به گزارش میمتالز، همواره در تمام نقاط دنیا تاکید میشود که باید در صنایع مادر و مولد میزان وابستگی کشور به خارج کمتر از دیگر صنایع باشد.
به طبع این بینیازی با توجه به شرایط حاکم بر دنیای امروزی به صفر میل نمیکند، اما به هر حال باید بسیار کم باشد. کشاورزی، معدن، صنایع مرتبط با نفت و گاز و کلیه بخشهایی که در امر تولید انرژی فعالیت میکنند، جزو این دستهبندی قرار میگیرند و از صنایع مادر و مولد به شمار میروند و خروج سرمایه از این صنایع، آسیب وابستگی بیش از پیش کشور را به خارج به دنبال دارد. البته دیگر صنایع مولد ما هم از این قاعده مستثنا نیست.
مهمترین نتیجه خروج سرمایه از بخش معدن این است که وابستگی صنایع کشورمان را به خارج از کشور بیش از پیش خواهد شد. یعنی اگر سرمایهگذاری در بخش معدن ما صورت نگیرد، به طور قطع در تولید مواد معدنی دچار افول خواهیم شد و تولید این ماده اولیه در عمل تاثیر خود را در بخش صنعت میگذارد و این بخش وقتی ماده اولیه مناسب را نداشته باشد، دچار افت خواهد شد و این افت تاثیر خود را در تولید ناخالص داخلی نشان خواهد داد و تاثیر کلان آن در قالب وابستگی تمامعیار صنایع کشور به بیگانگان نمود خواهد داشت.
به این دلیل پیامد کلان خروج سرمایه از بخشهای مولد وابستگی بیش از پیش کشور به خارج از مرزهای جغرافیایی کشور خواهد بود.
در جنبه خردتر باید گفت خروج سرمایه باعث آسیب اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خواهد شد. جمله معروفی وجود دارد که میگوید سرمایهگذاری مثل برق داخل سیم میماند تا جایی سرمایهگذار میتواند سرمایه خود را راکد بگذارد و ذخیره کند، از جایی به بعد باید این سرمایه به مصرف برسد، بنابراین آن را در بازارهای موازی خواهد برد، اما متاسفانه، چون در کشور ما شرایطی حاکم است که بازارهای دیگر هم شرایط بهتری نسبت به معدن و معدنکاری ندارند، بنابراین سرمایه از مرزهای جغرافیایی کشور خارج میشود.
خروج سرمایه از بخش معدن باعث تعطیلی یکی پس از دیگری معادن خواهد شد و این تعطیلی، باعث بیکاری نیروی کار در طبقات مختلف اجتماعی میشود؛ از سطح مدیریت گرفته تا مهندسی، کارگری و بیکاری فراگیر و بروز مشکلات متعددی در طبقات و لایههای مختلف اجتماعی.
در گام بعدی، تبعات سیاسی توقف رشد اقتصادی، افزایش بیکاری و نارضایتی است که دیر یا زود فوران خواهد کرد. نمونههای تاریخی متعددی وجود دارد که نشان میدهد جرقه بسیاری از انقلابها در کشورها، از آمریکای جنوبی گرفته تا آفریقا و حتی شرق دور، از معادن زده شده و علت عمده آن عدم تعادل اقتصادی حاکم بر بخش کارگری و بدنه اجرایی معادن بوده است.
نکته مهم دیگر این است که باید از نهادهای مرتبط با معدن و صنایع معدنی خود بخواهد که از بنگاه داری پرهیز کنند و به سمت سیاستگذاری و نظارت بر قوانین تدوینشده بروند، زیرا بزرگترین آسیبی که در سالهای اخیر به بخش معدن وارد شده، این است که بخشهای گوناگون معدن دولت و بدنه اصلی آن، دولت را رقیب میدانند نه رفیق که این موضوع بسیار آسیبزا است.
بخشهای مختلف صنایع معدنی و معدنکاری باید رفیق دولت باشند و به سبب درگیری مستقیم و اجرایی در این بخش میتوانند مسائل و مشکلات آن را به سیاستگذار، که دولت است، منتقل کنند تا راه و چارهای برای آن اندیشیده شود.
منبع: روزگار معدن