به گزارش میمتالز، کمبود آب، توسعه کشاورزی و صنعتی و البته گستردهتر شدن زندگی شهری، به نابودی محیط زیست منجر میشود؛ که برای تامین مشکل آب از طرحهای علمی استفاده شود.
انتقال آب از دریای خزر به سمنان و کویر ایران طرح کلان است که بیشتر کشورهای جهان از این ظرفیت استفاده کرده اند. طرحی که پس از سال ها، با تغییرات عمدهای از کانال مرکزی ایران به یک تونل انتقال آب بدل شد.
پروژه انتقال آب دریای عمان به استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و خراسان رضوی با اهداف سه گانه و راهبری ایمیدرو وارد فاز عملیاتی شده است.
از اهداف این پروژه میتوان به آبگیری و نمک زدایی برای ظرفیت نهایی روزانه ۲.۴ میلیون متر مکعب آب شیرین اشاره کرد.
همچنین تامین و انتقال آب برای ظرفیت ۲۸۰ میلیون متر مکعب در سال به سه استان شرقی (در فاز نخست) از اهداف این پروژه به شمار میرود.
از سوی دیگر احداث نیروگاه سیکل ترکیبی به ظرفیت ۵۰۰ x ۲ مگاوات یک واحد برای فاز نخست و واحد دوم جهت فاز توسعه از راهبردهای اصلی پروژه محسوب میشود.
پروفسور کردوانی استاد برجسته محیط زیست و اقلیم شناس مشهور ایرانی، میگوید عمده طرحهایی که برای آبرسانی به شهرهای کویری ایران پیش بینی و اجرا میشود، برای ایران زود بوده است؛ چه اینکه راههای بهتر و به صرفه تری برای مبارزه با کم آبی وجود دارد که سریعتر از انتقال آب نتیجه میدهد.
خبرآنلاین نوشت؛ پروفسور کردوانی بیان کرد: اول باید ببینیم تا به حال از آب دریا برای کشاورزی استفاده کرده اند یا نه؟ آب دریاهای آزاد خیلی شور است و ۳.۵ درصد نمک دارد. یعنی در واقع ۳۵ میلی گرم در لیتر. اما آب دریای خزر را استفاده کرده اند در کشاورزی.
نه. آب دریای خزر معمولاً ۱۱ تا ۱۳ میلی گرم در لیتر یا ۳/۱ و یا ۱/۱ درصد نمک دارد. ۱۱ میلی گرم برای آن بالای دریا است که رود ولگا میریزد و آبش شیرین است. ولی قسمت ما میشود ۱۳ میلی گرم در لیتر یا ۳/۱ درصد. در حالی که اقیانوسها ۵/۳ درصد دارد. دانشمندان شوروی ۱۹۷۳ در خاک قلعه، داغستان؛ از این آب گرفته اند وکشاورزی کرده اند. دو منطقه را مشخص کرده اند، یک منطقه را که اصلاً آبیاری نکنند و تنها با آب باران در آن زراعت کنند. این منطقه را به اصطلاح منطقه شاهد میگویند. منطقه دیگری را هم با این روش آبیاری کردند. این کار خیلی هم نتیجه داد. ۵ دانشمند بودند و در ۳۲ سال پیش یعنی در سال ۱۹۷۵ مقالهای هم در این خصوص چاپ کردند. من ۱۳۷۱ شروع کردم و دانشجوهای فوق لیسانس و دکتری دانشگاه تهران را با اتوبوس دانشگاه تهران به ۱۴ کشور بردم. ترکیه، مولداوی، بلغارستان، رومانی، اوکراین، چچن، مسکو، سن پطرزبورگ، آستاراخان، کالمیک، داغستان شوروی و آذربایجان. در داغستان با دانشجویانم خواستم که این تاسیسات را ببینم. رفتیم اداره کشاورزی، گفتند خبری از این طرح ندارند و باید به دانشکده کشاورزی برویم. رئیس دانشکده گفت که این طرح محرمانه است و نمیشود آن را با کشور دیگر مطرح کرد. گفتم که من ۳۰ سال پیش کتاب منابع و مصالح آب در ایران را نوشته ام. اما او گفت نه و ما آنجا را ترک کردیم. اما این کار را کرده اند، اما سه شرط برای آن گذاشته اند؛ که اگر کسی خواست از آب دریای خزر استفاده کند؛ فقط با آب دریای خزر با این شوری میشود استفاده کرد. اگر آب رودی داشته باشیم با این مقدار نمک نمیشود استفاده کرد. فقط با آب دریای خزر میشود این کار را کرد.
