به گزارش میمتالز، آنچه خواندید بخشی از پیشنهادات «فریبرز مسعودی» عضو هیات علمی و رئیس قطب و مرکز گوهرشناسی دانشگاه شهید بهشتی است. وی به نکات مهمی در زمینه صنعت گوهرسنگ و چالشها و فرصتهای پیش روی آن پرداخت.
گوهرسنگ به دلیل ظاهر زیبا و چشمگیر خود از دیرباز مورد توجه انسانها بوده است. آثار و نشانههای این توجه از دوران پیش از تاریخ وجود دارد و تا امروز هم ادامه پیدا کرده است. علاوه بر این، امروزه کریستالها ارزش صنعتی هم پیدا کرده، به ویژه در صنایع پیشرفته یا هایتک جایگاه خاصی یافتهاند، بنابراین گردش مالی آنها در جهان، هم به دلیل استفاده زینتی و هم به علت کاربردهای صنعتی، بسیار بالا است و ارقامی که امروز در تجارت گوهرسنگها جابهجا میشود، بسیار قابل توجه است.
طبق آمار مربوط به سالهای اخیر، فقط الماس، یاقوت و زمرد بیش از ۴.۵ بیلیون دلار در سال گردش مالی دارند که رقمی بسیار قابل توجه است و کمابیش ۱۰۰ برابر بهترین درآمد نفتی کشور ما است و آمریکا ۳۶ درصد از این گردش مالی عظیم را به خود اختصاص داده است.
بر این اساس، اگر ما بتوانیم حتی درصد کوچکی را از این گردش مالی را به خود اختصاص دهیم، رقم قابل ملاحظهای خواهد بود، علاوه بر این، حجم مادهای که برای برخورداری از یک درصد از این گردش مالی جابهجا میشود، حدود ۷۰ بشکه نفت است، به این ترتیب، روشن است که جابهجایی آن از نظر حجمی بسیار آسان است.
برای روشنتر شدن موضوع لازم است آن را با صادرات مادهای مانند سیمان مقایسه کرد که حجم بالایی دارد و حملونقل آن دشوار است، اما درباره گوهرسنگ میتوانیم با حجم کمی از جابهجایی مواد، ارزشافزوده بسیار بالایی داشته باشیم، بنابراین بسیار مناسب است که کشور ما هم در این باره برنامهریزی کند و در سیاستهای خود توجه ویژهای به این نوع از مواد معدنی داشته باشد.
کشور ما از نظر موقعیت زمینشناسی خاصی که دارد، از نعمتهای فراوانی برخوردار است، اما از نظر گوهرسنگهای بسیار قیمتی مانند الماس، زمرد و یاقوت غنای چندانی ندارد. ایران بیشتر با عقیق و فیروزه خود شناخته میشود، ذخایر کوچکی هم از یاقوت در همدان یا مناطق دیگر گزارش شده است، اما ذخایر قابلتوجهی مثل آنچه در افغانستان وجود دارد یا معادنی از گوهرسنگهای مهم مانند آنچه در دیگر کشورها وجود دارد، در ایران نیست و نمیتوانیم روی آنها حساب کنیم. مهمترین گوهرسنگهای ما از نظر حجم و گستردگی همان فیروزه و عقیق است.
فیروزه به واسطه شرایط خاص خود، از جمله سنگهایی است که کمی ناپایداری دارد و شرایط نگهداری آن باید به شکل خاصی باشد. علاوه بر این، فیروزه و عقیق سنگهای بسیار گرانقیمتی در دنیا نیستند، بنابراین بیشترین میزان فروش و تجارت آن در کشور خودمان است. به عبارت دیگر، سلیقه غربی، خیلی با فیروزه و عقیق همخوانی ندارد و اشتیاق آنها به این سنگ مثل ما شرقیها نیست، بنابراین بیشتر محصولاتی که تولید میشود، بازار داخلی دارد و صادرات آن چندان قابل توجه نیست.
