به گزارش میمتالز، نشست مجازی با موضوع «اقتصاد دانش بنیان و توسعه ملی» توسط موسسه دین و اقتصاد برگزار شد.
حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر نجفی عضو هیات علمی دانشگاه رازی در این نشست در ابتدای سخنان خود گفت: اقتصاد دانش بنیان یک الگویی از تولید است که در آن تمام فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی بر اساس تولید، توزیع و کاربرد دانش صورت میگیرد. اقتصاد دانش بنیان ظرفیت خلق ارزش افزوده بالا و رشد اقتصادی سریع دارد لذا این الگو برای کشورهایی که با مشکلات فقر و ... دست و پنجه نرم میکنند یک فرصت تاریخی ایجاد کرده است در نتیجه آن کسانی که این فرصت و الزامات آن را پیشبینی کنند میتوانند از نتایج آن استفاده کنند.
وی در مقایسه الگوی اقتصاد دانش بنیان با الگوهای پیشین تولید گفت: بشر تا کنون سه نوع الگوی تولید برای تامین معاش خود تجربه کرده است. حدود ۵۰ سال معاش بشر از طریق خوشه چینی و شکار اداره شده، حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار سال با الگوی کشاورزی زندگی خود را پیش برده و طی حدود ۲۰۰ سال هم انقلاب صنعتی نوع اداره کردن زندگی انسانها را تعیین کرده است. خود انقلاب صنعتی به موجهای اول تا سوم تقسیم شده است که از موج سوم تحت تعبیر اقتصاد دانش بنیان یاد میشود. اینکه اقتصاد دانش بنیان یک نظام حیات جمعی است باعث میشود پیچیدگیهای خاصی داشته باشد و نمیشود به ظواهر سطحی آن اکتفا کرد کما اینکه در موجهای اول و دوم صنعتی ما تصور میکردیم صنعتی شدن به معنای خرید ماشین آلات یا واردکردن کارخانجات است در نتیجه هیچوقت به اهداف انقلاب صنعتی دست پیدا نکردیم لذا مهمترین و اولین ویژگی اقتصاد دانش بنیان یک نظام زندگی است.
نجفی خاطرنشان کرد: دومین ویژگی اقتصاد دانش بنیان این است که مهمترین عامل تولید در این الگو دانش و نوآوری است. در الگوی تولید دانش بنیان منظور از اولویت دانایی مقابله با جهل بنیانی نیست بلکه منظور حاکمیت دانایی نسبت به تمام رقبای خود است. سختترین گام در راستای حرکت به سمت اقتصاد دانش بنیان این است تغییر شیوه تفکر است. تفکر ما به شیوههایی باقی مانده از دورههای پیشین عادت دارد. با آن ارزشها و اصول نمیتوانیم از مزایای اقتصاد دانش بنیان بهرهمند شویم. امیرالمومنین (ع) میفرمایند دانش عامل حل مشکلات است و هر کس آن را بیابد پیروز میشود و هرکس آن را نیابد شکست میخورد بنابراین دانایی کاملا با مبانی ارزشی ما سازگار است.
این استاد دانشگاه اهمیت یافتن انسان را یکی دیگر از ویژگیهای اقتصاد دانش بنیان عنوان کرد و گفت: دانش و نوآوری توسط انسان خلق میشود پس انسان به بالاترین مقام خود میرسد. وقتی انسان اهمیت پیدا میکند آنوقت اموری که روی انگیزه انسان تاثیر میگذارد مانند سرمایه اجتماعی، حق انتخاب و ... نیز اهمیت پیدا میکند. مهمترین تدابیر و پیش نیاز گام نخست دانش بنیان شدن این است که بپذیریم هر پدیدهای منشا علمی دارد لذا اگر این را نپذیریم تمام دانشهای بشری فرو میریزد و چیزی پابرجا نمیماند. پیش نیاز دیگری که باید پذیرفته شدن فصل الخطاب بودن دانایی است یعنی همه انسانها باید تسلیم دانایی باشد پس جایگاه دانشوران در جوامع مختلف نشان میدهد که آن جامعه چقدر به دانایی اهمیت میدهد.
نجفی آموزش را یکی دیگر از پیش نیازهای بنیادی دانایی محوری قلمداد کرد و در ادامه افزود: آموزش مدیران جامعه و تصمیم گیران از اهمیت بیشتری برخوردار است. آموزش فقط این نیست که در دورهای خاص رخ دهد. سرعت پیشرفت دانش خیلی زیاد شده است و ذخیره دانایی بشر در حال انباشته شدن است. این به معنی آن است که دانشها به سرعت کهنه میشوند پس ما به آموزشهای مادام العمر نیاز داریم.