در آب دریای خزر مواد غذایی هم وجود دارد، مثل ید، کلسیم، منیزیم و پتاسیم که به گیاه قوت میدهد. مثل این میماند که به دو نفر یکی آب شور بدهیم و به نفر دیگر آب شوری که مواد غذایی هم دارد. کسی که فقط آب شور خورده است، زودتر میمیرد. چون مواد غذایی فرد را تغذیه هم میکند. سه شرطی که برای این کار آورده شده است؛ برای ما بهتر است تا برای داغستان. ۴۶۰ میلی متر متوسط بارندگی سالیانه اش است. زمستانها هم بیش از ۲۰۰ میلی متر بارندگی دارد. در جایی باید از آب خزر استفاده کرد که متوسط بارندگی اش حداقل در زمستانها ۲۰۰ میلی متر باشد؛ که ما در سراسر مرزمان در خزر از آستارا تا بندر ترکمن خیلی بیشتر از این مقدار در زمستان بارندگی داریم. دلیلش هم این است که در تابستان نمک در خاک جمع میشود و در زمستان با این حجم بارندگی؛ نمک تمام سطح زمین کشاورزی را میشورد و خاک شیرین میشود. اگر کمتر باشد، نمک جمع میشود و میشود شوره زار. شرط دوم این است که زمین باید سبک باشد. رس خالص نباشد، ماسه هم داشته باشد. چون در خاک رس آب پائین نمیرود که شسته شود. شرط سوم این است گیاهانی در این شرایط کاشته شوند به شوری مقاوم باشند. آنها یونجه کاشته اند، چرا که یونجه به شوری مقاوم است.
خیر. نمیشود. کویر که هیچ از این مناطق بیرون بروید، دیگر نمیشود از آن استفاده کرد. حتی در خراسان شمالی و اردبیل هم نمیتوان از آن استفاده کرد. چند سال پیش که آب دریای خزر بالا آمده بود، سمیناری گذاشته بودند در مورد آب خزر، یکی از دانشجویان دکتری تربیت مدرس گفته بود که چه نعمت بزرگی است برای جمهوری اسلامی؛ زیر کوه البرز را سوراخ کنند و آب را بیاوریم در دشتهای بین تهران تا قم؛ آبیاری کنید و کشاورزی کنید. در همان زمان من پاسخ ایشان را دادم که در این صورت دشتها تبدیل به نمک زاری سفید خواهند شد. تنها راهش این است که به مازندرانیها و گیلانیها بگویند که شما از آب دریا استفاده کنید برای کشاورزی و آب شیرینتان را اختصاص دهیم به جای دیگر.
مازندارن و گیلان ۷ ماه از سال خوشحال میشوند که آب شیرینش را از گیلان و مازندران را ببرند. البته در واقع شمال کشور ما نیز باید بیابان میشد مثل کویرهای یزد و یا دبی؛ اما دو اتفاق در ایران افتاده است در طول تکامل کره زمین که این منطقهای که باید مثل دبی میشد، از نظر بارندگی مثل اروپا شد. حتی بارندگی این مناطق بیش از اروپا است. این دو اتفاق از برکت چیست؟ یک اتفاق مربوط به دوران دوم زمین شناسی است که سراسر اینجا دریا بود. دریاها خشک شدند و تنها جایی که باقی ماند، دریای خزر بود. یکی از بهترین کوهستان ها، کوهستان البرز و تالش است، که در جهت بسیار عالی دور دریای خزر قرار گرفته است. در قسمت جنوب غرب و جنوب دریای خزر است. هوای پرفشار سیبری میآید، میخورد به کوه و بالا میرود. هوای پرفشار یعنی هوایی که مثل هوایی که بادبزن تولید میکند و دود کباب را پخش میکند. این هوا هم پخش میشود. دود بالا میرود و هزار و پانصد متر بالا میرود، سرد میشود و باران میبارد. شمالیها وقتی برنج میخواهد دست بیاید، خدا خدا میکنند که باران نیاید، در حالی که تمام زراعتشان به آب احتیاج دارد، اما برای به دست آمدن برنج دعا میکنند که باران نیاید. در سراسر گیلان و مازندران به مدت یک ماه، از ۱۵ فروردین تا ۱۵ نباید اردیبهشت باران بیاید، برای این که برنجشان را بکارند. از زمانی که برنج دست میآید، دولت میتواند برنامه بریزد و این آبها را جمع کند و به جاهایی ببرد که نیاز دارد. اولویت آن هم اول استان گلستان است. چرا که بارندگیهای شدید است و آب دریا بالا میآید و میآید سمت شهر و خانه ها. بارندگی اینقدر شدید است که در یک روز ۱۵۰ میلی متر در بندر انزلی باران میآید. دریا نمیتواند این مقدار آب را جذب کند. تمام خانهها و خیابانها دچار آب گرفتگی میشوند. نیازی هم به این میزان بارندگی نیست.
