به گزارش میمتالز، انقلاب صنعتی از حوالی سال ۱۷۶۰ و با اختراع ماشینهای ریسندگی آغاز شد و به مدت دو قرن، طی فرآیندی مستمر، صنعت انگلیس را مجددا سازماندهی و مکانیزه کرد. پیشران این تحول صنعتی، شماری از صنایع پیشرفته مانند صنایع ذوب آهن، حمل ونقل، و مهمتر از همه منسوجات پنبهای بود. صنعت منسوجات پنبهای انگلیس توانست طی یک قرن پس از اختراع ماشینهای ریسندگی، تبدیل به پیشرفتهترین و مکانیزهترین صنعت جزیره شود. اما این موفقیت پشتوانههای سیاسیای هم داشته که کمتر مورد تحلیل قرار گرفته است. بین سالهای ۱۶۹۶ تا۱۷۷۴، در اثر فشارهای گروههای ذی نفع بر پارلمان و برداشت این نهاد از ضرورتهای استراتژیک و سیاسی توسعه، مجموعه قوانینی تصویب و ابلاغ شدند که زمینه را برای رشد این صنعت مهیا ساختند.
در اواخر قرن هفدهم، انگلیس در زمره کشورهای بزرگ صادرکننده منسوجات در جهان بود. در سال ۱۷۰۰، تولید ناخالص این بخش (پشم، کتانی، ابریشم، پنبه و منسوجات ترکیبی) به ۵/ ۲۸ میلیون رسید که ۵/ ۲۴ میلیون آن (عمدتا پارچههای پشمی) صادر شد. واردات نساجی (که عمدتا کتان بود) هم به ۵/ ۲۱ میلیون تن رسید. اگرچه انگیس صادرکننده خالص منسوجات بود، سهم بزرگی از مصرف منسوجات داخلی (تقریبا ۵/ ۳۷ درصد از نظر ارزش) با واردات کتان، ابریشم و پنبه تامین میشد که صنایع پشمی و ابریشم این کشور را بیمناک ساخت. آنها اتحادی را ایجاد کردند، زیرا صنعت پشم متوجه شد که صادرات پارچههای جدید به خرید متقابل ابریشم خام و صادرشده از جنوب اروپا و خاور نزدیک بستگی دارد. نمایندگان صنعت پشم با موفقیت لابی کرده بودند تا تولیدکنندگان پشم خارجی (از جمله پادشاهیهای سلتیک مانند اسکاتلندیها و ایرلندی ها) را محدود کنند و در صورت امکان سهم آنها را به صورت کامل تصاحب کنند.
منافع صنایع پشم و ابریشم انگلیسی با درک خطری که جایگزینی ابریشم، کتان و پارچههای پنبهای فرفورژه برای محصولاتشان ایجاد میکرد، درصدد متقاعدکردن پارلمان به منظور خنثی سازی رقابت همه تولیدکنندگان رقیب بودند. قوانین اجباری انگلیس که پوشیدن پارچههای سبکتر را ممنوع میکرد و قوانین سالهای ۱۶۶۶ و ۱۶۷۸ که دفن میت در هر چیزی غیر از کفنهای پشمی را غیرقانونی میدانست، گواه کارآمدی لابیهای صنعت منسوجات انگلیس در دوره سلطنت چارلز یازدهم است. قدرت منافع صنایع پشم برای محدودکردن رقابت سایر صنایع نساجی خانگی در طول مدت زمانی طولانی امری آشکار بود، اما ظرفیت آن برای دستکاری افکار سیاسی برای جلوگیری از واردات پارچههای بیگانه هم بالا بود. بهره گیری از این ظرفیت تاحد زیادی وابسته به رویکرد سیاسی غالب در آن دوره بود: مرکانتیلیسم.
در قرن هفدهم رویکرد مرکانتیلیستی که از تنظیم تجارت و صنعت در جهت تامین منافع ملی حمایت میکرد، در بین نهادهای سیاسی انگلیس هواداران بسیاری داشت. در رابطه با منسوجات، این علاقه در قوانینی که به عنوان نتیجه تعامل بین نیروهای سیاسی تدوین شد، بازنمایانده شد. این نیروهای سیاسی به نمایندگی از سه رکن پادشاهی (انگلیس، اسکاتلند و ایرلند)، حداقل چهار صنعت (پشم، کتان، ابریشم، پنبه و همچنین ترکیبی از این الیاف)، درگیری بین تولیدکنندگان پارچه صنایع تکمیلی آن مانند تولید البسه و تقسیم سنتی بین تجارت و صنعت بر روی منسوجات خارجی که در بازارهای داخلی فروخته میشدند عمل میکردند.
