تاریخ: ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ ، ساعت ۱۶:۲۵
بازدید: ۵۳
کد خبر: ۳۱۳۷۴۲
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت
زندگی‌نامه/قسمت دوم

راهیابی خاموشی به اتاق ایران

‌می‌متالز - علینقی خاموشی تا زمان پیروزی انقلاب به کار در کارخانه برادران توکلیان و مقدم ادامه داد و در اواخر پاییز ۱۳۵۷ کارخانه مشهد وابسته به مقدم تازه راه‌اندازی شده و علینقی مدیریت پروژه‌های این کارخانه را بر عهده داشت.

به گزارش می‌متالز، همزمان با گسترش انقلاب اسلامی، در جلسات کمیته‌ای که برای تنظیم اعتصابات بازار تشکیل شده‌بود، شرکت می‌کرد. این کمیته با حکمی از طرف امام خمینی تشکیل شده‌بود و مهندس بازرگان، سحابی، باهنر، هاشمی رفسنجانی و تعدادی از بازاریان در آن فعالیت داشتند. جمع دوستان بازاری علینقی خاموشی از بازاریان فعال سیاسی بودند.

یک هفته پس از پیروزی انقلاب، خاموشی گفت گروه ما به اتاق بازرگانی برود. ۱۰ صبح یک روز زمستانی، همگی به اتاق بازرگانی رفتند. خاموشی پیش از انقلاب یک‌بار از سوی از سهامداران برای مشورت در مورد قانون کار به اتاق بازرگانی رفته بود. آن روز‌ها مصادف بود با برخورد‌های رادیکال که با کارخانه‌داران می‌شد. یک‌بار کارگران کارخانه‌ای در قزوین مدیران کارخانه را از شهر بیرون کردند. کارخانه‌ها در اعتصابات بودند. گروه منصوب امام‌خمینی در اتاق بازرگانی برای کمک به‌کارخانه‌ها از بانک مرکزی ۴‌میلیارد‌تومان اعتبار گرفته و به واحد‌های تولیدی کمک مالی کردند.

مهندس بازرگان به دلیل آشنایی با اعضای اتاق در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی با آن‌ها مشورت می‌کرد. اعضای اتاق ۳۰سال‌قبل از انقلاب بازرگان را می‌شناختند. پدر ایشان از بازاریان معروف بودند و دسته سینه‌زنی ترک‌ها در بازار تهران در ایام سوگواری از مقابل خانه آقای بازرگان راه‌می‌افتاد. پیش از انقلاب تنها اسدالله عسگراولادی در اتاق رفت و آمد داشت. سایرین مثل علاء الدین میر محمدصادقی محمدعلی نوید، کاظم حاجی‌ترخانی، عالی‌نسب و کرد احمدی ارتباط چندانی با اتاق نداشتند. آن‌ها مورد اعتماد شهیدبهشتی و مطهری بودند. آن‌ها اسامی را به شورای انقلاب دادند و حکمی تحت‌عنوان کمیته منتخب امام در اتاق بازرگانی صادر شد. امانی و تعدادی دیگر از دوستان آن‌ها متولی کمیته اصناف بودند.

در زمان آغاز اعتصابات او نیز بیشتر درگیر مسائل شد. یک ماه قبل از انقلاب گفته بود اعتصابات صنعت را بیچاره می‌کند.

این اعتصابات پدر رژیم را در‌می‌آورد، اما به رژیم بعدی نیز آسیب سختی خواهد زد. او به‌همراه یکی دو نفر از دوستانش به اتاق رفت.

بنکدارپور از او پرسید: «اکنون باید چه‌کار کرد؟» او گفت: فلان اتاق را ببندید؛ حساب‌ها را مسدود کنید. برای بیشتر اتاق‌ها روسای انتصابی گذاشته شد؛ تا اینکه در سال‌۱۳۶۴ انتخابات برگزار شد و علینقی خاموشی در دوره اول به ریاست اتاق ایران انتخاب شد. در آن ایام مصادره‌ها به عناوین مختلف ادامه می‌یافت و در سال‌۱۳۶۱ مصادره‌ها به اوج خود رسیده بود.

