تاریخ: ۱۷ تير ۱۴۰۴ ، ساعت ۲۲:۳۹
بازدید: ۵۸
کد خبر: ۳۷۸۹۵۸
سرویس خبر : مسکن و ساختمان

درس‏‏‌های شهرسازی از جنگ ۱۲ روزه

درس‏‏‌های شهرسازی از جنگ ۱۲ روزه
‌می‌متالز - تاب‌آوری، بیش از آنکه مفهومی فنی یا اجرایی باشد، تجلی یک نگرش تمدنی به نسبت انسان و بحران است؛ نسبتی که جوامع با تصوری از آینده‌ای برقرار می‌کنند که در آن همواره سایه‌ای از احتمال فشار‌های مضاف غیر‌قابل پیش‌بینی حضور دارد. تاب‌آوری و افزایش آن در حوزه شهری هم وابسته به‌ خصوصیات فرهنگی جوامع و هم وابسته به کالبد و تجهیزات شهری است.

به گزارش می‌متالز، در دهه‌های گذشته، بحث ایمنی ساختمان و برنامه‌ریزی شهری در ایران عمدتا در نگاه‌های محدودی به الزامات مهندسی و ضوابط حقوقی تعریف می‌شد، امروز، پس از افزایش بحران‌های نظامی نسبت به بحران‌های پیشین اقلیمی، اقتصادی و فرهنگی، بازاندیشی برخی تصمیم‌های قبلی اتخاذ شده در مباحث معماری و شهرسازی، ضروری به نظر می‌رسد. تهران، به عنوان نمونه‌ای برجسته از کلان‌شهر‌های ایران، در روز‌های اخیر با تنش‌هایی مواجه شد که فارغ از نمایان شدن ارزش‌های فرهنگی و انسانی مردمانش در هم‌بستگی ملی، بوته آزمایشی برای ظرفیت نظام فنی و مهندسی و مدیریتی کشور در مقابل حوادث بود.

این تجربه به ما آموخت که شهر، در هر دو سطح خرد و کلان، در بحرانی این چنینی چگونه واکنش نشان می‌دهد و اگر آن واکنش‌ها که در واقع، چون پدافند‌های معمارانه و شهرسازانه هستند را به دیده تدبیر ببینیم، می‌تواند تجربه‌ای آموزنده برای اتخاذ راهبرد‌های آتی باشد، تجربه‌ای که بر لزوم یک رویکرد جامع و پیش نگرانه در برنامه‌ریزی شهری و مدیریت بحران تاکید دارد، مانند آنچه در شهرهایی، چون کپنهاگ در دانمارک شاهد هستیم که با تبدیل خیابان‌ها به «خیابان‌های اقلیمی» و استفاده از زیرساخت‌های سبز و آبی، نه تنها به زیبایی شهر افزوده‌اند، بلکه ظرفیت جذب آب باران و مقابله با سیلاب‌های شهری را به طور چشمگیری افزایش داده‌اند. این رویکرد‌ها نشان می‌دهند که تاب‌آوری تنها به معنای ساختار‌های سخت افزاری نیست، بلکه شامل راه حل‌های نوآورانه و چندمنظوره می‌شود که زندگی روزمره شهروندان را نیز بهبود می‌بخشد.

در جنگ ۱۲ روزه موضوع استفاده از پارکینگ‌های زیرزمینی مجتمع‌های مسکونی و تجاری به عنوان پناهگاه ایمن در برابر حملات موشکی مطرح شد. اما این ایده، بی آنکه در بستری قانونی، فنی و اجرایی جای گیرد، صرفا یک آرزوی مطلوب باقی می‌ماند. از میان انبوه ساختمان ها، خیابان ها، پارک‌ها و مجتمع ها، به ندرت می‌توان فضایی را یافت که از پیش، برای لحظه بحرانی این‌چنینی یا حتی پیش‌بینی پذیرتر طراحی شده باشد.

در عمل آنچه مردم می‌بینند این است که پناهگاهی در دسترس نیست. سازوکار مشخصی برای اسکان موقت برای جمعیتی که با بحران‌های مختلف روبه‌رو هستند، پیش‌بینی نشده است. حتی در سطح تدبیر، ابهامی بنیادین وجود دارد؛ هیچ کس به درستی نمی‌داند که در لحظه خطر، نقطه امن متناسب با بحران رخداده کجاست، و این ناآگاهی، خود خطرناک‌ترین شکل بحران و تشدید آن است. در حالی که در بسیاری از کشورها، به‌ویژه آنهایی که تجربه جنگ داشته‌اند مثل کره‌جنوبی یا بلایای طبیعی مکرر مانند سوئیس، قوانین سفت و سختی برای ساخت پناهگاه‌های چندمنظوره وجود دارد.

