به گزارش می متالز، بررسیها نشان میدهند بازارهای کالایی عقب نشستهاند؛ اگرچه فلزات و برخی محصولات کشاورزی در برابر افت نرخ بهشدت مقاومت کرده و حتی موفقیتهای جالبی را بهدست آوردهاند که ممکن است مقطعی باشد. شاخصهای کالایی که تجمیعی از رخدادهای قیمتی در بازار فلزات، حاملهای انرژی و نفتخام، محصولات کشاورزی و حتی مواد معدنی هستند در هفته گذشته وارد یک فاز افت نرخ شدند که میتوان گفت لیدر این جریان قیمتی جدید اول نفتخام و سپس دادهها و آمارهای اقتصادی است. جنگ تجاری بین چین و آمریکا اگرچه در ادبیات تصمیمسازان دو کشور به سمت تعدیل حرکت میکرد ولی به خروجی قابلتوجهی دست نیافته است.
جنگ تجاری جدیدی هم بین اروپا و آمریکا آغاز شده و اما و اگرهای تحریم ترکیه را هم باید به این موارد افزود. برگزیت هم به مشکل جدی بدل شده و به نگرانیها در اقتصاد جهان اضافه شده است. به جرات میتوان گفت که در سالهای اخیر، هیچگاه حجم تنشهای اقتصادی به اندازه وضعیت فعلی بالا نبوده آنهم در شرایطی که تنشهای ژئوپلیتیک هم حداقل در یکی دو هفته اخیر سوخترسانی جدیدی برای بازار نفت به همراه نداشته است.
هر ۳ شاخص اصلی در بازارهای کالایی و حتی شاخص حملونقل، همگی در هفته گذشته کاهشی بودند که میتوان اثرپذیری از نوسان قیمت نفت و همچنین ضعف جذابیت خرید و نگرانی از دورنمای بازارها را بهخوبی در این آمارها مشاهده کرد. بهای نفتخام برنت در بازارهای جهانی در طول هفته گذشته با ۲۵/ ۲ درصد کاهش روبهرو شد و همچنین نفتخام سبک آمریکا ۶۸/ ۱ درصد افت داشت. این در حالی بود که بخش مهمی از افت قیمتها در اواخر روز جمعه محقق شد که ترس از کاهش بیشتر نرخ را برای هفته پیشرو مطرح میکند. البته میتوان اینگونه هم تصور کرد که بعد از کاهش نرخ روزهای اخیر، بازارهای جهانی نفتخام میتوانند وارد یک فاز باثبات ولی شکننده شوند که برای مدت محدودی یک آرامش تصنعی را برای بازارها به همراه داشته باشند ولی با توجه به اما و اگرهای برگزیت شاید این ذهنیت هم چندان قدرتمند ظاهر نشود.
در هر حال چیزی که بیش از همه درحال خودنمایی است ضعف تقاضا در بازارهای جهانی نفتخام است و همین ضعف، موجب شده تا حتی عقبافتادگی احتمالی تولید نفتخام در عربستان هم اثرگذاری برجستهای برای بازارهای جهانی نداشته باشد. بهعنوان مثال اگر فرض کنیم حادثه آرامکو بر تولید واقعی نفتخام بهصورت جدی در عربستان اثرگذار بوده، هماکنون زمان آن فرارسیده تا کاهش حجم تولید با فرض افت جدی ذخایر این کشور، در بازارهای جهانی خودنمایی کند که شاهد چنین رخدادی نیستیم. این مطلب را بهتر است اینگونه عنوان کنیم که تقاضای واقعی در جهان بهقدری کم شده که افت مقطعی تولید نفتخام یا فرآوردههای عربستان در بازارهای جهانی گم شده است، اگرچه رهگیری بازار فرآوردهها نشان میدهد که افت فرآوردههای سوختی کمتر از کاهش نرخ نفتخام بوده که در روزهای فعلی به فرض برخی رخدادهای درونی بازارها، میتوان گفت که بهصورت زیرپوستی هنوز بازار این گروه کالایی به تعادل نرسیده است اگرچه در تحلیل بازارهای کالایی اهمیت چندانی ندارد.
همانگونه که عنوان شد شاخصهای کالایی در هفته گذشته وارد یک فاز نزولی جدید شده است. شاخص قیمت CRB در بازارهای جهانی افت ۱۳/ ۰ درصدی و شاخص کالایی GSCI کاهش ۶۳/ ۰ درصدی داشته است. این وضعیت تا اینجا نشان میدهد که بازارها در یک دوگانگی قرار دارند یعنی با فرض افت جدی بهای نفتخام، بسیاری از بازارهای کالایی در برابر افت نرخ مقاومت کردهاند. بهعنوان یک نمونه دیگر میتوان به شاخص بورس فلزات لندن اشاره کرد که در هفته گذشته افت ۷۷/ ۰ درصدی داشت و نشانهای از روزهای نهچندان جذاب بازارهای فلزی دارد اگرچه بازهم شاهد جرقههایی از رشد نرخ در اواخر هفته بودیم. شاخص حملونقل بالتیک درای هم نزدیک به ۶/ ۳ درصد کاهش یافت تا سریال کاهش قیمتها در شاخصها را تکمیل کند. از ویژگیهای جالب بازارهای جهانی در هفته گذشته رشد ۲۵/ ۴ درصدی گندم، تقویت ۸/ ۱ درصدی جو دامی و افزایش ۲ درصدی بهای پنبه بود آنهم در شرایطی که در اواخر هفته گذشته بازهم شاهد تداوم رشد نرخ در این بازارهای کالایی بودیم. لازم به ذکر است در اواخر هفته قبل بازهم سویا وارد یک فاز صعودی شد و تنها ذرت است که هنوز افت قیمتها را تعقیب میکند. این موارد را میتوان دلیل اصلی مقاومت شاخصهای کالایی در برابر افت قیمتها از مسیر نفتخام دانست.