اول اسفند باید آب را برگردانند. در اسفند ماه باید زمینشان را آماده کنند برای کشت برنج. شمال پر بارانترین نقطه ایران است؛ اما تابستان بدترین وضعیت را از نظر آبی دارد، حتی یزد هم این وضعیت را ندارد. به عقیده من ۶ الی ۷ سال دیگر نصف بیشتر برنج کاری گیلان و مازندران تعطیل است. چرا که سد دیگر آب ندارد. تایلند و هند خشکسالیشان بهار است و تابستان فصل بارندگیشان است. در تایلند حتی روی کوهها و تمام جنگلها را تراشیده اند تا یک هکتار زمین در آن شیب تند درست کنند و دارند برنج برداشت میکنند. پس میتوانند آب را بگیرند، اما در مملکت ما اینگونه نیست.
بحث عدالت مطرح شد و این که چرا این همه آب در کرخه و کارون جاری است و میریزد به خلیج فارس و میرود برای کشورهای عربی؛ آب را گرفتند و آوردند به استانهای مرکزی. استانهای مرکزی آب دار نشدند، بلکه بدبخت هم شدند. چرا؟ چون آبها را فقط به شهرها دادند، نه به کشاورزی که مردم استفاده کنند. الان ۷۰ درصد روستاهای یزد خالی شده اند. در ایران ما هر ۵ سال یکبار مهاجرت را محاسبه میکنیم، در یزد هر ماه حساب میکنیم. چون آبها را داده اند به شهر و مردم از روستاها متواری شده اند. هر استانی را میخواهید نابود کنید، آب را از این طرف و آن طرف بگیرید و فقط به شهرهایش بدهید. در کارونی که کشتیرانی میشد، سبزی کاشته اند. با این شرایط حتی اگر بخواهند آب را از گیلان و مازندران بگیرند، مردم باید مقاومت کنند؛ چون گیاهان مازندران بیچاره میشوند.
مهندس هومان فرزاد از سال ۱۳۴۵ طرح میداد و هر چیزی که مینوشت من گفتم نمیشود. میگفت در ایران سه چاله پست داریم، یکی چاله جازموریان است، یکی بیابان لوت است و یکی دشت کویر. آب از خلیج فارس پمپاژ کنیم و بیاوریم در بیابان لوت، جازموریان و دشت کویر خالی کنیم. در این صورت ۳ تا دریاچه در میآید و همانطور که بارندگی شمال از دریای خزر است؛ اینجا هم اینقدر بارندگی میشود که دیگر از تهران میخواهیم برویم قم، لازم نیست با ماشین برویم؛ با کشتی میرویم. گفتم نمیشود. چرا که بارندگی شمال تنها از برکت دریای خزر نیست. اگر فقط به خاطر دریا بود، باید میزان بارندگی دور تا دور دریای خزر یکسان باشد. در حالی که بندر انزلی ۲۰۰۰ میلی متر و آن طرف در ترکمنستان کمتر از ۱۰۰ میلی متر بارندگی دارد. به دریا نیست، آن کوه البرز است و کوه تالش که رطوبت را میآورد و هوای پرفشار سیبری با آن برخورد میکند، بالا میرود و بارندگی ایجاد میکند. ما چنین کوهی در قسمت مرکزی ایران نداریم که پشت دشت کویر باشد و یا بیابان لوت باشد که بخواهد رطوبت را بالا بیاورد و تبدیل به بارندگی شود. امکان این هست که شما کانال درست کنید، آب خلیج را هم در بیابان لوت بیاورید؛ اما آب و هوا عوض نمیشود. اتفاقاً اگر این کار انجام شود، دیگر از تهران میخواهید بروید مشهد، دیگر نمیتوانید. باید از جاده دیگری بروید. چرا که همه جاده آبلمبو میشود. حتی تمام قم هم آبلمبو میشود. کویری که الان برای ما قابل استفاده است میشود باتلاق نمک زار. چندین طرح دادند، یک طرح هم در زمان تزار مطرح شد؛ که میخواستند راه پیدا کنند به آبهای گرم جنوب، امکان پذیر نشد تا زمان شاه، او هم میخواست این کار را انجام دهد که امریکا مخالفت کرد؛ و طرحهای دیگر چی؟