در سوئیس، بیش از ۹۰‌ درصد جمعیت به پناهگاه‌های زیرزمینی دسترسی دارند که در زمان صلح به عنوان پارکینگ، انبار یا حتی مراکز تفریحی استفاده می‌شوند، اما با تجهیزات کامل تهویه، آب، و امکانات اولیه برای مواقع اضطراری طراحی شده‌اند. این نشان می‌دهد که با برنامه‌ریزی و الزام قانونی، می‌توان از فضا‌های موجود بهره‌برداری دوگانه (یا چندگانه) کرد. آیا تاکنون آیین نامه‌ای تشویقی نگاشته شده که سازنده یا بهره‌بردار را موظف کند بخشی از ظرفیت فضا‌های شهری را به عنوان پناهگاه بحران تجهیز کند؟ آیا تهویه مناسب، ذخیره آب، دسترسی امن، امکانات اولیه و سازوکار بهره‌برداری عمومی از آنها پیش‌بینی شده است؟ اگر چنین آیین نامه‌هایی وجود دارند موانع اجرایی سازی آن کدام است؟ این کمبود‌ها شکاف عمیق در آمادگی ما در برابر بحران‌ها را نشان می‌دهد.

فارغ از تلاش‌های بسیار ارزشمند افراد و به خصوص دستگاه‌های خدمتگزار، آنچه تأسف برانگیز بوده است، نه فقدان منابع یا حتی قوانین، که فقدان اندیشه‌ای پیش نگرانه در ساحت تصمیم‌گیری در شرایط بحرانی است. هیچ شهری را نمی‌توان تنها در زمان بحران این چنینی ساخت. تاب‌آوری، نتیجه فرآیندی تدریجی است، ثمره یک حافظه تاریخی است که از بحران‌های پیشین آموخته باشد. اما در ایران، ما حافظه بحرانی منسجم و کارآمدی نداریم که در روز‌های مشابه موثر واقع شود. این فقدان حافظه نهادی باعث می‌شود که هر بار با بحران جدیدی مواجه می‌شویم، از نقطه صفر شروع کرده و درس‌های گذشته به خوبی منتقل و پیاده‌سازی نشوند.

در مقابل، شهر‌هایی مانند مالمو در سوئد پس از تجربه سیلاب‌های گذشته، سیستم‌های مدیریت آب باران مبتنی بر طبیعت را توسعه داده‌اند که شامل کانال‌های روباز، آبگیر‌ها و پشت بام‌های سبز می‌شود و به شهر امکان کنترل سیلاب و بازیابی سریع‌تر را می‌دهد. همچنین، رویکرد کالیفرنیا در آموزش و آمادگی برای زلزله، با برنامه‌هایی مانند «The Great California ShakeOut» که میلیون‌ها نفر را در تمرینات شبیه سازی زلزله شرکت می‌دهد، نمونه‌ای از ایجاد «حافظه بحرانی» در سطح جامعه است. این تجربیات نشان می‌دهند که اندیشه پیش نگرانه و تمرین مستمر، عنصر کلیدی در ساخت شهر‌های تاب آور است.

راهکار پیشنهادی به طور خلاصه، لزوم پژوهش مستمر و مستندسازی در حوزه حکمرانی و سیاستگذاری است که به طور ساختاری باید در مراکزی مشابه اتاق فکر در تمام دستگاه‌های راهبردی پیش برنده امور جاری انجام گیرد و در زمان بحران به عنوان اتاق جنگ عمل کنند، تا هم به تولید دانش منجر شود و هم به تصمیم‌گیری‌های مبتنی بر تجربه و تحلیل کمک کند و چرخه یادگیری از بحران‌ها را تکمیل کند. این ضروری‌ترین گامی است که متاسفانه در عمل فاصله بسیاری تا آن وجود دارد. در گام‌های عملیاتی برای تحقق یک نظام تاب‌آوری، تدوین آیین نامه‌های جامع و تشویقی ضروری است تا سازندگان و بهره‌برداران به تجهیز فضا‌های موجود برای کاربرد دوگانه (روزمره و بحران) ترغیب شوند، آیین نامه‌هایی که استاندارد‌های تهویه، ذخیره آب، دسترسی امن و امکانات اولیه را در برگیرد.

