به گزارش میمتالز، انتقال به انرژیهای تجدیدپذیر، دیجیتالی شدن اقتصاد و فشار برای همگام شدن با پیشرفتهای فناوری روز، همگی به چند ماده معدنی منتخب بستگی دارد. مواد معدنی حیاتی مانند لیتیوم، مورد استفاده در باتری لیتیوم یونی خودروهای الکتریکی، برای دورانگذار و انتقال انرژی اساسی هستند. دوران «امپراتوری نفت» اوج خود را پشت سر گذاشته و عصر «ماشینآلات معدنی بزرگ» آغاز شده است. مواد معدنی حیاتی جزء اصلی جدید اقتصاد بینالمللی هستند و دولتها به سرعت متوجه میشوند که بدون آنها آسیب پذیری اقتصادی و استراتژیک را به خطر میاندازند.
به گزارش رویترز؛ انتقال به انرژیهای تجدیدپذیر، دیجیتالی شدن اقتصاد و فشار برای همگام شدن با پیشرفتهای فناوری روز، همگی به چند ماده معدنی منتخب بستگی دارد (لیتیوم، کبالت، مس، گرافیت، نیکل و خاکهای کمیاب که معمولا به عنوان «۶ بزرگ» شناخته میشوند. با این حال، موارد دیگری مانند روی و منگنز را نیز میتوان در نظر گرفت). ضروری است که استراتژیهای معدنی حیاتی به گونهای اجرا شود که همکاری بینالمللی را ارتقا دهد و در عین حال پراکندگی ناشی از رقابت ژئوپلیتیکی را به حداقل برساند.
وقتی نوبت به ابداع استراتژیهای معدنی میرسد، سیاستگذاران در ایجاد تعادل بین اولویتهای رقیب با سه گانهای مواجه میشوند:
امنیت: تضمین تامین مطمئن مواد معدنی حیاتی و استقلال استراتژیک.
هزینه: مقرون به صرفه بودن و برابری مواد معدنی و منابع.
پایداری: ترویج استخراج و استفاده پایدار از نظر زیست محیطی و اجتماعی. ایجاد تعادل بین آنها حیاتی است. کشورها نباید اجازه دهند اولویتهای زیست محیطی به نام امنیت ملی کنار رود. به طور مشابه، آنها باید اطمینان حاصل کنند که مواد معدنی ارزان باعث یا تشدید فعالیتهای مضر معدنکاری و کارگری نمیشوند.
به عنوان مثال، تولید برق را در نظر بگیرید. سوختهای فسیلی همچنان منبع ارزان انرژی هستند، با این حال انتشار کربنی که تولید میکنند پیامدهای منفی برای پایداری دارد. آنها همچنین در صورت وابستگی به تامین کنندگان متخاصم، چالشهای امنیتی ایجاد میکنند. درگیری در اوکراین بسیاری از کشورهای اروپایی را مجبور کرده است تا پیامدهای استراتژیک وابستگی خود به هیدروکربنهای روسیه را در نظر بگیرند.
انتقال به انرژیهای تجدیدپذیر راهی برای مسائل امنیتی و پایداری برای کشورهای اروپایی ارائه میدهد. با این حال، هزینه مرتبط در کوتاهمدت احتمالا بالا باقی خواهد ماند. زنجیره تامین مواد معدنی حیاتی موردنیاز برای انتقال به انرژی سبز پیچیده است. علاوه بر این، عدماطمینان زیادی در مورد مقادیر مواد معدنی حیاتی موردنیاز برای اهداف کربن صفر خالص وجود دارد. برآوردهای اخیر آژانس بینالمللی انرژی براساس اهداف ملی آب و هوا نشان میدهد که تقاضا برای مواد معدنی حیاتی تا سال ۲۰۴۰ چهار برابر خواهد شد.
علاوه بر این، هزینه زیست محیطی استخراج مواد معدنی حیاتی، قابلیت حیات چنین انتقالی را زیر سوال میبرد. ولادو ویودا از موسسه آموزش آکادمی رابدان خاطرنشان میکند: «اگر بخواهیم با استانداردهای زیست محیطی و اجتماعی پیشرو تولید کنیم، مواد معدنی حیاتی کافی وجود ندارد.»