کتابی دارم به عنوان طرحهای (تخیلی) بزرگ برای ایران بزرگ که همه این طرحها را به نقد کشیده شده است. طرح کانال کشتی روی خلیج فارس – دریای مازندران، در ۱۳۷۵ در کتاب خشکسالی و راههای مقابله با آن در ایران؛ خشکسالی را بررسی کردم و این که آیا میشود این هوا را عوض کرد یا نه؟ طرحها را دانه دانه بررسی کرده ام. طرحی بود برای آقای هاشمی، طرحی هم بود برای آقای خاتمی که در سفر به امریکا ۵۰ تحصیل کرده ایرانی بهش طرحی را دادند و اسمش را گذاشت ایران رود. این طرح را یکی از مقامات سپاه برای من فرستاد و نظر من را خواست. من این طرح را رد کردم. مملکت ما از کوه البرز تا خلیج فارس، از زاگرس تا افغانستان و پاکستان نباید به فکر تغییر آب و هوا باشد. جلوتر از اینها طرح آقای موسوی بود. یک آقایی به نام "مسعود قمی امام رودی" طرحی داده بود به آقای موسوی که نزدیک بود اجرا شود که من نامهای دادم به آقای موسوی و این طرح را رد کردم.
طرح این بود که بیاییم کوه البرز را بشکافیم و کانالی ذوزنقهای شکل درست کنیم؛ یعنی از تجریش به سمت کرج، ۵ کیلومتر، و شمال ۷ کیلومتر را خاک برداری کنیم تا رطوبت شمال به اینجا برسد. با رسیدن رطوبت به اینجا تمامی تهران، کاشان و قم و ... بارندگی پیدا میکنند و مثل شمال میشود. من برای آقای موسوی نوشتم که بهتر است مسوولان فکر تغییر آب و هوا را از مخیله شان بیرون کنند. حتی گفته بودند که این طرح هیچ هزینهای ندارد و با برداشتن خاکها میرسیم به سنگهای گران قیمت و هزینه خاک برداری به این شکل در خواهد آمد.
چهار سال پیش طرح آقای احمدی نژاد مطرح شد. از دفتر آقای بهبهانی به من زنگ زدند و طرحشان را مطرح کردند. طرحشان هم کشیدن کانال از خلیج فارس به دریای مازندران بود. خواستند جلسه بگذارند، که وقت نداشتم. دیگر به من زنگ نزدند و طرح هم اجرا نکردند. بعضیها نمیدانند فکر میکنند منظور از این کانال، کانال کشتی رو است. فکر میکنند قرار است خلیح فارس را به دریای مازندران قرار است وصل کنند. فکر میکنند منظور از کانال، آن کانالی است که ۵/۵ تن باید آب داشته باشد و کشتی رو باشد. در این صورت کوه البرز باید شکافته شود. باید ۳۸ دریاچه مصنوعی درست کنند که کشتی برود بالا. اما اینجوری نیست؛ نه نمیخواهند کشتی بالا برود، میخواهند یک کانال درست کنند که آب برود. اصلاً اطلاع ندارند. اولاً این آن کانال نیست. آقای احمدی نژاد هم گفتند که کویر دارد پیشروی میکند و برویم جلوی کویر را بگیریم. این حرف بهانه میدهد به دست کسانی که ناشی هستند و نمیدانند آب برای کجا میرود. اصلاً همچین چیزی نیست که کویر پیشروی کند. حتی آقای رفسنجانی هم در نمازجمعه آن سالها میگفتند که کویر دارد پیشروی میکند. این را بگویم که نه کویر، حتی بیابان هم پیشروی نمیکند.