سرانجام اهداف استراتژیک خود دولت، نگرانی برای ثبات سیاسی و سیاستهای درآمدی در چارچوب مقرراتی که صنعت پنبه در آن در طول زمان توسعه یافت، به این فرآیند ورود پیدا کرد. نخستین اقدامات طراحی شده برای محدودکردن بازار پارچههای پنبهای در ربع آخر قرن هفدهم ظاهر شد، دقیقا زمانی که واردات پارچه از آسیا (ابریشم و همچنین پنبه) با سرعت بی سابقهای افزایش یافت. منسوجات آسیایی بر فروش پشم در بازار داخلی و اروپا تاثیر منفی گذاشت. با این حال، نمایندگان صنایع پشمی (و ابریشم) بر تلاش برای تثبیت موقعیت خود در بازار داخلی، بزرگترین و راحتترین بازارشان متمرکز شدند و پارلمان هم قوانین لازم را تدوین کرد. قانون کالیکو در سال ۱۷۲۱ واردات اکثر پارچههای پنبهای خالص را ممنوع کرد و در سال ۱۷۴۲ هم جوایز صادراتی برای تولیدکنندگانی که محصولات خود را به بازارهای اروپا و آمریکا صادر میکردند در نظر گرفته شد.
حمایت پارلمان از صنایع منسوجات انگلیسی تا سال ۱۷۷۴ که قانون کالیکو لغو شد ادامه داشت. در ارتباط با موفقیت الگوی مرکانتیلیستی حمایت از صنعت منسوجات انگلیس اقوال متفاوتی مطرح شده است. با این حال این الگو، الگویی بود که به دلیل طراحی سیاست خاص خود، صنعتگران انگلیسی را به تکاپو واداشت و قانون سال ۱۷۲۱ نیز به عنوان قانونی مکمل در خدمت گسترش صنعت منسوجات درآمد. اقدامات انجام شده در آغاز قرن هجدهم، صرفا رقابت پارچههای آسیایی ارزان، با رنگهای جذاب و مد روز را که در بازار انگلیس به شدت محبوب بودند متوقف کرد. پارلمان به عنوان امتیازی برای شرکت هند شرقی، بازار بریتانیا را برای منسوجات ساده باز نگه داشت، اما بازار داخلی انگلیس را به روی پارچههای رنگی و چاپ شده و ابریشمهای فرفورژه بنگال و چین بسته بود.
این نخستین اقدام حمایتی و حمله مجدد به منسوجات آسیایی در سال ۱۷۰۲ باعث گسترش صنعت جوان رنگرزی و چاپ لندن شد. همچنین به تولیدکنندگان و بازرگانان (در رابطه با تکمیل و فروش پارچههای نخی) هشدار داد که این احتمال وجود دارد که بازار داخلی برای واردات هند، حتی به شکل ساده، باز نباشد و ظرفیت ریسندگی و بافت پنبه در قلمرو ممکن است به عنوان صنعتی سودآور گسترش یابد. همه نشانهها حاکی از آن است که چاپ و رنگرزی پارچههای کتان ساده، همراه با کتانیها و فوستینهای تولید داخل، قبل از اینکه سرانجام بازار انگلیس به روی کالیکوهای هندی در سال ۱۷۲۱ بسته شود، به سرعت توسعه یافت.
پارلمان انگلیس با ترویج تولید پارچههای کتانی، فوستین و پنبهای در انگلستان، برای نخستینبار مبانی قانونی را برای نخستین صنعت کارخانهای کاملا مکانیزه ایجاد کرد که در طول انقلاب صنعتی اول پدیدار شد. در مراحل مهم توسعه این صنعت، قانون، بازار داخلی را برای تولیدکنندگان داخلی پارچههای کتانی چاپی و پارچههای فوستین در نظر گرفت. در همان زمان که قوانین آن توسعه ظرفیت رنگرزی و چاپ را در لندن تشویق کرد، پارلمان اجازه رقابت آسیایی و اروپایی در بازارهای امپراتوری در قاره آمریکا را داد. نگرانیهای سیاسی برای تولید کتان در استانهای سلتیک، تبدیل فناوری فوستین به صنعت پنبه را تشویق کرد. با این حال، تاریخ تکامل این مجموعه منسجم از قوانین مالی و تجاری نشان میدهد که شکل و زمان بندی مقررات موثر بر منسوجات چقدر تصادفی و احتمالی بوده است. مخالفتهای مرکانتیلیستی آشنا نسبت به خروج منابع طلای کشور، جنگهای آن دوره اروپا و نگرانی نسبت به قدرت گرفتن نیروهای خارجی در بازار داخلی بریتانیا، زمینه را برای شکل گیری اتحاد پارلمان و صنعت فراهم کردند که نتیجه آن شکوفایی صنعت منسوجات در بریتانیا بود.
منبع: دنیای اقتصاد