جلسه‌ای در دفتر نخست‌وزیری با حضور اعضای هیات‌دولت نخست‌وزیر و آیت‌الله خامنه‌ای که آن زمان رئیس‌جمهور بودند، تشکیل شده‌بود. خاموشی به نمایندگی از اتاق بازرگانی و بخش‌خصوصی حضور داشت به روایتش مهندس موسوی نخست‌وزیر وقت از دست او عصبانی شد و گفت آقای مهندس تو فکر کردی ما انقلاب کردیم که اجازه بدهیم افرادی مانند هژبر یزدانی و دیگران به کشور بازگردند و مانند گذشته فعالیت کنند؟ خاموشی در جواب او لبخندی زد و گفت: آقای نخست‌وزیر واقعا متاسف هستم. شما این حرف را به کسی می‌زنید که اعتقاد دارد اگر نخ دکمه پیراهنش غصبی باشد، نمازش باطل است. اکنون من دوست دارم که امثال یزدانی به ایران بازگردند؟ شما درباره من این‌طور فکر می‌کنید؟

خاموشی به او گفت من در خانواده‌ای مذهبی و بازاری بزرگ شده‌ام. ایشان گفتند از افتخارات ما این است که‌هزار مدیر تربیت کرده‌ایم. خاموشی به موسوی گفت: بفرمایید، ۴‌هزار نفر را بدبخت کرده‌اید. مدیر‌شدن باید طی مراحلی خاص باشد اگر یک فرد ناگهان مدیر شود، با همان سرعت هـم بـه زمین خواهد خورد. خاموشی بعد از آن درباره مشکل قانون مصادره‌ها سخن گفت. نخست‌وزیر گفت تا آخرین نفس خواهند ایستاد و رئیس‌جمهور هم گفت. براساس قانون‌اساسی بایـد رئیس‌جمهور تصمیم‌گیری کند. دو روز بعد آقای خامنه‌ای خاموشی را به‌همراه توکلی، وزیر کار به دفترشان دعوت کردند.

علینقی در این‌باره می‌گوید: گفتند به این نتیجه رسیده اند که باید در مقابل این قانون مصادره‌ها ایستاد. به ایشان گفتم این کار هزینه خیلی سنگینی برای شما دارد. به شورای‌نگهبان بفرمایید که ایرادات شرعی و قانونی این موضوع را مشخص کنند و براساس حکم شورای‌نگهبان جلو این قانون گرفته شود. نامه‌ای گفتند تهیه شود تا به شورای‌نگهبان بدهم، من هم این نامه را نوشتم. مخاطب نامه در شورای‌نگهبان مرحوم صافی بود. او از مسائل آگاهی داشت. ایشان خیلی کمک بزرگ و موثری بودند و جمع ما در اتاق بازرگانی قبل از ارسال این نامه بار‌ها به دیدار صافی رفته بود. در نامه ۱۳مورد ایراد قانونی گرفته شد. به روایتش این اتفاق برای خاموشی گرفتاری ایجاد کرد. در کارخانه‌ای درمشهد حدود سه‌درصد سهام داشت. اثرات حرف وی این شد که کل کارخانه (علی توکلیان مدیر آن) به‌خاطر همان سه‌درصد سهام خاموشی شامل بند «ج»، مصادره و کارخانه دولتی شد. بعد‌ها سهام خاموشی به او بازگردانده شد.

در اوایل دهه‌شصت دانشگاه امام‌صادق تربیت نیرو‌های انقلابی و اسلامی را برای مدیریت دولتی به عهده گرفت. رسم بود برای فعالیت‌های خیریه و آموزشی از بازاریان طلب کمک می‌کردند. خاموشی گفت نمی‌شود هر سال‌از عده‌ای پول گرفت، باید بنیانی اساسی برای دانشگاه گذاشت. پیشنهاد تاسیس کارخانه نساجی جامعه و مطهری داده شد. دانشگاه از آن زمان به کمک بخشی از درآمد همین دو کارخانه اداره می‌شود. سال‌ها حضور در صنعت توسط خاموشی و دوستانش پشتوانه قبول پیشنهاد آن‌ها شد.

آیت‌الله مهدوی‌کنی گفت پیشنهاد از خود شماست و باید خود خاموشی هم پیگیری کند. فعالیت آن‌ها برای راه‌اندازی دو کارخانه برای دانشگاه امام صادق (ع) آغاز شد. با امام‌خمینی از طریق حاج احمدآقا ارتباط داشتند. در این دوران، خاموشی غیر‌از مسوولیت اتاق، کاری نداشت. او محور خیلی از دیدار‌ها با امام بود.

دیگر اعضای اتاق به‌دنبال صنعت و تجارت خود بودند. خاموشی در سال‌۱۳۶۰ معاون وزارت بازرگانی بود. امام گفت دولت در کار‌هایی که ملت می‌تواند انجام دهد نباید دخالتی داشته باشد. تمرکز دولتی کم نشد. اجازه ندادند بخش‌خصوصی کار کند. به روایت خاموشی ایده‌های کمونیستی و احزاب چپ فراگیر شده‌بود. جو غالب در بدو انقلاب یک واکنش شدید علیه سیستم اقتصادی حکومت قبل ایجاد‌کرده بود. جو ناراضی چیزی را قبول نداشت. اینکه اقتصاد به کدام سمت می‌رود، چندان موردتوجه نبود.

منبع: دنیای اقتصاد

مطالب مرتبط
عناوین برگزیده