ما باید درباره گوهرسنگها چرخه «معدن تا بازار» را بشناسیم، به عنوان مثال، بزرگترین معادن الماس و بالاترین میزان تولید این سنگ گرانبها در هند و بعد از آن کشورهای آفریقایی است و اروپاییها معادن الماس زیادی ندارند، اما میبینیم که بیشترین تجارت الماس از اروپا انجام میشود.
به عبارت دیگر، معادن در هند و کشورهای آفریقایی هستند، اما اروپاییها بخش تبدیل و فرآوری آن را برعهده گرفتهاند، برای مثال مقدار قابلتوجهی از الماس استخراجشده در دنیا به جایی مانند «آنت ورپ» بلژیک میرود، در این شهر تراش میخورد، کدگذاری و شناسنامه برای آنها صادر میشود و به این ترتیب ارزشافزوده بالایی پیدا میکند.
این شهر از قرون وسطی یکی از عمدهترین مراکز تراش و تجارت الماس در اروپا بوده و امروزه به مهمترین مرکز تجارت الماس خام، صنعتی و تراشخورده تبدیل شده و خریدوفروش بیش از ۸۰ درصد الماس خام در این شهر انجام میشود و حجم تجارت سالانه الماس در این شهر به دهها میلیارد دلار میرسد.
کشورهای آسیای شرقی مانند تایلند بخشی از فرآیند تراش گوهرسنگها را برعهده گرفتهاند و همینطور روی سنگهای نیمهقیمتی و قیمتی جز الماس بیشتر فعالیت میکنند و آنها را تراش میدهند و به محصول نهایی تبدیل میکنند.
در کشوری مثل انگلستان برنامه اصلی روی حراج این گوهرسنگها تمرکز یافته و اقدامات ویژهای برای آن در نظر گرفته و پیاده کردهاند. برخی دیگر از کشورها مانند ایتالیا و به تازگی ترکیه تمرکز خود را روی ساخت مصنوعات قرار داده و به این ترتیب بخشی از زنجیره تولید را در اختیار گرفتهاند، بنابراین میبینیم در چرخه معدن تا بازار، بازیگران متفاوت و متعددی وجود دارند و هر کشور با توجه به ظرفیت خود در این زنجیره، جایگاه خود را مشخص کرده است.
ما هم، با توجه به اینکه در همسایگی کشوری مانند افغانستان قرار داریم، میتوانیم به زمرد یا دیگر گوهرسنگهای آنجا دسترسی آسانتری داشته باشیم. علاوه بر این، تا حدودی امکان دسترسی به بازارهای تجاری مناطقی داریم که از وضعیت مالی خوبی برخوردارند، به عنوان مثال، میتوانیم از یک طرف به بازارهای اروپایی و از طرف دیگر به کشورهای عربی راه پیدا کنیم.
باید نقشی را برای خود تعریف کرده و مواد خام را بگیریم و آنها را به محصولات و مصنوعات دارای ارزشافزوده بالا تبدیل کنیم، بنابراین لازم است با توجه به ظرفیتی که در کشور وجود دارد، بررسی جامعی به عمل بیاید و در این زنجیره «معدن تا بازار» جایگاه کشور برای نقشآفرینی در صنعت گوهرسنگها مشخص شود.
اعتقاد شخصی من این است که ما باید به موازات فعالیتهای دیگر روی اکتشافات هم کار کنیم، اما به نظر نمیآید که بتوانیم ذخایر بزرگی بیابیم که بتوانیم در حوزه صادرات مواد خام نقشآفرینی کنیم، پس به نظر من، باید به فکر رشد و شکوفایی صنایع تبدیلی باشیم.
