به گزارش میمتالز، نه شیوهنامهی تنظیم بازار، نه عرضه در بورس کالا، نه پیگرد قضایی و نه هیچ مقوله دستوری دیگری، نتوانسته مانع از رونق نگرفتن دلالی در بازار رسمی محصولات فولادی شود؛ بازاری که هزاران تولیدکننده ریز و درشت به زحمت از آن تامین نیاز میکنند؛ به نحوی که نیاز خود را از بازار غیررسمی و به چند برابر قیمت تامین میکنند. تاوان این کار را هم در درجه اول کارگران این تولیدکنندگان و در درجه دوم کارگران صنایع دیگر و مردم عادی پس میدهند؛ چرا که محصولات فولادی تنظیمگر بازارهای مرتبط با مسکن، لوازم خانگی، خودرو، صنایع فلزی ساخت سازههای سنگین، لوازم خانگی، انواع قفسه، تانکرسازی، کشتیسازی، انواع پروفیل، تولید لوله، ادوات کشاوزی، پتروشیمی، راه آهن، پل، سولههای کارخانهجات، صنایع برق، سیلوهای فلزی غلات، مخازن فولای نفت و گاز و صدها مورد دیگر هستند.
در نتیجه محصولات فولادی استخوان اقتصاد صنعتی ایران را میسازند و هرگونه تشویش در بازار آن، میلیونها نفر را متصرر میسازد؛ از جمله میتوان به تعطیلی شرکتهای میلگردسازی اشاره کرد؛ به گفتهی سید رضا شهرستانی، عضو انجمن تولیدکنندگان فولاد ایران، «به علت بالا بودن قیمت تمام شده و البته کاهش تقاضا بسیاری از واحدهای تولیدی میلگرد تعطیل شدهاند». این امر در کنار اُفت سطح تولید کارخانههای تولید سیمان، موجب بیکاری گستردهی کارگران صنعت ساختمان و وارد شدن ضرر و زیانهای سنگین به پروژههای عمرانی و توقف فعالیت آنها شده است. با توجه به اهمیت موضوع، از چند سال پیش دولت با استراتژی عرضهی محصولات فلزی در بورس کالا به این بازار ورود کرد، اما این مداخله موفق نبوده است؛ دلالانی که پروانههای تولید در دست دارند، اما تولیدکننده نیستند یا در گذشته تولیدکننده بودهاند، این بازار و به ویژه بازار ورقهای فولادی را به دست گرفتهاند و به معاملهگران حرفهای کارگرکش تبدیل شدهاند.
از آنجا که بورس کالا با هدف رساندن مستقیم کالا و حذف واسطه راهاندازی شده است، قاعدتا باید تولیدکنندگان در صف خرید قرار گیرند، اما دلالان با تقلب و تولیدکننده جا زدن خود، تقاضای واقعی بازار را منحرف میکنند و به سمت بازار غیررسمی که به قول عوام در آن سَر میبرند، سرازیر میکنند. مدتهاست که گفته میشود عرضهکنندگان محصولات فولادی باید مراقب فروختن محصولاتشان به چنین متقلبانی باشند، اما عدهای اعتقاد دارند که عرضه کننده مسئولیتی در این زمینه ندارد و تنها بر اساس ساز و کارهای تعیین شده توسط دولت، سفارشهای ثبت شدهای را که از لحاظ قیمتگذاری مطلوبتر هستند، در اولویت قرار میدهند.
این رانت در ابعاد بزرگ اینقدر شیرین هست که اشتغال کارگر و معیشتش را بیاهمیت باقی بگذارد؛ به ویژه اینکه اقتصاد ایران که از سال ۹۲ به اینطرف با چند جهش ارزی بزرگ به همراه چاشنی تلخ ارز چند نرخی، به شدت زیر و رو و به بهشت واسطهگری و معاملات پنهان تبدیل شده است. در این مدت صدها کارخانه تعطیل یا با افتِ ۵۰ تا ۷۰ درصدی ظرفیت مواجه شدند و صدها هزار کارگر در برههای از بازار کار خارج شدند و چند میلیون نفر به دلیل زمینگیر شدن تولید به جای اشتغال صنعتی به بخش خدمات (کار در تاکسیهای اینترنتی، رستورانها، باربریها و…) یا به خرید و فروش سهام، سرمایهگذاری در ارزهای مجازی، واسطهگری کالاهای پرمصرف، دستفروشی و… روی آوردند.
