به گزارش میمتالز، این روزها که قیمت گاز در بازارهای جهانی سر به فلک زده و گمانه زنیها برای راههای عبور اروپا از زمستان سخت پیش رو داغ شده، بار دیگر توجهها به فرصت از دست رفته ایران برای صادرات گاز جلب شده است. به این معنا که دومین دارنده ذخایر گازی جهان و سومین تولیدکننده بزرگ دنیا چرا جایی بین ۱۰ صادرکننده برتر گاز جهان ندارد؟ و حالا که غرب به شدت با کمبود انرژی مواجه است چرا ایران نمیتواند از جایگاه برتر خود در حوزه انرژی کمک گرفته و نقشی استراتژیک در بازی این روزهای روسیه و اروپا بازی کند. در خصوص چرایی از دست رفتن این فرصت گزارشهای زیادی نوشته شده؛ به طور مثال فردای اقتصاد در گزارشی با عنوان «دلارهای مدفون جهش اقتصادی» با عدد و رقم نشان داد که چرا ایران در بازار گاز جایگاهی ندارد و چه مقدار دلار در این فرصت از دست رفته است.
در این میان حالا دکتر عباس ملکی دیپلمات، عضو تیم مذاکرهکننده قطعنامه ۵۹۸، عضو هیئت علمی دانشگاه شریف و کارشناس انرژی روایتی را مطرح میکند که نشان میدهد تنها این ایران نبوده که سالها فرصت صادرات گاز به اروپا را سوزانده و خود غرب، به طور خاص آلمان در برههای فرصت واردات گاز از ایران را از دست داده و خود را در دام وابستگی به روسیه انداخته است.
سال ۱۹۶۸ گاز طبیعی در ایران کشف شد و از همان سالها یواش یواش دولت ایران داشت این مسأله را تجربه میکرد. مثلا بخشهایی از شیراز لولهکشی شد. در همان دوره دولت ایران مایل بود گاز را به اروپا صادر کند؛ چون اروپاییها آن موقع هم کم داشتند و خطوط یازده گانه روسیه یا اتحاد جماهیر شوروی وجود نداشت. شاه با ویلی برانت صدراعظم آلمان مذاکرات مفصلی دارد و ویلی برانت میگوید اگر پمپ یا دیگر تجهیزات را بخواهید ما به شما میدهیم؛ شما داخل کشور خودتان را انجام بدهید، ما هم داخل کشور خودمان را انجام میدهیم و بقیه را هم از خطوط لوله شوروی استفاده میکنیم.
شاه هم به همین دلیل دستور میدهد دو خط لوله بزرگ از جنوب به آستارا کشیده میشود. وقتی خط لوله تمام شد شاه میگوید آماده است. ویلی برانت نطقی دارد و میگوید ما به این نتیجه رسیدهایم که در چهارچوب سیاست «نگاه به شرق» با اتحاد جماهیر شوروی میتوانیم همزیستی مسالمتآمیز داشته باشیم. یعنی دست ایران را در حنا میگذارند. میگویند ما از شوروی گاز میخریم و پولی که به شوروی میدهیم، شوروی را از حمله به ما باز میدارد. چون شوروی هم آن موقع به پول مارک آلمان خیلی نیاز داشت.
این خیلی برای ایران سخت بود و ما مجبور میشویم به یکپنجم قیمت آن موقع به اتحاد جماهیر شوروی گاز بفروشیم و شوروی در مناطق جنوبی خودش یعنی قفقاز مصرف میکرد و گاز گران خودش را از طریق خطوط لوله اوکراین به آلمان میداد. بنابراین به نظرم میرسد که انجام دوباره این کار با قول و قرار اروپاییها همان قدر اشتباه است که به قول و قرار بعضی از کشورهای شرقی تکیه کنیم. اما اگر ایران بتواند یک خط لوله گاز به چین بکشد خیلی خوب است. برای اروپا هم یک شرکتی در آلمان به نام «E.ON» مطالعاتی تحت عنوان «خط لوله گاز اسلامی» داشته که از جنوب ایران به شمال عراق، سوریه، بستر دریای مدیترانه، یونان، بستر دریای آدریاتیک و ایتیالیا میرود. یعنی جایی در ایتالیا بالا میآید که نزدیک خلیج تی بی اس است که خودش یک مسیر مستقیم دارد تا دسترسی به آب های آزاد داشته باشد.
