تاریخ: ۲۷ آبان ۱۴۰۲ ، ساعت ۲۳:۴۲
بازدید: ۸۸
کد خبر: ۳۲۴۱۷۱

هوش مصنوعی و آینده بازار کار: ملاحظات، ابهامات و پیش‌بینی‏‏‌ها

‌می‌متالز - بسیاری از اقتصاددانان، هوش مصنوعی را یک فناوری نوین در نظر می‌گیرند که قادر است در یک فرآیند خودکار و از پیش تعریف‌شده، وظایفی را که پیش از آن افراد انجام می‌دادند، تسهیل کند و در نتیجه، تقاضای نیروی کار و دستمزد را برای گروه‌های خاصی از نیروی کار کاهش دهد (Acemoglu and Restrepo (۲۰۱۸) ; Aghion et al. (۲۰۱۷)). آنچه ممکن است هوش مصنوعی را از دیگر فناوری‌های اتوماسیونی مانند روبات‌های صنعتی و دستگاه‌های اتوماتیک دیگر متمایز کند، ظرفیت ویژه آن در گسترش دامنه وظایفی است که می‌توانند به صورت خودکار تعریف شوند.

به گزارش می‌متالز، این موضوع به‌ویژه برای فناوری‌هایی مانند یادگیری ماشینی (machine learning) که با هدف «خودبهبودی» (self-improve) طراحی شده اند می‌تواند درست باشد. مطالعات موجود مبین آن است که هوش مصنوعی از ظرفیت قابل‌توجهی در جهت تقویت رشد اقتصادی برخوردار است. همان‌طور که در جدول «۱» نشان داده شده است، از منظر شرکت‌های بزرگ، هوش مصنوعی نوعی انقلاب و تحول شگرف در اقتصاد به شمار رفته که می‌تواند با افزایش بهره وری، تحریک مصرف، تسهیل در انتشار نوآوری و ایجاد جریان درآمدی برای شرکت‌ها، به رشد اقتصادی کشور‌ها کمک کند. طبق برآورد مک کینزی، تا سال ۲۰۳۰ ظرفیت اقتصادی هوش مصنوعی به رقمی در حدود ۱۳تریلیون دلار، معادل یک‌درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) می‌رسد که از افزایش ۰.۴درصدی ناشی از روباتیزه شدن امور در دهه ۱۹۹۰ و افزایش ۰.۶درصدی ناشی از گسترش فناوری اطلاعات در دهه ۲۰۰۰ بیشتر است. همچنین طبق برآورد اکسنچر، تا سال ۲۰۳۵ ظرفیت اقتصادی هوش مصنوعی به رقمی در حدود ۱۴تریلیون دلار می‌رسد و موجب افزایش بهره وری نیروی کار تا حدود ۳۸‌درصد در برخی از کشور‌ها می‌شود.

هوش مصنوعی و آینده بازار کار: ملاحظات، ابهامات و پیش‌بینی‏‏‌ها

«برخی مشاغل بیشتر در معرض جایگزینی با ابزار هوش مصنوعی هستند»

به اعتقاد برخی محققان، توانایی یادگیری ماشینی برای رفع خطا‌ها و بهبود خود می‌تواند به تک شدگی (singularity) منجر شده و در نهایت وضعیت شاغلان را در بازار کار و جامعه دچار چالش کند. همان‌طور که در گزارش دورنمای اشتغال (OECD Employment Outlook (۲۰۱۹)) OECD (۲۰۱۹)) آمده است، یکی از تهدید‌های بالقوه هوش مصنوعی برای آن دسته از نیروی کاری است (از جمله نیروی کار ماهر و تحصیل کرده) که می‌تواند نگرانی‌های عمومی را درباره گسترش آن در سطح جامعه افزایش دهد. با این حال، اگر ابزار هوش مصنوعی بتواند جایگزین مناسبی برای نیروی کار دارای درآمد بالاتر شود، می‌توان انتظار داشت شکاف درآمدی مشاغل مختلف که در طول چند دهه اخیر با روند فزاینده‌ای مواجه بوده است تا حد زیادی کاهش یابد. یکی از نکات برجسته و مشترک مطالعات حاضر آن است که برخی مشاغل با مهارت بالا به عنوان شغل‌هایی که بیشترین احتمال جایگزینی با ابزار هوش مصنوعی را دارا هستند شناخته شده اند. نتایج برخی مطالعات حاکی از آن است که تقریبا تمامی شغل‌هایی که بیشترین خطر جایگزینی با هوش مصنوعی را دارند در گروه شغل‌های «دفتری» با نیاز به مدارک تحصیلی پیشرفته و دانشگاهی قرار می‌گیرند. با این‌حال، شغل‌های کم‌مهارت با خطر جایگزینی زیاد تنها نماینده بخش کوچکی از نیروی کار هستند.