تجربه سنگاپور در برنامه‌ریزی شهری، نمونه‌ای موفق از ادغام تاب‌آوری در توسعه شهری است؛ این شهر با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های هوشمند، مدیریت منابع آبی و فضا‌های سبز، توانسته است در برابر چالش‌های اقلیمی و زیست محیطی مقاومت بالایی از خود نشان دهد. همچنین، ایجاد یک بانک اطلاعاتی جامع و قابل دسترس برای عموم از فضا‌های امن و پناهگاه‌های احتمالی در سطح شهر اهمیت بالایی دارد، کاری که در بسیاری از شهر‌های ژاپن پس از تجربه زلزله‌های مکرر انجام شده است. آموزش و آگاه سازی مستمر و موثر برای عموم مردم در مورد نحوه واکنش در زمان بحران، نقاط امن و راه‌های ارتباطی اضطراری از طریق رسانه ها، مدارس و نهاد‌های محلی نیز حیاتی است، مانند برنامه‌های ملی آگاه سازی که در نیوزلند پس از زلزله کرایست چرچ به اجرا درآمدند.

توسعه و تجهیز مراکز مدیریت بحران با آخرین تکنولوژی‌ها و تجهیزات ارتباطی و نظارتی، برای پردازش سریع اطلاعات و اتخاذ تصمیمات مقتضی در زمان وقوع حوادث، باید در اولویت قرار گیرد، تجربه‌ای که در شهر نیویورک پس از توفان سندی منجر به سرمایه‌گذاری‌های گسترده در سامانه‌های هشدار سریع و مراکز عملیات اضطراری شد. علاوه بر این، بازنگری در طرح‌های جامع و تفصیلی شهری با رویکرد تاب‌آوری، از جمله در نظر گرفتن فضا‌های باز کافی، شبکه‌های ارتباطی جایگزین و مناطق امن در برابر بلایای طبیعی و انسان ساز، گامی اساسی است. تضمین مشارکت فعال بخش خصوصی و جامعه مدنی در برنامه‌ریزی و اجرای پروژه‌های تاب‌آوری، به همراه سرمایه‌گذاری در فناوری‌های نوین مانند هوش مصنوعی و توسعه سامانه‌های اطلاعاتی نظیر سامانه اطلاعات مکانی (GIS)، سامانه جامع مدلسازی ساختمانی در سطح شهری برای پیش‌بینی بحران‌ها، مدیریت منابع و ارتباطات اضطراری، می‌تواند به شکل گیری یک سیستم جامع و کارآمد کمک کند.

در نهایت، دستیابی به تاب‌آوری واقعی مستلزم تغییر نگرشی عمیق از یک رویکرد واکنشی به یک رویکرد پیش‌بینی کننده و پیش دستانه‌ای که برآمده از ریشه‌های تاریخی تمدنی است. تاب‌آوری اگرچه در ادبیات تخصصی واژه‌ای است که به بقا توسط حفظ شرایط اشاره می‌کند، اما آنچه خاص فرهنگ ایرانی است بقا به وسیله انعطاف و انعطاف‌پذیری فرهنگی است. پس در شرایط پیش آمده بازنگری به میزان تاب‌آوری شهری در ایران، استعاره‌ای برای تغییر وضعیت موجود در عین استدامت هویت ملی است. این تغییر نه تنها به معنای تقویت زیرساخت‌های فیزیکی است، بلکه نیازمند بازسازی حافظه نهادی و توسعه اندیشه استراتژیک در حوزه حکمرانی و سیاستگذاری است. باید از هر بحران پیش آمده علاوه بر درس‌هایی که در زمینه تقویت انسجام ملی گرفته‌ایم، به عنوان فرصتی برای یادگیری و بهبود استفاده کنیم تا بتوانیم شهر‌هایی بسازیم که نه تنها در برابر بحران مقاوم باشند، بلکه توانایی بازسازی و شکوفایی پس از آن نیز وجود داشته باشد.

هوشنگ فروغمند اعرابی - کارشناس حوزه مسکن و شهرسازی

منبع: دنیای اقتصاد

عناوین برگزیده