شاید جالبترین شرایط در بازارهای کالایی را بتوان در بازار فلزات جستوجو کرد آنهم در شرایطی که شاخص بورس فلزات لندن کاهشی است ولی برخی کالاهای خاص همچون مس یا قلع و حتی روی توانستهاند رشد قیمتهای خود را در طول هفته گذشته حفظ کنند. بهرغم کاهش قیمت آلومینیوم در بازارهای جهانی، ولی هنوز روی و مس در روند صعودی پیشین خود قرار دارند اگرچه بهصورت مقطعی میتوان احتمال افت قیمت روی را در نظر گرفت ولی مس هنوز روند صعودی خود را حفظ میکند. این دادههای فنی با واقعیتهای بازار اندکی اختلاف دارد که بررسی آن خالی از فایده نیست. بازارهای جهانی بیش از پیش از نوسان قیمت نفتخام و جریان کاهشی آن تاثیر میپذیرند آنهم در شرایطی که نمیتوان از برتری واقعی عرضه بر تقاضا غافل شد.
در بازارهای فلزی اوضاع کاملا متفاوت است آنهم در وضعیتی که موجودی انبارها بهقدری کم است که ورود هر تقاضای بزرگی به بازار میتواند جریان غالب را در قیمتها تغییر دهد. بازارهای فلزی جایی برای کاهش نرخ ندارند و همین مقاومت آنها موجب شده تا بازارهای جهانی هم از یک امنیت نسبی برخوردار شوند. از سوی دیگر آمریکا تلاش بزرگی را برای حفظ ثبات اقتصادی خود بهکار بسته و از تزریق پول گرفته تا کاهش بهره، اغلب گزینههای موجود را بهکار گرفته است. حتی اگر بازارهای جهانی با تهدیدهای جدی از مسیر رکود همراه شوند، بازهم بازارهای کالایی با محوریت فلزات در برابر این جریان مقاومت میکنند مگر آنکه ابعاد حادثه بهقدری بزرگ باشد که هم حجم تولید را در بر گرفته و هم تقاضا را از شرایط فعلی به ابعادی پایینتر منتقل کند.
اینکه جنگ تجاری بین چین و آمریکا یا اروپا و آمریکا به کجا ختم شده و چه میزان تقاضای واقعی در جهان را تحت تاثیر قرار دهد خود سوالی است که هنوز نمیتوان به آن پاسخ داد، اگرچه دادههای جانبی در جهان یا آمارهای اقتصادی به این نگرانیها دامن میزند. بازارها با محوریت بازارهای کالایی هنوز در برابر رکود مقاومت میکنند مگر آنکه یک سیگنال واقعی و بزرگ از بازار سهام آمریکا مخابره شود تا یک جریان نزولی جدید را ایجاد کند و همه چیز دگرگون شود.
این موارد و عدم امکان ترسیم دورنمای بازار به این معنی است که بازارها به روزهای سرنوشت خود نزدیک میشوند ولی شرایط کلی نشان میدهد که گذر از این فاز همراه با آرامش نسبی، به سمت روزهای خطرناکتری متمایل خواهد شد که سادهترین خروجی آن احتمال کاهش نرخ جدیدی در بازارهای جهانی است که چهره نوینی از بحران را ترسیم خواهد کرد. وقتی موجودی انبارهای آلومینیوم در چند هفته اخیر در مسیر رشد قرار میگیرد به این معنی است که تقاضا برای کالایی به این مهمی، در مسیر افول قرار گرفته است اگرچه هنوز بازارها در رویای مقاومت نرخ در برابر کاهش قیمتهاست. زیر پوست بازارها نه تنها خبری نیست، بلکه به مرور زمان نگرانیها از خوشبینیها فراتر رفته است. آمارها نیز چهره نگرانیها را به شیوه جدیدی ترسیم میکند که یکی از آنها اوضاع تولید در چین است.