«هوش مصنوعی موجب بهبود بهره وری می‌شود، اما شدت اثرگذاری آن محل بحث است»

در حال حاضر، بحث درباره پیش‌بینی تاثیر هوش مصنوعی بر بهره وری، اشتغال و دستمزد نیروی کار با نااطمینانی زیادی توام است؛ بنابراین هرچند انتظار می‌رود هوش مصنوعی بهره وری نیروی کار را افزایش دهد، اما درباره اندازه این تاثیر، به‌ویژه با فرض نامعلوم بودن پیشرفت‌های آتی در این حوزه ابهامات زیادی وجود دارد. حتی اگر بپذیریم که هوش مصنوعی بهره وری نیروی کار را به طرز چشمگیری افزایش می‌دهد، به طور قطع نمی‌توان گفت که نیروی کار از مزیت‌های ناشی از بهبود بهره وری منتفع خواهد شد؛ چرا که هوش مصنوعی می‌تواند موجب کاهش تقاضای نیروی کار و جداسازی بهره وری از مولفه‌های اصلی بازار کار مانند اشتغال و دستمزد شود ((Acemoglu and Restrepo (۲۰۱۸).

برآیند این نیرو‌ها ممکن است تاثیر بهره وری را تا حد زیادی تعدیل کند. بخش قابل‌توجهی از ادبیات اقتصادی موجود درباره هوش مصنوعی، بر توانایی آن در افزایش بهره وری از طریق کاهش هزینه‌ها (شامل اینکه امکان جایگزینی نیروی کار با سرمایه ارزان‌تر را برای شرکت‌ها فراهم می‌کند)، تقویت مهارت‌های نیروی کار و بهبود مخارج نوآوری تمرکز دارد. با این حال، مفهوم پارادوکس بهره وری (productivity paradox) عبارتی است که به این واقعیت اشاره دارد که رشد بهره وری طی دهه گذشته، به‌رغم پیشرفت قابل‌توجه در هوش مصنوعی (به‌ویژه، دستاورد‌هایی در یادگیری ماشینی) و فناوری‌های دیگر با وقفه همراه بوده است.

«بنگاه‌ها در انتظارات خود درباره تاثیر هوش مصنوعی بر تقاضای کلی نیروی کار دچار اختلاف‌نظر هستند»

بررسی نظرسنجی‌های انجام‌شده از صاحبان کسب‌وکار نشان می‌دهد که درخصوص اثرات آتی هوش مصنوعی بر تقاضا برای نیروی کار اختلاف‌نظر وجود دارد. به‌عنوان مثال، در یک نظرسنجی از مدیران اجرایی شرکت‌هایی که از هوش مصنوعی استفاده کرده اند، نتایج به کاهش تقاضای نیروی کار در دوره سه‌ساله بعد از هوش مصنوعی اشاره داشته است ((McKinsey (۲۰۱۹). در یک نظرسنجی دیگر از مدیران فناوری و جمعیت عمومی، دو سوم مدیران فناوری معتقد به آن بودند که هوش مصنوعی می‌تواند تقاضا برای نیروی کار را افزایش دهد ((Edelman (۲۰۱۹). همچنین نتایج پیمایش بِسن و همکاران (Bessen et al.۲۰۱۸) نشان می‌دهد که صاحبان کسب‌وکار با حمایت از نظریه تاثیرگذاری هوش مصنوعی بر اشتغال، غالبا به جابه‌جایی نیروی کار در مشاغل مختلف معتقدند تا حذف کلی تقاضا برای اشتغال.

بخش قابل توجهی از اثرات هوش مصنوعی به بازتعریف وظایف و امور کاری منتج خواهد شد»

بسیاری از محققان معتقدند که تاثیر هوش مصنوعی باید نه فقط به لحاظ اثرات احتمالی آن بر حذف مشاغل، بلکه به لحاظ اثرات احتمالی آن بر تحول کارکرد و محتوای مشاغل مورد بررسی قرار گیرد (OECD (۲۰۱۹)). به اعتقاد آتور (Autor (۲۰۱۵))، درک نکردن این موضوع موجب بروز ادعا‌های بزرگ‌نمایانه از بیکاری جمعی می‌شود؛ بنابراین با عنایت به توجهات فوق می‌توان گفت که هوش مصنوعی به جای حذف کامل مشاغل، ممکن است موجب بازسازی نوع وظایف و محتوای مشاغل (با اضافه کردن برخی وظایف و حذف برخی دیگر) شود.