برای پیچیدهتر کردن مسائل، کشورها برای دسترسی به مواد معدنی حیاتی با یکدیگر رقابت میکنند. در طول سه سال گذشته، صدها سیاست ملی در مورد تاب آوری و تولید مواد معدنی حیاتی تصویب شده است. با این حال، بسیاری از این سیاستها از نظر دامنه چندجانبه نیستند و میتوانند باعث تشدید تقسیمات ژئوپلیتیکی شوند. با افزایش رقابت استراتژیک بین قدرتهای بزرگی مانند ایالات متحده و چین، همراه با استراتژیهایی مانند «جداسازی»، «ریسک زدایی»، «رفاقت سازی» و «خارج کردن»، این خطر وجود دارد که رقابت برای تامین مواد معدنی حیاتی ممکن است منجر به تراژدی عوام شود که در آن بلوکهای سیاسی رقیب، از منابع کمیاب بهره برداری کنند و هزینههای زیست محیطی را نادیده بگیرند.
باید از چنین سناریویی اجتناب کرد. در عوض، همکاری بینالمللی باید در اولویت قرار گیرد تا از دسترسی بلندمدت به مواد معدنی حیاتی اطمینان حاصل شود. همانطور که استفان اسکالت از Trends Research & Advisory تاکید میکند، دو نیرویی که این امکان را فراهم میکنند، گردآورنده جهانی مواد معدنی حیاتی و تولید دانش بیشتر از اندیشکده ها، دانشگاهها و صنعت هستند. همکاری برای شناسایی مواد معدنی حیاتی و زنجیره تامین آنها اولین گام مهم در مشارکت در همکاری بینالمللی معنادار است.
هر استراتژی واقعا بینالمللی که به مواد معدنی حیاتی میپردازد باید منافع کشورهای در حال توسعه را در مرکز تمرکز خود قرار دهد. این امر تا حدی ضروری است، زیرا بخش قابل توجهی از مواد معدنی حیاتی در اقتصادهای در حال توسعه یافت میشود (مانند کشورهای جنوب صحرای آفریقا که ۳۰درصد از ذخایر معدنی جهان را در اختیار دارد و جمهوری دموکراتیک کنگو به تنهایی ۷۰درصد ذخایر کبالت را به خود اختصاص داده است). همچنین منافع این کشورها تحتالشعاع اولویتهای ژئو استراتژیک و اقتصادی کشورهای توسعهیافته قرار میگیرد.
این سوالات مهمی را در مورد میزان «بحرانی» این مواد معدنی ایجاد میکند. در نظر بگیرید که بیش از ۸۰درصد پروژههای لیتیوم و بیش از نیمی از پروژههای نیکل و مس در سرزمینهای بومیان یافت میشود. استخراج این منابع میتواند منجر به جابهجایی جمعیتهای محلی و تخریب اکوسیستمهای طبیعی شود. به گفته پروفسور سوفیا کالانتزاکوس، برخی از کشورهای تولیدکننده با یک معضل بزرگ روبه رو هستند: «آیا آب، مهمتر از تولید لیتیوم برای بازارهای جهانی است؟» برای یکگذار عادلانه، جهان در حال توسعه نمیتواند به یک سایت استخراج عظیم تبدیل شود که در خدمت منافع کشورهای صنعتی باشد. به همین دلیل است که اجرای استانداردهای ESG بسیار مهم است و حفاظت از اکوسیستمهای شکننده و معیشت کسانی که در آنجا زندگی میکنند ضروری است.
از آنجا که سیاستگذاران استراتژیهای معدنی حیاتی ملی را طراحی میکنند، فرصتی برای ایجاد یک چارچوب بینالمللی وجود دارد که به ما امکان میدهد آیندهای پایدار، عادلانه و مطمئنتر بسازیم. تنها با همکاری کشورها میتوانند بین اولویتهای رقابتی امنیت، مقرون به صرفه بودن و پایداری تعادل برقرار کنند.
منبع: دنیای اقتصاد