به گزارش می متالز، توان و ظرفیت در صنعت فولاد کشور چندان مورد توجه نگرفته است.هر چند برخی شرکتهای دانشبنیان توانستهاند گامهایی در این صنعت راهبردی بردارند اما فعالیت این شرکتها و ارائه تسهیلات به آنها باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد زیرا از این پس آنچه در زنجیره فولاد میتواند سبب توسعه و بالندگی شود، ایجاد دانش است. درباره نقش و اهمیت شرکتهای دانشبنیان در صنعت فولاد و لزوم توجه به این شرکتها با حسام ادیب، مدیرعامل یک شرکت دانشبنیان در زمینه فولاد به گفتوگو نشستهایم که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
وقتی از صنعت فولاد صحبت میشود، در حقیقت از ترکیبی از تخصصها، مهارتها و دانش فنی سخن به میان میآید که در کنار یکدیگر مفهوم کلی صنعت فولاد را شکل میدهند. تخصصها و مهارتهایی از قبیل مدیریت راهبردی، برنامهریزی، مدیریت مالی، مدیریت منابع انسانی، مدیریت بازاریابی و فروش، مدیریت دانش، مدیریت فناوری، مدیریت لجستیک و.... صنعت فولاد همچنین در برگیرنده دانش فنی در حوزههای مختلف این صنعت از قبیل متالورژی، مکانیک، برق، پلیمر، شیمی، فیزیک و... است. طبیعی است توسعه صنعت فولاد نیازمند همه این تخصصها و دانش فنی مربوط به آنهاست. در تعریف شرکتهای دانشبنیان در مصوبه مجلس شورای اسلامی آمده است: «شرکت و موسسه دانشبنیان، شرکت یا موسسه خصوصی یا تعاونی است که بهمنظور همافزایی علم و ثروت، توسعه اقتصاد دانشمحور، تحقق اهداف علمی و اقتصادی (شامل گسترش و کاربرد اختراع و نوآوری) و تجاریسازی نتایج تحقیق و توسعه (شامل طراحی و تولید کالا و خدمات) در حوزه فناوریهای برتر و با ارزشافزوده بیشتر بهویژه در تولید نرمافزارهای مربوط تشکیل میشود.» بر این اساس چنانچه شرکتهای دانشبنیان را شرکتهایی که در حوزه فناوریهای برتر فعالیت میکنند تلقی کنیم، باید بیشتر به بخشهایی از صنعت فولاد بپردازیم که فناوریهای برتر در آن نقش دارد. طبیعی است هر شرکت دانشبنیان یا متخصصانی که در شرکتهای دانشبنیان مشغول فعالیت هستند، هدفگذاری و تمرکز خود را روی حوزههای مختلف مربوط به صنعت فولاد، براساس دانش و تجربهها و دریافتهای خود قرار میدهند. این حوزهها را به دو دسته کلی دستهبندی میکنیم؛ حوزه فناوری تجهیزات فولادسازی یا آنچه به سرمایهگذاری ثابت طرحهای فولادی برمیگردد و دیگری حوزه مربوط به بهرهبرداری از صنعت فولاد و نهادههای تولید.
به اعتقاد من با توجه به اینکه توسعه صنعت فولاد از حیث فناوری تولید و سرمایهگذاری مربوط به آن، هم به لحاظ اهمیت یکپارچگی بخشهای مختلف یک کارخانه و هم به لحاظ میزان عرضه و تقاضا (با توجه به اینکه تعداد طرحهای تازه شاید در هر سال به تعداد انگشتان دست هم نرسد) نمیتواند مورد توجه شرکتهای دانشبنیان باشد زیرا برای هر سرمایهگذار، پشتوانه و ضمانت یکپارچگی کل فرآیند، تجهیزات، کیفیت و کمیت محصول نهایی اهمیت بسزایی دارد، به این شکل که بهطور معمول توسعه سختافزاری صنعت فولاد با دانش فنی یک شرکت خاص که ارائهدهنده تجهیزات و فناوری است، پیش میرود و با توجه به اینکه گردآوری بخشهای مختلف سختافزاری به منظور توسعه صنعت فولاد نیازمند گردآوری متخصصان مختلف و تجربههای گرانقیمت و ریسک بالایی است و بهطور معمول در