«هوش مصنوعی موجب شکل گیری وظایف جدید در امور کاری خواهد شد»

قابلیت هوش مصنوعی در ایجاد وظایف جدید برای نیروی کار (وظایفی که تنها انسان‌ها قادر به انجام آن‌ها هستند)، مکانیزم تعادلی را برای جلوگیری از ایجاد بحران حذف مشاغل ایجاد کرده و نوعی اطمینان‌بخشی را از حیث اشتراک‌گذاری قابلیت‌های خود با نیروی کار ایجاد می‌کند. به‌طور مستقیم، هوش مصنوعی وظایفی جدید را در مشاغل موجود و نیز حوزه‌های کاملا جدید کاری ایجاد خواهد کرد که با توسعه و استقرار هوش مصنوعی در ارتباط هستند. استفاده از هوش مصنوعی می‌تواند به ایجاد فعالیت‌های خدماتی کاملا جدید منجر شود. به‌عنوان مثال، گوشچا و همکاران (۲۰۱۸.Guszcza et al) معتقدند که نسخه‌های آتی هوش مصنوعی ممکن است مشاغل جدیدی را با تاکید بر حوزه حسابرسی الگوریتمی ایجاد کند، به گونه‌ای که حسابرسان مستقل مسوولیت پاسخگویی در «جعبه سیاه» (black box) هوش مصنوعی را تضمین می‌کنند. آن‌ها ادعا می‌کنند که حسابرسی الگوریتم باید به طور مستقل به‌عنوان یک حرفه مستقل با اعتبار مناسب، استاندارد‌های عملیاتی، روش‌های تأدیبی، ارتباط با دانشگاه، آموزش مداوم در اخلاق و حرفه‌ای بودن تعریف شود؛ بنابراین راه اندازی بدنه‌های مستقل حسابرسی استانداردها، گزارش‌ها و عملکرد سیستم‌های هوش مصنوعی مورد استفاده در شرکت‌ها و سازمان‌های در حال توسعه از جمله الزامات آتی به شمار می‌رود.

«به دلیل تغییرات ناشی از هوش مصنوعی در بازار کار، نیروی کار باید مهارت‌های کاری خود را تقویت کند»

در تغییرات ناشی از ظهور هوش مصنوعی در بازار کار، نیروی کار ممکن است نیاز به ارتقای مهارت داشته باشد تا بتواند در بازسازی وظایف پیشین یا قبول وظایف جدید خود را سازگار کند. ممکن است گروهی از شاغلان تصمیم بگیرند مهارت‌های مرتبط با هوش مصنوعی را کسب کنند تا بتوانند از فرصت‌های موجود در بازار به سود خود منتفع شوند. با این حال، همه مشاغل به مهارت‌های ویژه هوش مصنوعی نیاز ندارند. برخی از این شغل‌ها نیازمند مهارت در حوزه‌هایی هستند که هوش مصنوعی به‌خوبی انجام نمی‌دهد؛ مانند هوش خلاق و اجتماعی، مهارت‌های استدلالی و تفکر انتقادی.

حال با پذیرش اهمیت و جایگاه مفهوم هوش مصنوعی در آینده جوامع بشری و قدرت اثرگذاری آن بر رشد اقتصادی و بهره وری کشورها، این سوال مطرح می‌شود که با توسعه این مفهوم در آینده نزدیک اقتصاد ایران، بازار کار با چه سرنوشتی مواجه شده و اساسا پیش نیاز‌های لازم برای پیاده‌سازی آن از سوی نظام حکمرانی تا چه حد پیش‌بینی شده است؟ آیا تدبیر لازم برای مواجهه احتمالی با موج گسترده بیکاری ناشی از جایگزینی ابزار هوش مصنوعی اندیشیده شده است؟ محیط کسب‌وکار در اقتصاد ایران که به طور عمده متکی بر رویکرد‌های سنتی و متعارف است، در مواجهه با نظام نوین تجاری مبتنی بر هوش مصنوعی چگونه پاسخ می‌دهد؟ این سوالات تنها بخش کوچکی از ابهامات و مخاطرات متعددی است که می‌تواند به عنوان تهدیدی بالقوه برای بازار کار ایران که از ماهیت شکننده‌ای برخوردار است تلقی شود.

توجه نظام آموزش عالی کشور به تقویت مهارت‌های عملی دانشجویان در حوزه هوش مصنوعی (متناسب با زمینه و رشته تحصیلی) و برگزاری دوره‌های آموزشی مرتبط با توانمندسازی آنان جهت ورود موثر به بازار کار و نیز ضرورت توجه بیش از پیش نظام حکمرانی به ایجاد، نگهداشت و توسعه کسب‌وکار‌های دانش‌بنیان جهت توسعه مهارت نیروی انسانی فعال در این بخش، تنها پیشنهاد‌های کوچکی برای افزایش تاب آوری در مواجهه با تحولات بزرگ آینده است.

ایمان چراتیان/ استادیار اقتصاد و عضو هیات‌علمی جهاد دانشگاهی تربیت‌مدرس

منبع: دنیای اقتصاد

عناوین برگزیده