مشخص کردن جایگاه در زنجیره تولید بسیار مهم است و در سالهای گذشته ناگهان تصمیم گرفته شد که برای اشتغالزایی، وامهایی به این حوزه اختصاص داده شود و کمکها و حمایتهایی انجام گیرد تا علاقهمندان به فعالیت در زمینه تراش سنگها این مهارت را یاد بگیرند و وارد بازار کار شوند، اما متاسفانه این پروژه موفقیتآمیز نبوده، زیرا همین سنگ عقیق و فیروزهای هم که در کشور وجود دارد، بعد از تراش، بازاری نمییافت. به عبارت دیگر، در آن طرح، زنجیره «معدن تا بازار» به خوبی مطالعه نشده بود و برای همین به موفقیت چندانی هم دست پیدا نکرد، در نتیجه ما تعدادی تراشکار آموزشدیده تربیت کردیم، وام دادیم و و آنها را برای راهاندازی کسبوکار خود حمایت کردیم، اما آنها در نهایت نتوانستند برای محصول تولیدی خود بازاری پیدا کنند و آن را به فروش برسانند، پس اگر تنها با این دیدگاه به موضوع اشتغالزایی نگاه کنیم، موفقیت چندانی نخواهیم یافت.
ما نباید بدون برنامهریزی وارد گود شویم، بنابراین لازم است که مطالعه دقیقی انجام دهیم و ظرفیتهای کشور خودمان را، که کم هم نیست، بسنجیم و بعد در این زنجیره برای خود هدفی مشخص کنیم.
یکی از موارد مهمی که باید در تجاریسازی مورد توجه قرار گیرد، این است که یا سلیقهای ایجاد کنیم و به آن جهت دهیم یا محصولات متنوعی تولید کنیم که مشتریپسند باشد. این فرآیند هم زنجیرهای دارد. وقتی نگینی تولید میشود یا تراش میخورد، باید بلافاصله بعد از آن چرخهای وجود داشته باشد که آن را به مصنوعات و زیورآلات تبدیل کند و بعد، شبکه توزیع و فروشی باشد که بر اساس دادههای علمی بداند نیاز مشتری چیست و محصولات را به بازار هدف برساند و این دو را به هم وصل کند، در غیر این صورت، نه تنها درباره گوهرسنگ بلکه درباره دیگر تولیدات و محصولات کشور هم با مشکل فروش روبهرو خواهیم شد.
برای مثال ما پوشاک بسیار باکیفیتی تولید میکنیم، اما به علت اینکه قبل از تولید برای فروش آن برنامهریزی نشده، موفق نیست و این صنعت رشد چندانی نکرده است.
درباره سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی هم، همین مشکل وجود دارد. باید گروههای مطالعاتی وجود داشته باشد که همزمان و به طور موازی با مجموعههایی که سرگرم تولید محصول هستند، نیاز بازار را بسنجند و پیشنهاد تولید مصنوعات را مطرح کنند که مورد پسند قشرهای گوناگون با میزان درآمدهای متفاوت باشد.
بله، این کمبود، هم برای بازار داخلی و هم خارجی وجود دارد. ما باید بدانیم کشور ما میتواند کجای این زنجیره تولید تا فروش بایستد، یعنی ما باید ببینیم که بازار ما چه چیزی میطلبد و همان را تولید کنیم، برای مثال شاید اگر به جای اینکه نگین عقیق را به انگشتر تبدیل کنیم، آن را روی دیگر مصنوعات سنگی یا چوبی کار بگذاریم، مشتریپسندتر شود و بازار بهتری پیدا کند. اما باید این خیال خام را کنار بگذاریم که میتوانیم با تولید مقداری نگین به بازار رونق دهیم و سود قابلتوجهی به دست بیاوریم.
به اعتقاد من، در این زمینه باید سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، کمیته گوهرسنگ ایمیدرو، خانه معدن و تشکلهایی از این دست، با کمک دانشگاه، مطالعه عمیق و وسیعی انجام دهند و هدف را در زنجیره مشخص کنند.
در مرحله بعد، برای تجاریسازی باید از شرکتهای دانشبنیان و دستاندرکاران صنعت طلا و جواهر کشور کمک گرفت تا برای رسیدن به اهداف برنامه سرمایهگذاری کنند.
به این منظور باید شرکتهای دانشبنیان تقویت شوند تا بتوانند اهداف و برنامههای تعیینشده را اجرا کنند، اما همان طور که اشاره شد، بخش مطالعاتی باید با بودجه مراکز دولتی و با همکاری بخشهای علمی و دانشگاهی ایجاد شود و گسترش یابد.
منبع: روزگار معدن