باید دید که یک طرح چه زیانها و چه سودهایی دارد. همین جاده تهران شمالی که دارند میکشند و از سالها پیش کارش شروع شده است، آن زمان آقای معینی با من تماس گرفت که خواستند به عنوان اعضاء صلح سبز به صورت نمادین حضور پیدا کنیم و جلوی این طرح را بگیریم. اما من مخالفت کردم. این همه ترافیک در مسیرهای چالوس، هراز و فیروزکوه ایجاد میشود، این همه مردم به دره پرت میشوند، نفس این که کیلومتر،۱۰ هکتار جنگل از بین میرود و کشیدن جاده تنها مطرح نیست. اما اگر قرار است که دو طرف این جاده را بدهند به هتل و ویلا آن غلط است. در این مورد هم بله از نظر زیست محیطی برای منطقه ساری خیلی آلودگیها ایجاد میکند، همه منطقه ساری از آستارا تا مازندران یک وجب زمین بایر دیده نمیشود. برای این که بارندگی داریم. زمینها یا زیر کشت است و یا مرتع است و قابل استفاده است. برای این کار باید هکتارها زمین کنده شود، زیر لودرها برود، هکتارها زمین زیر تاسیسات تصفیه خانه برود.
نمکش را میتوانند جمع کنند و دوباره بریزند در دریا و از نمک آن هم استفاده شود. نمک دریای خزر هم نمک خوبی است به شرطی که آلوده نباشد. آب دریای خزر آلوده است، به طوری که در خیلی جاها ماهیها دارند میمیرند. یک زمانی میگفتند که ماهیهای پرورشی نخورید، اما الان باید گفت که ماهیهای پرورشی بخورید بهتر است.
الان زود بود برای بردن آب. مساله آب دارد در دنیا به وجود میآید. همه باید از آب شور استفاده کنند. آب هم مثل انسان پیر میشود. با این روند بهره برداری از آب زیرزمینی، آب در ایران زود پیر میشود. آب سدها که اصلاً در ایران مهم نیست. مثل حقوق کارمندی میماند که یک برج زیاد میشود. بارندگی یک سال زیاد میشود و سد آب دارد. مهم آب زیرزمینی است که پس انداز است. سال ۱۳۳۷ که خارج تز مینوشتم و برای آن آمار گرفتم، ایران همین بارندگی ۲۵۰ تا را داشت با ۱۷ میلیون جمعیت که ۴ میلیون آن هم عشایر بودند که اصلاً آب نمیخواستند، تابستانها ییلاق بودند و از آب رودخانه استفاده میکردند. الان شده جمعیت ۷۰ - ۸۰ میلیون همین مقدار بارندگی را دارد. تازه بارندگی هم کم شده است به علت گرم شدن کره زمین. همه جا بارندگی کم شده است.
آدمها پرمصرف شده اند. آدمهای قدیم میخواستند صورتشان را بشویند با آفتابه قدری که لازم بود آب میریختند و پای درخت هم صورتشان را میشستند تا آب هدر نرود. روز به روز که بر جمعیت دنیا افزوده میشود، علم و تکنولوژی توسعه پیدا میکند، بهداشت بالا میرود، زندگی شهرنشینی رواج پیدا میکند، سه مساله حاد میشود؛ یکی اش مساله کمبود مواد غذایی است. ۲۰ - ۲۵ سال آینده مهمترین چالش دولتها امنیت غذایی است. دوم؛ آلودگی محیط زیست است. سوم کمبود آب است. دوتای اول را علم میتواند کنترل کند؛ اما در زمینه آب علم هیچ کاری نمیتواند بکند. نمیتوانیم برای جایی بارندگی درست کنیم. آب نمیشود درست کرد. باروری ابر هم که مطرح میکنند؛ بی نتیجه است؛ بنابراین مصرف آب بیشتر میشود در حالی که مقدار آب ثابت است. جامعهای که آب بیشتری مصرف میکند، آب بیشتری هم آلوده میکند. تهران رود ندارد، اما سه تا رود فاضلاب دارد. از طرف دیگر ابهای زیرزمینی ما دارد شور میشود؛ حتی در گیلان و مازندران. برای این که برداشت زیاد کرده ایم، سطح آب که برود پائین، از منابع شور، آب میآید در چاه. ساری کجا، دریا کجا؟ منطقه ساری چاه زده اند، آبشان شور شده است. مقدار آب ثابت، زیادی مصرف، زیادی آلوده کردن آب؛ نتیجه اش این است که آب بهداشتی دارد روز به روز کم میشود. هر چه زمان میگذرد، توقعمان هم از آب بیشتر میشود. روز به روز مساله تامین آب بهداشتی بغرنجتر میشود. نه در ایران بلکه در تمام دنیا اینجور است. پکن ۱۰ سال پیش، یک سوم چاه هایش خشک شد. از هزار کیلومتری آب میآورند.
