میمتالز - یادداشت امیررضا سلیمانینسب، صنعت فولاد ایران طی چند دهه اخیر با رشد و توسعه چشمگیری همراه بوده است و ایران را به یکی از تولیدکنندگان مهم فولاد در منطقه و حتی جهان تبدیل کرده است. پیشرانهای اصلی توسعه صنعت فولاد ایران در سالهای اخیر شامل دسترسی به منابع غنی سنگ آهن، سیاستهای حمایتی دولت، افزایش تقاضای منطقهای، نیروی کار متخصص و ارزان، نقش بنگاههای بزرگ فولادی و تلاش برای گسترش صادرات بودهاند. اما با همه این موارد هر ساله چالشهای متعددی گریبان این صنعت را فشرده است.
بر پایه نتایج پایش مطالعات طرح جامع فولاد کشور در سال ۱۴۰۲ ظرفیت اسمی واحدهای فولادسازی بیش از ۴۹ میلیون تن بوده که این عدد برای واحدهای احیا مستقیم و گندلهسازی و کنسانترهسازی کشور به ترتیب ۴۰، ۶۹ و ۸۵ میلیون تن اعلام شده است. نگاه کوتاه به این اعداد، یک زنجیره بزرگ و متناسب را نوید خواهد داد. اما بر پایه واقعیات ما شاهد مازاد بزرگ عرضه در همه بخشهای زنجیره فولاد هستیم. به عنوان مثال در سال ۱۴۰۲ تقاضای فولاد در کشور نزدیک به ۱۹ میلیون تن بوده که نسبت به دوره قبل بدون تغییر باقیمانده است در حالی که تولید واقعی فولاد خام کشور در همین دوره بیش از ۳۲ میلیون تن (با ضریب بهرهبرداری ۶۵ درصد) و به نحو مشخصی مازاد عرضه داخلی این محصول را عیان میسازد. این اختلاف چشمگیر بین تولید و تقاضا، شرایط مازاد عرضه را ایجاد کرده که میتواند منجر به چالشهای اقتصادی در صنعت فولاد شود. مازاد تولید و عدم استفاده کامل از ظرفیتها میتواند موجب کاهش قیمتهای داخلی، افزایش موجودی انبار و کاهش سودآوری شود.
عدم انجام مطالعات دقیق و فقدان برنامهریزی استراتژیک در صنعت، به ویژه در صنایعی، چون فولاد که نیازمند سرمایهگذاری سنگین و دسترسی به منابع گسترده هستند، پیامدهای متعددی را به همراه دارد که میتواند چالشهای موجود را به مراتب افزایش دهد. یکی از مهمترین نتایج نبود مطالعات جامع و راهبردی، تصمیمگیریهای ناکافی، ناپخته و پرریسک است که عموماً بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی، نیازها و ظرفیتهای واقعی اتخاذ میشوند. این تصمیمات میتواند منجر به تخصیص غیربهینه منابع، هدررفت سرمایه، کاهش بهرهوری، و عدم رقابتپذیری در سطح بینالمللی شود.
در شرایطی که تغییرات محیطی مانند نوسانات اقتصادی، تغییرات قیمت انرژی، ناپایداری ارزی و تحریمها، همواره تهدیدی برای صنایع محسوب میشوند، نبود برنامهریزی استراتژیک کارآمد باعث میشود سازمانها آمادگی لازم را برای مواجهه با چنین شرایطی نداشته باشند. این مساله به آسیبپذیری بیشتر صنعت در مقابل تهدیدات محیطی و از دست رفتن فرصتهای کلیدی منجر میشود. برای مثال، در بازار جهانی فولاد، کشورهایی که برنامهریزی استراتژیک مناسبی دارند، از تغییرات بازار و نوسانات بهرهبرداری کرده و با اتخاذ تدابیر مناسب و بهرهگیری از فرصتها، جایگاه خود را در بازار جهانی تقویت میکنند؛ در حالی که نبود این برنامهریزی در ایران منجر به کاهش سهم بازار و از دست رفتن فرصتهای اقتصادی خواهد شد.