همین امر موجب شده که شرکتهای دولت و بنگاههای متعلق به موسسات عمومی غیردولتی هم از سرمایهگذاری در حوزه تولید صنعتی خارج شوند و در حوزههای استخراج سنگهای معدنی که با نرخ جهانی قیمتگذاری میشوند و همچنین سرمایهگذاری در هتلداری و بازار املاک کشورهای همسایه، سهامداری و چیدن سهام مرغوب در پرتفوی سرمایهگذاری، راهاندازی تعاونیهای اعتباری، دامپروری، خرید اراضی مرغوب، تاسیس تلویزیونهای تعاملی (اینترنتی)، واردات محصولات نهایی کشورهای دیگر به جای مواد خام و اولیه و کالاهای لوکس با ارز ۴۲۰۰ تومانی، استخراج رمزارز با سرمایهگذاری مشترک کشورهای دیگر برای استفاده از برق ارزان قیمت ایران، روی بیاوردند.
از نگاه دیگر، واگذاری مالکیت محیطهای تولید، به ویژه در بخشهای مرتبط با صنعت فولاد، در شرایطی که نرخ سوددهی در تولید زیر ضریب تکاثر سرمایهگذاری در زمین و تبدیل ابزار تولید به «آهن قراضه» است، هم، نتوانسته به افزایش کارایی، رقابت، ارتقاء تکنولوژی، شفافیت، کاهش قیمت محصول نهایی و در نهایت تولید ثروت و رشد اقتصادی منجر شود؛ به این اعتبار، تنها کارگران محیط کار خود را از دست دادهاند. مولفههای یاد شده، زنجیرهی تولید به مصرف را در دست دلالان شکستهاند؛ لذا رفاه دلال جای رفاه نیروی کار را گرفته و منحنی رشد اقتصادی را بر روی محور افقی به سمت صفر متمایل کرده است؛ نشان به این نشان که «مسعود نیلی» مشاور اقتصادی رئیس جمهوری در دولت اول حسن روحانی (دولت یازدهم) اعلام کرده که متوسط نرخ رشد اقتصادی ایران در ۱۰ سال گذشته، نزدیک به صفر بوده است.
وی در این مورد بیان اینکه همین حالا هم ۵۰ درصد سود کالاهای که در بورس کالا مبادله میشوند به جیب دلال میرود، گفته است: «در این شرایط بازار سیاه قوت میگیرد، حتی میبینیم یک ماسک ده برابر قیمت فروخته میشود، بعد ورقی که ماده اولیه بسیاری از کارخانجات است و تولیدکننده پول کارگر میدهد حاضر است به هر قیمتی بخرد که خط تولید نخوابد و از آن طرف قیمت را افزایش میدهد در این میان مصرفکننده نهایی ضرر میکند»؛ البته وی معتقد است که اگر بورس کالا وجود نداشت، وضعیت از این هم بسیار بغرنجتر بود. وی وضعیت فولاد را تا پیش از استقرار بورس کالا اینگونه توصیف کرده است: «تولیدکنندگان بزرگ فولاد کسانی بودند که در اصفهان آهن حوالهای میگرفتند و در بازار آزاد دهها برابر قیمت میفروختند، وقتی کالا دست فروشنده نهایی میرسید، قیمتش ۵۰ برابر شده بود.»