یکی از چیزهای خیلی ناراحت کننده این است که کویت LNG از آمریکا وارد میکند ولی ما نمی توانیم به آنها گاز بفروشیم. ما یک قرارداد برای صادرات آب به قطر داشتیم که انجام ندادیم و قرارداد کرسنت هم به نتیجه نرسید. کرسنت قرار بود که گاز فلری که در هوا میسوزد را به شارجه بدهیم. حتما میدانید کشورهای حاشیه خلیج فارس لوله کشی گاز در شهرها ندارند و همه کارها را با برق میکنند. شارجه مایل بود که لوله کشی گاز داشته باشد تا یک مزیتی نسبت به دبی پیدا کند. آن هم به نتیجه نرسید و معلوم است که مذاکرات ما با کویت هم در زمینه گاز به نتیجه نرسید.
من چون از اول خط لوله ایران – پاکستان – هند در جریان بوده ام. مثلا یادم میآید جلساتی با آقایی به نام پچوریی بود، که بعدا نوبل گرفت. آن موقع رئیس مؤسسه انرژی تاتار در هند بود. اگر کاری دست من بود با خرج بودجه ایران این لوله را در پاکستان ادامه میدادم. این جای دوری نمی رفت و بعدا برای ما چند برابر درآمد حاصل میکرد و امنیت انرژی را هم کمک میکرد؛ آن وقت نمی توانستند به این راحتی ما را تحریم کنند. به جای این با طالبان، ترکمنستان، هند و پاکستان خط لوله «تاپی» را انجام میدهند.
البته من نمی خواهم بگویم کاری نشده و همین جا باید بگویم کسانی که خط لوله «IGAT۷ » را بین عسلویه تا ایرانشهر را کشیدند خیلی زحمت کشیده اند. قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء واقعا بدون هزینه این را انجام دادند. اگر پاکستان یا هند بازی در بیاورند، از این خط یک شعبه به جاسک رفته و میتواند از زیر دریا برای تولید LNG به عمان برود، یک شعبه میتواند به چابهار برود برای اینکه کارخانه mini LNG آنجا درست شود و یک شعبه هم میتواند به سمت شمال و خراسان جنوبی برود؛ تا بالأخره ما این را به پاکستان برسانیم.
یکی از چیزهایی که به نظر من خیلی مهم است دولت واقعا جدی روی آن فکر کند، یک خط لوله گاز از ایران به چین است. یک خط لوله چهار شعبه از ترکمنستان و ازبکستان به چین هست و الآن هم دارد گاز میبرد. اگر ما بتوانیم از سرخس خودمان تا دولت دولت آباد ترکمنستان لوله بکشیم، بقیه را یا میتوانیم از همین خط لوله استفاده کنیم یا یک خط لوله برای خودمان بکشیم.
چینیها به این کار راغبتر هستند. چون هر گاز و نفتی که از طریق خلیج فارس و اقیانوس هند میرود، در تنگه مالاکا آمریکاییها آن را بازرسی میکنند. تمام دوربینها و نیروهای نظامی آمریکا آنجا هستند و میبینند گاز چه قدر رد شد. وقتی از یک تنگه رد میشوید باید بگویید محتوای کشتی چه چیزی، چه قدر و با چه درجهای است. آمریکاییها همه اینها را یادداشت میکنند. چینیها مایل هستند همان طور که از شمال با روسیه و آسیای مرکزی کار کردهاند با ما هم کار کنند. بهترین کار برای ما یک خط لوله به سمت شرق است.