بازههای زمانی کوتاهمدت، نهتنها بازخورد مالی و اقتصادی ندارد، بلکه دارای ریسک بسیار بالایی است، شاید شرکتهای دانشبنیان توفیق چندانی در این حوزه بهدست نیاوردهاند. در حوزههای مرتبط با بهرهبرداری از صنایع فولاد و توسعه این بخش نیز اگر بخشهای دانشمحور مدیریتی را هم از آن جدا کنیم (که به نظر من جای کار بسیار دارد) و تنها به حوزه فناوریهای برتر بپردازیم، نقش شرکتهای دانشبنیان میتواند بسیار گرانقدر باشد. گردش مالی صنعت فولاد به قدری بالاست که تمرکز روی حوزههای مختلف آن میتواند هم به سود شرکتهای فولاد و هم شرکت دانشبنیان باشد و هم میتواند برای کشور ارزشافزوده بسیاری ایجاد کند. برای مثال چنانچه تولید فولاد کشور را ۱۵ میلیون تن در سال فرض کنیم و چنانچه حدود ۱۰ کیلوگرم فروآلیاژ با بهای ۵ هزار تومان به ازای هر کیلوگرم مصرف شود، سالانه ۷۵۰ میلیارد تومان صرف فروآلیاژی میشود که بهطور عمده وارد شده است. به طور طبیعی چنانچه شرکتهای دانشبنیان روی حوزههای اینچنینی تمرکز کنند، عواید زیادی نصیب همه ذینفعان میشود. مثال دیگر الکترود گرافیتی است که در کشور تولید نمیشود یا نسوزهای صنعت فولاد که مواد اولیه عمده آن وارداتی است. در کنار این کالاها، موارد دیگری هستند که گردش مالیشان مانند مثالهای بالا نیست اما میتوانند هر یک ارزشافزوده زیادی ایجاد کنند. بهعنوان مدیر یک شرکت دانشبنیان که برای نخستینبار در کشور پودر قالب ریختهگری را تولید کرد؛ یعنی کالایی که گردش مالی آن در سال کمتر از ۱۰ میلیارد تومان است، میتوانم با اطمینان عنوان کنم که جلوگیری از خروج چند میلیارد تومان یا چند میلیون دلار ارز در سال از کشور، ازسوی هر شرکت دانشبنیان، میتواند جلوی خروج هزاران میلیارد تومان و میلیاردها دلار در سال را بگیرد. مثال دیگر محصول دانشبنیان تازه مجموعه ما یعنی نسوزهای نانوذرات است. نسوزهای نانوذرات دارای خواص بسیار جالبی هستند و با وجود آنکه نرخ آنها شاید حدود ۱/۵ برابر نسوزهای معمول باشند اما عمری بیش از دو برابر دارند که این یعنی خود صرفهجویی بسیار و ایجاد ارزشافزوده چشمگیر. بعید میدانم کسی بتواند با وجود این ارقام و اعداد مخالفتی با نقش ویژه شرکتهای دانشبنیان داشته باشد. در کل چنانچه فارغ از توسعه کمی صنعت فولاد، روی توسعه کیفی آن از نظر ایجاد ارزشافزوده کار کنیم، بهطور قطع منافع بسیاری نصیب کشور میشود.
متاسفانه نقش پارکهای علم و فناوری برای صنعتگران و متخصصان کشور چندان شناخته شده نیست. این در حالی است که با امکانات و مزیتهایی که این پارکها برای متخصصان و شرکتها در کشور ایجاد میکنند، شرکتهای دانشبنیان میتوانند با برخورداری از تسهیلات این پارکها سرعت رشد بیشتری گرفته، زودتر به نتیجه برسند. هرچند فرآیند ورود به این پارکها اندکی سخت است و اطلاعرسانی شایستهای در اینباره انجام نشده اما این پارکها میتوانند تا حدی که قانون اجازه داده به شرکتهای دانشبنیان کمک کنند. لازم است اینجا این نکته را هم اضافه کنم که با توجه به اطلاعاتی که درباره پارکهای علم و فناوری در کشورهای دیگر دارم، هنوز سطح خدمات، امکانات و تسهیلات پارکهای ما در ایران برازنده اهداف ما نیست که امیدوارم با صرف بودجههای بیشتر، پشتیبانی شایستهتری از شرکتهای دانشبنیان کشور شود.