طرحی هست به عنوان استفاده از آبهای نامتعارف. یکی از این آبهای نامتعارف، استفاده از فاضلاب است. فاضلابها را ما تصفیه نمیکنیم. در دنیا این کار را میکنند. طبیعت آنقدر توان ندارد که همه چیز را دور بریزیم. سه رودخانه فاضلاب تهران از میرود، سطحی میرود. تمام آبهای زیر زمینی اش هم آلوده است. الان دارند کاهو درست میکنند در شهرری؛ بپرسید از آب فاضلاب تغذیه شده است؛ میگویند نه آقا از چاه است. در حالی که آب چاهش هم آلوده است. در جایی من سخنرانی داشتم و گفتم که باید فاضلاب تصفیه شود، برگردد آب بالای تهران دوباره استفاده شود و تبدیل به فاضلاب شود.
نظریه من این است که از کوه البرز تا خلیج فارس، از زاگرس تا افغانستان و پاکستان با این روندبهره برداری از آبهای زیرزمینی، حداکثر ۵۰ الی ۶۰ سال دیگر نه قمی وجود دارد، نه کاشانی. این شهرها اصلاً وجود ندارند. چون آب زیرزمینی اش تمام میشود. سال ۱۳۴۰ وقتی در جهرم چاه زدند، آب ۸-۹ متری بود. الان دارند از ۵۵۰ متری آب برداشت میکنند. انار رفسنجان ۳۵۰ متر همه اش آب نمک است، آب دیگر وجود ندارد. ابرقو میروی از ۳۵۰ متری آب برداشت میکنند. الان در تهران، قم و کاشان که یک چاه آب کشاورزی ۳۰۰ -۴۰۰ میلیون قیمت دارد. در انار رفسنجان ۵ تا ۶ میلیارد تومان قیمت دارد. چون آب نیست. برای همین میروند سراغ آبهای غیر متعارف. یکی اش این بود که فاضلاب را تصفیه کنیم، که نکردند در کشور ما. مشهد آب کشاورزی را گرفته است و استفاده میکند؛ فاضلاب را داده است به کشاورزی.