افزون بر این، عدم مطالعات دقیق بر روی زنجیره تأمین و بازار هدف، منجر به وابستگی بیشتر به واردات مواد اولیه یا اتکا به بازارهای محدود میشود، که این خود ریسکهای تولید و عرضه را افزایش داده و هزینهها را به طور چشمگیری بالا میبرد. نبود برنامهریزی استراتژیک برای توسعه فناوریهای روزآمد و افزایش بهرهوری نیز به عدم رقابتپذیری منجر میشود، زیرا صنایع دیگر به سرعت به سمت تکنولوژیهای نوین و بهرهوری بالا حرکت میکنند.
مطالعات طرح جامع فولاد در دهه گذشته سعی داشته مسیری مشخص و روشن برای صنعت فولاد کشور ترسیم نماید. هرچند در سالیان ابتدایی این طرح، بخش عمده از زوایای پنهان زنجیره فولاد کشور مشخص شد، اما در سالیان اخیر و با افزایش چالشهای صنعت فولاد ضعف در شناسایی و عدم ارائه برنامههای عملیاتی کاربردی به طور واضح آشکار شد. ضعف در شناسایی دقیق چالشها و نبود برنامههای عملیاتی کاربردی در مطالعات جامع صنعت، منجر به تخصیص غیربهینه منابع، تصمیمگیریهای پرریسک، کاهش بهرهوری و رقابتپذیری، وابستگی به واردات و بازارهای محدود و آسیبپذیری بیشتر در برابر تغییرات محیطی میشود. این عوامل باعث میشود صنعت در مقابل تهدیدات اقتصادی و بیرونی مقاوم نباشد و فرصتهای رشد و توسعه را از دست بدهد، که در نهایت به کاهش سهم بازار و تضعیف جایگاه جهانی منجر میشود. در حال حاضر بسیاری از بخشهای صنعت فولاد چالشهای جدی دارند که بسیاری از این موارد همسو با توسعه کمی زنجیره قابل ارزیابی و پیشبینی بوده که متاسفانه این مهم به طور جدی مغفول باقیمانده است. به عبارت بهتر مطالعات جامع باید بتواند ضمن پاسخگویی برای بهبود چالشهای موجود، چالشهای آتی را هم قبل از وقوع پیشبینی کند.
البته که صرف انجام مطالعات و پیشبینی صحیح از چالشهای پیشرو (به همراه ارائه برنامههای عملیاتی) قدم اول جهت توسعه علمی یک صنعت به شمار میرود و در نهایت برنامههای توسعه باید نتایج حاصل شده ضمانت اجرایی مناسبی داشته باشد. عدم ضمانت اجرایی برنامههای بلندمدت در صنعت به هدررفت منابع و سرمایهگذاریها، کاهش اعتماد و انگیزه نیروی انسانی، افت بهرهوری و عقبماندگی تکنولوژیکی، از دست رفتن مزیت رقابتی و فرصتهای بازار و ناکارآمدی در مدیریت بحرانها منجر میشود. این عوامل نه تنها مانع دستیابی به اهداف رشد و توسعه پایدار هستند، بلکه آسیبپذیری صنعت را در برابر تغییرات و تهدیدات محیطی افزایش میدهند و جایگاه آن را در بازارهای جهانی تضعیف میکنند.
صنعت فولاد جهان در سالهای اخیر با تغییرات بنیادی و عمدهای مواجه شده که تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله تحولهای تکنولوژیک، محیط زیست، تغییرات تقاضا و پویایی بازارهای جهانی قرار گرفته است.
صنعت فولاد به طور سنتی یکی از صنایع آلاینده و انرژیبر محسوب میشود. در سالهای اخیر، فشارهای بینالمللی برای کاهش انتشار کربن و تطابق با استانداردهای محیطزیستی، شرکتهای فولادی را به استفاده از فناوریهای سبز ترغیب کرده است. روشهایی مثل تولید فولاد با استفاده از هیدروژن به جای کربن و استفاده از منابع تجدیدپذیر انرژی، از جمله رویکردهای جدید این صنعت برای کاهش ردپای کربنی است.
با توسعه فناوریهای دیجیتال، بسیاری از کارخانههای فولاد به سمت اتوماسیون و بهرهگیری از دادههای بزرگ (Big Data) و هوش مصنوعی برای بهینهسازی فرآیندها و کاهش هزینهها رفتهاند. استفاده از رباتها، هوش مصنوعی، و اینترنت اشیا (IoT) در فرآیندهای تولید فولاد، به افزایش بهرهوری و کاهش خطاهای انسانی کمک شایانی کرده است.