وی افزود: تعبیر اقتصاد دانش بنیان از سوی اقتصاددانان ارشد اتحادیه اروپا در سال ۱۳۹۴ به کار برده شد. در سال ۱۹۹۵ دو تن از همان اقتصاددانها مدلی معرفی کردند که مدل مارپیچ سه گانه نام گرفت. این مدل مهمترین عناصر تاثیرگذاری روی نوآوریهای دانش بنیان را شرح میدهد. همکاری سه عنصر دولت، دانشگاه و صنعت در این زمینه پر اهمیت شمرده است. اوج موفقیتها آنجایی است که این سه عنصر با هم همکاری میکنند. اینجا معلوم میشود که اقتصاد دانش بنیان به معنای خرید چند کارخانه نیست. در گامهای بعدی مارپیچ سه گانه به مارپیچ چهارگانه، پنج گانه و n گانه تبدیل شد و گفته شد به وجود جامعه مدنی قدرتمند، رسانه ها، هنر و ... نیز نیاز داریم. پس تحقق الگوی دانش بنیان مشروط به اصلاحات نهادی و رویکردی نظام وار است و فکر نکنیم با نگرشهای جزیرهای و چند موسسه لوکس تحقیقاتی میتوانیم به دانش بنیانی برسیم.
نجفی خاطر نشان کرد: برداشتهای رایج در ایران از اقتصاد دانش بنیان سطحی است. یکی از شاخصهای غلط، برداشت سطحی تعداد شرکتهای دانش بنیان است. فکر میکنند تعداد این شرکتها نشانه دانش بنیان شدن این کشور است. در ابتدای دهه ۱۳۹۰ تعداد شرکتهای دانش بنیان کشورمان حدود ۵۰ مورد بوده است، اما الان حدود ۶۵۰۰ شرکت دانش بنیان داریم، اما آیا این افزایش تعداد شرکتهای دانش بنیان توانسته است تاثیر قابل توجهی بر افزایش صادرات ایران بگذارد؟ ۱۳ هزار درصد نرخ رشد شرکتها باید در یک جایی خودش را نشان دهد، اما آیا رشدی در تولید یا بهره وری داشته ایم؟ رفاه مردم بهبود پیدا کرده است؟ اگر این اتفاقات رخ نداده، پس چرا این شرکتها رشد پیدا کرده اند؟ نکند این افزایشها به کانالی برای گرفتن رانت تبدیل شده اند؟ میزان اثر بخشی این شرکتها به ما نشان میدهد که آیا تعداد این شرکتها شاخص خوبی برای دانش بنیان شدن کشور ما هستند یا خیر بنابراین اولین گام تحقق اقتصاد دانش بنیان برای ما ضرورت اصلاح درک ما از اقتصاد دانایی محور است.
عضو هیات علمی دانشگاه رازی کرمانشاه در پایان گفت: نقطه شروع مسیر اصلاح درک ما از مفهوم اقتصاد دانش بنیان بازنگری در درک حاکم است. این الگوی اقتصادی میتوانست در عرصه خدمات بهداشت و درمان هزاران میلیارد ارزش برای ما کسب کند. از هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت ایران، سالانه بیش از ۵ هزار نفر به خاطر بیماریهای قلب و عروقی فوت میکنند. این رقم شبیه آمار آمریکا است. در آمریکا محاسبه کردند که هزینه بیماریهای قلبی و عروقی در آن کشور چقدر است. محاسبات آنها نشان میدهد سالیانه ۴۰۰ میلیارد دلار هزینههای مستقیم و هزینه فرصتهای از دست رفته بیمارانی است که به خاطر مشکلات قلبی و عروقی فوت میکنند. هزینه فرصتهای از دست رفته برای مثال اینگونه است که برای یک جوان ۳۰ سال زحمت کشیده شده که درس بخواند و به جامعه خدمت کند، اما در اثر سکته فوت کرده است. این هزینهها به طور تقریبی در کشور ما ۱۰۰ میلیارد دلار است که از درآمد فروش نفت ما در اغلب سالها خیلی بیشتر است. آیا هیچ روش دانش بنیانی برای مهار این بیماری وجود دارد؟ آیا این آمار مطلوب است؟ این آمار در کشور ژاپن ۷۵ نفر به ازای صد هزار نفر است. در فنلاند با همین مشکل ما مواجه بودند و با صالاح الگوی تغذیه و فعالیتهای بدنی این آمار را به ۱۰۰ نفر به ازای صد هزار نفر رسانده اند لذا الگوی دانش بنیان برای کار نمایشی و آمار دادن نیست و برای حل مشکلات بشر است. در مورد سایر بیماریها هم همین موضوع صدق میکند. به همین ترتیب در سایر فعالیتهای اجتماعی، صنعت، کشاورزی و ... این رویکرد دانش بنیانی موثر خواهد بود.