
از سوی دیگر سازمان محیطزیست هم باید وارد میدان شود و طرحهایی ارائه کند که سازگار با شرایط صنعتی امروز باشد.
بدیهی است که ما نمیتوانیم معادن را تعطیل کنیم تا کشوری بهطورکامل پاک و دور از فعالیتهای صنعتی داشته باشیم، چون در این صورت از دیگر نقاط دنیا جا میمانیم و به کشوری عقبمانده در زمینه صنعتی بدل میشویم.
باید توجه داشته باشیم که این عقبافتادگی بهنفع هیچ کشوری نیست. با سرعت افسارگسیخته پیشرفت علم و فناوری در دنیا، کشورهای عقبمانده دچار گرفتاریهای فزایندهای خواهند شد. عقبماندگی اقتصادی سیکل معیوبی پدید میآورد که به فقر منجر میشود و فقر زمینه دستاندازی و سودجویی از محیطزیست را فراهم میکند.
بهطورکلی میتوان گفت هزینهای که برای تغییر روش بر صنعت تحمیل میشود، در درازمدت بهواسطه صرفهجویی در انرژی، تولید انرژی پاک، بهینه شدن شرایط زیستمحیطی، اقلیمی و آبوهوایی و پارامترهای دیگر، سودی دوچندان در پی خواهد داشت و در ترازوی سود و زیان، کفه سود سنگینتر خواهد شد.
منبع: صمت