ما زمان کمی برای استفاده از منابع فسیلی داریم؛ مثلا تا ۲۰۳۰ و نهایتا ۲۰۳۵ و این فشار و هجمهای که علیه انرژیهای تجدید ناپذیر یا انرژیهای فسیلی هست یواش یواش دارد به قانون تبدیل میشود، مالیات از آنها میگیرند و ما را محدود میکنند. در چنین شرایطی باید خیلی حواسمان باشد که تا میتوانیم از منابع زیرزمینی به نفع مردم استفاده کنیم و اولین کاری که میشود کرد این است که با همسایهها کمی همکاری داشته باشیم و خطوط لوله را افزایش بدهیم.
کسی به اسم Ahorro Total یک مقاله بیشتر ننوشته و آن هم مربوط به سال ۱۹۳۱ میشود. آن مقاله روی این بحث میکند که شما اگر یک منبع زیرزمینی هیدروکربنی داشته باشید، چه طور میتوانید از آن استفاده کنید؟ یک راه این است که همه آن را تولید کنید و سریع بفروشید و پول آن را به بانک بگذارید، یک راه دیگر این است که همه را همان زیرزمین نگه دارید و راه سوم این است که با یک شیب درست این کار را انجام بدهید.
همه اینها به شاخص دیگری به نام «نرخ بازگشت سرمایه» بستگی دارد. برای همین است که مثلا ملک عبدالله سال ۲۰۰۸ گفت یعنی چه که ما نفت بفروشیم؟! بگذارید برای بچه های ما بماند. این موقعی است که نرخ بهره خیلی پایین بود و بنابر این او سودی نمی برد و قیمت نفت دوباره بالا میرود. لذا منابع را نگه داشت تا سال ۲۰۱۴ به ۱۴۰ دلار رسید و آن موقع فروخت.
این سیستم سنتی اقتصاد انرژی است اما الآن نکته مطرح میشود که یکی از آنها «زمان» است. من نمی توانم بگویم منابع را زیر زمین نگه میدارم و طرح صیانتی برای فرزندانمان است چون ممکن است ۱۰ سال دیگر اجازه داده نشود. همین داستان معروفی که میگویند وقتی انسان فلز را پیدا کرد، عصر حجر تمام شد. این در حالی است که سنگ های دنیا تمام نشده بودند و فلز را پیدا کرد؛ سنگها بودند ولی دیگر به درد نخوردند. الآن بحث نفت و گاز این است که اگر شما استفاده نکنید بعدا ممکن است نتوانید استفاده کنید.
من فکر نمی کنم شرکت نفت بخواهد به روسیه یا چین متکی باشد. در مورد تخفیف های زیاد هم باید بحث کنیم. ولی به نظر من میرسد که ظرفیت صادرات نفت ایران باید خیلی بالاتر باشد. یک میلیون بشکه فروختن ممکن است برای یک کشور دیگری افتخار باشد ولی برای ایران نیست؛ ایرانی که در گذشته ۵.۵ تا شش میلیون بشکه هم میفروخت.
آقای حسین شهرستانی که سالها وزیر نفت عراق و بعد معاون نخست وزیر بود، دوست من است. یک بار با هم هاروارد ناهار میخوردیم و گفت من برای عراق برنامه ریزی کرده ام که ۱۲ میلیون بشکه در روز نفت بفروشد و قراردادش را هم با شرق و غرب یعنی آمریکا، اروپا، روسیه و چین بسته ام. گفت روسها از دوره صدام حسین یک مقدار از عراق طلب داشتند و با آن عنوان آمدند، فرانسویها هم از کنگره داسو طلب داشتند.
الآن به ۱۲ میلیون بشکه در روز نرسیده اند ولی عراق دومین تولیدکننده بزرگ نفت اوپک است و ایران نیست. به نظر من همین روزها عراقیها اعلام میکنند که ما کشفیات جدید کردهایم و به جای ایران که مثلا ۱۵۰ میلیارد بشکه نفت درجا دارد، ما ۱۶۰ میلیارد داریم؛ یعنی در ذخایر هم از ایران جلوتر هستیم. ما نمی توانیم با عراق دعوا کنیم که چرا شما بیشتر منابع دارید؛ ما باید کار خودمان را انجام بدهیم. ما الآن کجا هستیم؟
منبع: فردای اقتصاد