در این سالها که صنایع وابسته به فولاد و تولیدکنندگان فولاد، دومینووار یک به یک، به جهنم تعطیلی افتادند و تدریجی آب شدند، برخی صنایع با وجود ریزشهای شدید به احیای گذشته امیدوار هستند. برای نمونه میتوان به قطعهسازیها اشاره کرد که سال گذشته صدای اعتراضشان بلند شد. «انجمن صنایع همگن قطعهسازی» سال گذشته با اشاره به نیاز خود به ۱۵ هزار تن فولاد، به شیوه تخصیص ورقهای فولادی از طریق بورس کالا اعتراض کرد. بنا به این مقرره، «در شیوه عرضه مستقیم ورقهای فولادی در بورس معمولاً پس از مزایده و تخصیص، باید پرداختها نقدی و بصورت کامل انجام شود. این در حالیست که فولاد خریداری شده حدوداً سه ماه بعد از پرداخت نقدی تحویل قطعه سازان میشود». انجمن یاد شده، این روش را «سخت گیرانهتر و بیرحمانهتر از تسویه نقدی در زمان تحویل کالا» خوانده است.
محمدرضا نجفی منش (رئیس انجمن صنایع همگن قطعهسازی) امیدوار است که شرکت «فولاد مبارکه اصفهان» با تامین نیاز قطعهسازان و تولیدکنندگان لوازم خانگی، این مشکل را تا حد زیادی برطرف کند. با این حال او معتقد است که این شرکت باید بتواند قیمت ورقهای فولادی را متناسب با قیمت جهانی عرضه کند و از سوی قطعهسازان متناسب با این افزایش، تولیدات خود را قیمتگذاری و با خودروسازان تسویه حساب کنند.
به گفته وی، اگر بازار به تعادل برگردد و دولت در قیمتگذاریِ محصولات فولادی در بورس کالا دخالت نکند و عرصهی عرضه را تنگ نکند، حداقل مشکل قطعهسازان و تولیدکننندگان لوازم خانگی از ناحیه فولاد مبارکه اصفهان برطرف میشود. نجفیمنش میگوید که فولاد مبارکه خوش حساب است و محصولات مورد نیاز قطعهسازان و خودروسازان را با کیفیت مطلوب تامین میکند؛ «در حالی که خرید آن از بازار به صورت آزاد علاوه بر هزینههایی هنگفتی که برای تهیه مواد اولیه به تولیدکننده وارد میسازد؛ خرید جنس با کیفیت را هم تضمین نمیکند.»
نجفیمنش تاکید میکند: «در صورتی که بازار با قیمتهای جدید متعادل شود، هر کدام از اجزای صنعت تکلیف خود را میدانند و موادشان را هم با همین ساز و کار تامین میکنند؛ البته انجمن صنایع همگن قطعهسازی با وزارت صمت در تماس است و این درخواست را مطرح کرده که از طریق فولاد مبارکه به نیاز خود دست یابد؛ چراکه این تنها شرکتی است که به موقع تعهداتش را انجام میدهد. در هر حال اگر موفق به انجام این کار نشدیم، نیاز خود را از بازار تامین میکنیم؛ منتها با این روش نمیتوانیم هزینههای تولید را پایین بیاوریم و کیفیت محصول نهایی هم مطلوب نخواهد بود.»
سایر صنایع مرتبط با فولاد نظیر لولهسازان، پروفیلکاران و میلگردسازیها هم وضعیت بغرنجی را دارند و به دلیل انجام خریدهای خود به نرخ دلار در بازار آزاد، هر سال با بحران مواجه میشوند و بخشی از کارگران خود را بیکار میکنند. اصلاح این وضعیت تنها از رهگذر احترام دولت به ساز و کارهای بورس، برای تامین مواد اولیه تولیدکنندگان، حاصل نمیشود و مستلزم این است که اقتصاد به ریل سرمایهگذاری بر روی کانالهای مولد برگردد و به مواردی، چون پرهیز از دمیدن به هیزم تورم از طریق دست بردن به تنخواه بانک مرکزی، کاهش مصارف بودجه در حوزههای اقتصادی کم بازده و پرخطر، بازگشت به مدار بودجهنویسیِ غیرسیاسیِ قانونمدار، برداشته شدن موانع تجارت با جهان و سرمایهگذاری در تکنولوژیهای انقلاب صنعتی چهارم عمل کند.