تاریخ: ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ، ساعت ۲۳:۳۴
بازدید: ۵۸۴
کد خبر: ۳۲۶۴۲
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت

تخریب‌ها و تحریم‌ها، تهدید هستند نه فرصت؛ سفسطه شیشه شکسته

می متالز - یادداشتی از دکتر محسن پرورش - کارشناس سرمایه گذاری و پژوهشگر اقتصادی - را در ذیل می خوانید.
تخریب‌ها و تحریم‌ها، تهدید هستند نه فرصت؛ سفسطه شیشه شکسته

 

دکتر محسن پرورش - کارشناس سرمایه گذاری و پژوهشگر اقتصادی 

می متالز - نمی‌توان درباره سفسطه‌های اقتصادی حرف زد بدون آنکه "سفسطه شیشه شکسته" را توضیح داد. این داستان را می‌توان شالوده روش تفکر اقتصادی درباره پدیده‌های اجتماعی دانست.
پژوهشگر اقتصادی فرانسوی شهیر Frédéric Bastiat در سال ۱۸۵۰ میلادی این سفسطه را طرح کرد تا به دنیا رویکرد درست به پدیده‌های اقتصادی را بیاموزد یعنی لحاظ کردن پیامدهای نادیده هر تصمیم یا "آنچه دیده نمی‌شود".
این داستان به سادگی و بدون پیچیدگی، بنیان اشتباه بسیاری از تصمیم‌ها و حرکات اقتصادی سیاستمداران و مدیران دولتی را نمایان می‌سازد.

بستیات در این داستان در نظر می‌گیرد که پسر شرور یکی از شهروندان با سنگی شیشه یک مغازه را می‌شکند. تمام افرادی که ناظر آن صحنه هستند متفق‌القول بیان می‌کنند که "چنین حادثه‌ای به گردش اقتصادی صنعت شیشه کمک می‌کند؛ اصلا، اگر چنین حوادثی روی ندهند شیشه‌گر چگونه امرار معاش کند؟ بالاخره، همه باید زندگی کنند".

بستیات می‌گوید فرض کنیم تعویض آن شیشه ۶ فرانک (سال نوشتن مقاله ۱۸۵۰ میلادی بوده است) هزینه ببرد. یعنی شیشه‌گر ۶ فرانک به جیب می‌زند و به اندازه ۶ فرانک ثروتمندتر می‌شود. او می‌تواند آن ۶ فرانک اضافی را برای خرید جام شیشه بیشتر و توسعه کسب و کارش صرف کند و احتمالا در دل آن پسر بچه شرور را دعا نیز می‌کند. بستیات می‌گوید تا اینجا هیچ مخالفتی با زاویه نگاه مردم ندارد؛ اما، این بخش از موضوع 'آنچه دیده می‌شود' است.
اما، 'آنچه دیده نمی‌شود' ۶ فرانکی است که مغازه‌دار شیشه شکسته ناچار است خرج بکند. اگر او ناگزیر به آن هزینه نمی‌شد می‌توانست با آن ۶ فرانک یک جفت کفش نو به جای کفش‌های کهنه خود بخرد یا کتاب تازه‌ای را به کتابخانه خود اضافه کند. در کل، او می‌توانست آن ۶ فرانک را خرج انواع دیگری از نیازهائی بکند که اکنون دیگر نمی‌تواند‌.
اکنون، کل صنعت شیشه‌گری آن شهر و آن کشور را در نظر بگیریم. آن صنعت به اندازه ۶ فرانک پول بیشتری دریافت می‌کند. باز این 'آنچه دیده می‌شود' است. اما، 'آنچه دیده نمی‌شود' آن است که اگر آن حادثه روی نداده بود صنعت کفش یا صنعت نشر یا صنعت دیگری آن ۶ فرانک را دریافت می‌کرد.
پس، اگر ما آنچه نادیده گرفته می‌شود را نیز به همراه آنچه دیده می‌شود در نظر بگیریم، درمی‌یابیم که چه شیشه‌ای بشکند یا نشکند، منفعت اضافه‌ای برای صنایع یا اشتغال کلی کشور ایجاد نمی‌گردد.

بستیات سپس، به مغازه‌دار شیشه شکسته بازمی‌گردد و در سطح دیگری و با دو سناریوی شکسته شدن یا نشدن شیشه به زندگی او نگاه می‌کند.

فرض نخست 'آنچه دیده می‌شود' است یعنی شکسته شدن شیشه توسط پسر بچه، آن مغازه‌دار پس از خرج ۶ فرانک برای تعویض شیشه‌اش، به همان سطح پیشین از رضایت ناشی از داشتن یک شیشه می‌رسد، نه کمتر و نه بیشتر.

فرض دوم 'آنچه دیده نمی‌شود' است یعنی اگر اتفاقی نمی‌افتاد و شیشه‌ای شکسته نمی‌شد، مغازه‌دار ۶ فرانک را برای خریدن کفش نو هزینه می‌کرد و اکنون هم لذت دارا بودن یک جفت کفش نو را داشت و هم لذت شیشه مغازه را. به بیان دیگر، اگر شیشه شکسته نمی‌شد دارائی‌های مغازه‌دار و رفاه او افزایش یافته بود‌.
حال با توجه به اینکه مغازه‌دار ما عضوی از یک جامعه است، می‌توانیم درک کنیم که با شکستن یک شیشه، آن جامعه نیز نه تنها از شکستن شیشه سودی نمی‌برد بلکه به اندازه ارزش آن شیشه ضرر می‌کند.

در واقع، پسر بچه شیطان داستان‌ ما، نه به اشتغال کلی جامعه کمک کرده است نه درآمد جامعه را بالا برده است بلکه آن را از یک بخش از اقتصاد به بخش دیگری منتقل کرده است ضمن آنکه در انتها مجموع ثروت و رفاه جامعه کاهش یافته است.

فاصله بین آنچه دیده می‌شود و آنچه دیده نمی‌شود، فاصله بین بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌های اقتصادی اشتباه دولت‌ها و وضعیت مطلوب نیز است.

آیا به دلیل رونق گرفتن ساخت و ساز و تولید و اشتغال در جامعه پس از یک جنگ باید جنگ را یک موهبت برای اقتصاد جامعه دانست؟ خیر؛ رونق تولید و افزایش فعالیت‌های سازندگی 'آنچه دیده می‌شود' هستند و تمام خرابی‌هائی که اگر ایجاد نمی‌شدند پول و منابع یک کشور می‌توانست برای توسعه اقتصاد و بهبود زیرساخت‌ها و افزایش رفاه به کار گرفته شود، 'آنچه دیده نمی‌شود' هستند.
اگر چنین توجیهی درست می بود دولت‌ها باید شهرهای خودشان را بمباران و ویرانه کنند تا از افزایش تولید و اشتغال در دوران سازندگی پس از ویرانی سود ببرند؟

نه بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله برای اقتصاد فرصت هستند و نه رویدادهای مخرب اقتصادی مانند تحریم‌ها و نه جنگ. فعالیت پس از تخریب یعنی از نو آغاز کردن برای رسیدن دوباره به نقطه پیش از تخریب در زمان آینده؛ یعنی به دور خود چرخیدن.

منبع: می متالز
عناوین برگزیده