باید اقرار کنیم نه تنها هنوز اعتماد کافی نسبت به شرکتهای داخلی و دانشبنیان در صنعت فولاد به وجود نیامده است، بلکه تعداد این شرکتها در مقایسه با ابعاد صنعت فولاد قابل توجه نیست. حتی با وجود تاکید دولت بر حمایت از شرکتهای دانشبنیان، باید گفت شرکتهای دولتی یا نیمهدولتی تولیدکننده فولاد در کشور نیز اهمیت خاصی برای شرکتهای دانشبنیان قائل نیستند زیرا بیش از هر موضوعی کیفیت محصول شرکتهای دانشبنیان برای آنها اهمیت دارد، درحالیکه اگر حمایتهای مشخصی از این شرکتها بهعمل آید، طبیعی است که شرکتهای دانشبنیان با سرعت بیشتری میتوانند رشد کنند. در واقع چنانچه شما محصول دانشبنیانی را به کارخانه فولادی ارائه کنید، تمایز خاصی در نحوه برخورد برای شما قائل نمیشوند، مگر آنکه مانند هر شرکت داخلی و خارجی دیگری، نمونه محصول خود به فولادساز ارائه و فرآیندهای مربوط را طی کنید و در صورت تایید کیفی در مناقصهها وارد شوید. چنانچه شرکتهای دانشبنیان میتوانستند با حمایتهای جزئی مانند همکاری متخصصان شرکتهای فولادساز و آزمودن نمونههای تجاریسازی شده و نگاه غیرخریدارانه به شرکتهای دانشبنیان و تسریع در همکاری با آنها در جهت رشد فناوری و کیفی، به بهبود محصولات شرکتهای دانشبنیان کمک کنند، سرعت رشد این شرکتها چندین برابر میشد. البته حمایتهایی روی کاغذ و در شعار و تبلیغات اعلام میشود اما هنگام عمل، تفاوت خاصی بین یک شرکت دانشبنیان با شرکتهای داخلی و خارجی دیگر نیست. از این جهت، با توجه به ریسکهای صنعت فولاد شاید این طبیعی باشد که شرکتهای دانشبنیان نقش چندان زیادی در صنعت فولاد ایفا نکنند.
پاسخ به این پرسش در خود پرسش نهفته است. بگذارید مثالی بزنم، همانگونه که عنوان کردم شرکت ما برای نخستینبار پودر قالب ریختهگری را در کشور تولید کرد، در حالی که هزینه پژوهشهای ما به نسبت کوچک بودن شرکت، بسیار بالا بود. پس از موفقیت در تولید آزمایشی، برای تجاریسازی نیازمند تجهیزات مناسبی بودیم. در مجموع چند صد میلیون تومان در حالت حداقلی نیاز بود که در هر صورت این سرمایهگذاری انجام و پس از این موضوع شرکت ما تبدیل به شرکت دانشبنیان شد. میزان وامی که برای ما، پس از آن در نظر گرفته شد، حتی به یکپنجم آن سرمایهگذاری حداقلی نمیرسید که آن وام را هم با کلی دوندگی بهدست آوردیم. این درحالی است که امروز بهدلیل ضعف نقدینگی، امکان سرمایهگذاری برای تولید در همه گریدها را نداریم اما دانش آن را در اختیار داریم. گرفتن هرگونه وام هم مستلزم ارائه وثیقه است. اگر ما قادر به ارائه چنین وثیقههایی بودیم، شاید هرگز دانشبنیان نمیشدیم. ماجرای بیشتر شرکتهای دانشبنیان، ماجرای علم بهتر است یا ثروت است. اگر حتی امروز سازمانهای دولتی شکایت کنند که چرا ما به سراغ آنها نرفتهایم، باید بپرسیم که چرا آنها به سراغ ما نیامدهاند؟ به نظر من نخستین گام حمایت، ارائه فراخوان برای شرکتهای دارای ظرفیت و دانشمحور، به منظور رفع نیازمندیهای صنعت فولاد است زیرا تا اعلام نیاز نشود، پاسخ به نیاز داده نخواهد شد. پرسش من این است که آیا ما برای تولید ۵۵ میلیون تن فولاد، نیاز به نسوزهای پیشرفته نداریم؟ نیازمند فروآلیاژهای اقتصادی نیستیم؟ نیازمند الکترود، تیوپ مسی، پودر قالب ریختهگری، صفحه اسلاید گیت، نازل تاندیش، وایر کازی و... نیستیم؟ موضوع این است که هدایت و توسعه صنعت فولاد از توان شرکتهای دانشبنیان خارج است. این مهم در دست دولتمردانی است که در راس امور قادر به تغییر وضعیت هستند.
کشور ما از نظر ظرفیت برای برخورداری از رشد و رفاه کمتر از کشورهایی مانند آلمان، اتریش و سوئد نیست. هم منابع بیشتری نسبت به آنها داریم و هم متخصصان علاقهمند و توانا. هر کشور موفقی، نان دانش خودش را میخورد. دوران خوشگذرانی با نفت و طلا و سنگآهن رو به پایان است. مدیران کشور ما باید براساس شایستگیمحوری و مزیتهای رقابتی کشور، با تمرکز به رشد دانش و ایجاد ارزشافزوده کمک کنند. این نهتنها به سود کشور ما، بلکه برای اقتصاد جهانی و رفاه همه مردم کره زمین لازم است. شرکتهای دانشبنیان میتوانند به رشد اقتصادی کشور، جلوگیری از فرار مغزها، جلوگیری از خامفروشی و صادرات منابع طبیعی، حفظ محیطزیست و بهبود وضعیت زندگی و رفاه مردم کمک کنند. البته دولت به این موضوع آگاهی یافته و با ایجاد زیرساخت برای توسعه شرکتهای دانشبنیان در این جهت گامهایی برداشته اما با مدیریت تخصصی و درایت میتوانیم این بار را به مقصد برسانیم.