رشد اقتصادی سالانه در چین باز هم کاهش یافت و به ۶ درصد رسید که کمترین رقم ثبت شده در ۲۷ سال اخیر است یعنی این ارقام حتی از کف رشد بعد از بحران سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ هم کمتر است. این داده به معنی اثرگذاری گستردهای در میزان سرمایهگذاریها در چین و همچنین حجم واقعی و ظرفیت تولید در این کشور است آن هم بهعنوان بزرگترین کشور مصرفکننده مواد معدنی و فلزات در جهان. همین نکته که آمارهای رسمی دولتی در چین که بعضا نیاز به راستیآزمایی هم دارد، این افت واقعی را پذیرفته و به آن صحه میگذارد را باید برجستهتر از این نرخ بهشمار آورد، زیرا به وضوح نشان میدهد که چین با سازوکارهای پیشین فاصله گرفته و البته جنگ تجاری هم محدودیتهای این کشور را برجستهتر ساخته است. در هر حال باید پذیرفت که رشد اقتصادی چین در مسیری کاهشی قدم گذاشته و احتمالا باید منتظر اعلام ارقامی کمتر برای ماههای آینده باشیم.
البته شواهد کلی احتمال تداوم افت رشد اقتصادی این کشور را هم بهگونهای مطرح میکند که میتوان از روند رشد اقتصادی ۳ ماهه این کشور برداشت کرد. آمارها نشان میدهد که در سالهای اخیر بهار بیشترین رشد اقتصادی ۳ ماه این کشور به ثبت میرسد و به مرور زمان این روند در فصول بعدی کمتر خواهد شد. اگر روزهای سخت سال ۲۰۱۱ را نادیده بگیریم، بهار سال گذشته کمترین رشد اقتصادی ۳ ماه چین در سالهای اخیر بوده است و این روند به مرور زمان باز هم پتانسیل تضعیف دارد. البته دلیل این رخداد یعنی ثبت بیشترین رشد اقتصادی ۳ ماهه در هر سال برای چین را باید در افزایش حجم سرمایهگذاریهای چین در روزهای سرد زمستان به شمار آورد که البته عرف غالب در این کشور با توجه به شرایط آب و هوایی و انتظارات سرمایهگذاران همین رویکرد بوده است، یعنی خروجی سرمایهگذاریها در پاییز و زمستان، در آمارهای بهار ارائه میشود که برای این کشور منطقی به نظر میرسد.
با توجه به این شرایط پتانسیل کاهش رشد اقتصادی چین بهصورت سنتی در دو فصل پاییز و زمستان وجود دارد که میتوان برای ماههای آینده، رشد اقتصادی سالانه چین را حتی کمتر از ۶ درصد هم برآورد کرد. البته کمترین رشد اقتصادی ۳ ماهه چین در سالهای اخیر به زمستان سال ۲۰۱۶ و روزهای دشوار بازارهای کالایی باز میگردد که اگر قرار باشد ارقام امسال کمتر از سال ۲۰۱۶ باشد، به معنی ریزش قیمتها به ارقامی کمتر از آن بازه زمانی است یعنی تنها از این مسیر باید به احتمال قیمتهایی بسیار پایینتر از ارقام موجود مثلا برای نفتخام توجه کنیم؛ رخدادی که هنوز برای اظهارنظر در مورد آن به زمان بیشتری نیاز داریم، زیرا شرایط هنوز به بدی آن بازه زمانی نرسیده است.
بهرغم عملکرد دولت چین در آزادکردن بخشی از داراییهای ارزی خود بهصورت فروش اوراق قرضه یا خرید طلا و همچنین بستههای حمایتی این کشور که با کاهش مالیات همراه است، میتوان گفت که سرمایهگذاریهای داخلی در این کشور حال و روز چندان جذابی ندارد، اگرچه دولت چین به سرمایهگذاریهای خارجی جدی در چارچوب راه ابریشم جدید روی آورده است ولی در شرایطی که بازارهای جهانی با آرامش یا مطلوبیت چندانی روبهرو نیستند، تاکنون دستاورد بزرگی برای اقتصاد این کشور نداشته که در آمارهای رشد اقتصادی چین قابل رهگیری است.
البته روند نزولی رشد اقتصادی یک قدرت بزرگ مثل چین منطقی بهنظر میرسد و حتی عدم کاهش جدی این نرخ در ماهها و حتی سالهای گذشته را باید یک موفقیت برجسته برای دولتمردان چینی بهشمار آورد ولی چیزی که از هماکنون بیش از پیش خودنمایی خواهد کرد تضعیف رشد اقتصادی این کشور است که میتواند عوارض جانبی جدیدی به همراه داشته باشد.
البته چین از هماکنون زیرساختهای لازم را برای نفوذ به اقتصاد کشورهای جدیدی فراهم کرده است ولی اگر به هر دلیل بحران جدیدی را پیشروی اقتصادی جهانی با محوریت بازارهای کالایی شاهد باشیم، این سرمایهگذاریها برای چند سال به حاشیه رانده خواهد شد و برای قدرتنمایی، اندکی زمان نیاز دارد تا شاید در آن شرایط (بعد از بحران) چین بتواند رشد اقتصادی خود را در سطوحی نزدیک به ۴ درصد حفظ کند اگرچه این مباحث برای بررسی کوتاهمدت تا میانمدت بازارهای کالایی اهمیت چندانی ندارد.