با گسترش جنگهای تجاری، به ویژه بین آمریکا و چین، و همچنین بحرانهایی مثل همهگیری کرونا، اهمیت انعطافپذیری زنجیره تأمین برای صنعت فولاد افزایش یافته است. تولیدکنندگان فولاد به منظور کاهش وابستگی به یک منبع یا کشور خاص، زنجیره تأمین خود را به گونهای بازسازی کردهاند که تأمین پایدار و مداوم مواد اولیه تضمین شود.
با رشد صنایع خودروسازی، حملونقل، و ساختوساز، تقاضا برای فولادهای سبکتر، قویتر و پیشرفتهتر افزایش یافته است. تولیدکنندگان فولاد اکنون تمرکز بیشتری بر روی تولید آلیاژهای پیشرفته و سبک دارند که در عین استحکام بالا، وزن کمتری دارند و از پایداری محیطزیستی بیشتری برخوردارند.
رقابت شدید در بازار جهانی فولاد باعث شده که بسیاری از شرکتهای بزرگ فولادی به سمت ادغام یا ایجاد ائتلافهای بینالمللی روی آورند. این ادغامها به شرکتها کمک میکند که از طریق تجمیع منابع و فناوریها، سهم بازار بیشتری به دست آورند و در مقابل نوسانات قیمت و هزینهها مقاومت کنند.
قیمت مواد اولیه مانند سنگ آهن و زغال سنگ و همچنین تغییرات اقلیمی و مخاطرات ناشی از آن بر زنجیره تأمین، باعث افزایش نوسانات قیمت فولاد شده است. این مساله شرکتها را به استفاده از استراتژیهای مدیریت ریسک و تنوع بخشیدن به منابع تأمین مواد اولیه سوق داده است.
به دلیل نیاز روزافزون به نوآوری، شرکتهای فولادی سرمایهگذاری بیشتری در تحقیق و توسعه انجام میدهند تا بتوانند به روشهای نوین تولید، افزایش بهرهوری و کاهش آلایندگی دست یابند.
این تغییرات نشاندهنده یک تحول استراتژیک در صنعت فولاد است که بهطور عمده در راستای افزایش بهرهوری، کاهش آلایندگی و پاسخگویی به تقاضاهای جدید بازار شکل گرفته است. بازنگری در روند مطالعات جامع و برنامهریزی توسعه صنعت فولاد ایران به دلیل شرایط و تحولات جدید در صنعت فولاد جهانی ضروری است. این بازنگری میتواند به تطابق بیشتر صنعت فولاد ایران با نیازهای جهانی و افزایش رقابتپذیری آن کمک کند. انتخاب مشاوری با تجربه و تخصص کافی و کارفرمایی دولتی با رویکردی شفاف، حمایتگر و آگاه به الزامات جدید، به موفقیت طرح جامع فولاد کمک شایانی میکند. هر دو طرف باید دارای تعهد به اجرای پایدار و کارآمد پروژه باشند تا صنعت فولاد ایران بتواند در سطح جهانی رقابتپذیری خود را ارتقا دهد و از فرصتهای بازارهای جهانی بهرهمند شود.
همچنین یکی دیگر از نواقص جدی مطالعات گذشته توسعه صنعتی (به خصوص فولاد) عدم وجود پویایی در این زمینه بوده است. پویایی در مطالعات جامع صنعتی به دلیل تغییرات سریع فناوری، بازار و شرایط اقتصادی برای حفظ رقابتپذیری و پایداری صنعت ضروری است. این رویکرد کمک میکند که صنعت با فناوریهای نوین، نیازهای متغیر بازار و قوانین زیستمحیطی همگام شده و از ریسکهای اقتصادی و ژئوپلیتیک مصون بماند. همچنین، مطالعات پویا به بهینهسازی منابع، کاهش آلایندگی، و افزایش بهرهوری کمک میکنند و امکان ارتقاء مهارتهای نیروی انسانی را فراهم میآورند تا صنعت با آمادگی بیشتر به استقبال چالشها و فرصتهای آتی برود.