در جنوب تهران هم که رودهای فاضلاب اینقدر آب دارد که آدم درونش بیفتد او را میبرد. به اندازه سد از هر کدام از رودهای تهران آب میرود. تمام سبزیها هم از آن تغذیه میشود. یعنی نباید سبزیها را خورد، چون برای جنوب تهران است. تمام فاضلاب بیمارستانی، مردشور خانه و. دارد میریزد در آنجا. پس فاضلابها را باید تصفیه کرد. دوم جمع آوری آب باران است. ما هیچ کاری نمیکنیم، ایرانیها خیلی لوس هستند. همه آب سد میخواهند. همدان ۳۰۰ میلیمتر بارندگی دارد، تا ۵ سال پیش جیره بندی آب داشت. ۳۰۰ میلی لیتر یعنی یک خانواده فقیری که پشت بامش ۱۰ در ۲۰ متر است، میتواند آب سال خودش را از آب باران جمع شده از پشت بامش تامین کند. اروپاییها ۶۰-۱۵۰ سال پیش سنبل تمدن را اختراع کردند، قبل از آن همشان آب پشت بام جمع میکردند. اسم شیلنگ را گذاشتند سمبل تمدن. از این سمبل تمدن را اینقدر سوء استفاده کردیم که یواش یواش دارد میشود سمبل عقب افتادگی. با این روند بهره برداری از آبهای زیرزمینی از ۳ سال دیگر تا ۶۰ سال دیگر یکی یکی این شهرها آب ندارند. باید مثل قدیم بشکه بزاریم توی خانه و با کاسه آب بیاوریم. باید آب باران را جمع کنیم. غرب استرالیا مثل ماست. کسی که خانه میسازد مجبور است طوری بسازد که بشود آب باران را از پشت بام جمع کرد و در آب انباری ذخیره کرد؛ این خودش یک یا دو تا سد میشود. تهران این همه بارندگی شد، مترو را خراب کرد. ما بارندگی منظم نداریم، اما سیل داریم. باران میآید و جاری میشود. بارندگی در سطح شهر هم که قابل استفاده نیست. پشت بام آسفالت است، خیابان آسفالت است، کف جوی آسفالت است. تمام آب از شهر خارج میشود. حداقل بیاییم آب پشت بام را جمع کنیم. حتی قمی که ۱۰۰ الی ۱۲۰ میلی متر بارندگی دارد، اگر ۱۰ هکتار زمین را آبخیز کند، میتواند قدر دو تا سد آب جمع کند.
دستگاه آب شیرین کن بگذارند و از آن استفاده کنند. آب روستای بخار اصفهان شور است، نباید امید داشته باشد که از کارون و دز برایش آب ببرند، دولت باید کارخانه آب شیرین کن بگذارد و آب را شیرین کند. آب دیگر نیست. این همه آب از غرب گرفتند، دیگر غرب را نابود کردند. چهارمحال بختیاری سه تا رود ازش سرچشمه میگیرد و خودش فاضلابش را تصفیه کرده و دارد استفاده میکند. چون آبش را میدهند به جای دیگر. یک راه دیگر این است که رطوبت هوا را تبدیل کنند به آب. تابستان که همه جا مساله آب داریم؛ پر آبترین نقطه میشود چابهار؛ میتوانیم هزارها هکتار موز بکاریم بدون نیاز به آبیاری. همه دنیا زمستانها رطوبت هوا بیشتر میشود، اما چابهار تابستان بیشتر میشود. از بادی که از اقیانوس هند میآید. این باد میآید روی دریا، از کوه بالا میرود و شرجی میشود. اگر کسی پشت بام خانه اش شیروانی باشد؛ میبینید که تا صبح دارد از ناودانش آب میآید. هر جایی که رطوبت به ۳۰ درصد برسد، ازش آب میگیرند. پنجمین راه استفاده از آب مجازی است که در کشو رما هم شروع کرده اند. اما این از نظر من خیانت است.
ششمین راه انتقال آب است. خریداری آب. یعنی وقتی آب در منطقه نیست باید بروی و بخری. ما سد دوستی را زدیم و آب را مشترک آوردیم به مشهد، اما مشهد آنقدر مدیریت نداشت در مصرف آب و زوار اینقدر سوء استفاده کردند که آبش کم شد. آقای لاریجانی که رفتند به تاجیکستان صحبت کردند و موافقت کردند برای خرید آب. برای این که آب بخرند و از تاجیکستان بیاورند برای مشهد. نه برای کشاورزی و نه برای صنعت؛ برای شهر مشهد که زوار هر چقدر میخواهد مصرف کند. ما دو تا چیز را نباید وارد کنیم از خارج؛ یکی آب است و یکی دیگر استاد ادبیات فارسی. کشور ما، قسمت اعظمش کوهستانی است و حالا حالاها نباید آب وارد کنیم. ۵ -۶ سال است که وزارت نیرو راه افتاده است و در چاهها را میبندد. سال ۱۳۶۲ در کتابم به نام "غارت آب" نوشتم که ۹۰ درصد چاههای رفسنجان را باید میبستند، نبستند. ۷۵ درصد چاههای همدان را باید میبستند، نبستند. حالا که میبندید آب را، روستایی میآید در شهر؛ فساد اخلاقی پیدا میکند، وضع مالی اش بد میشود، دزدی میکند. الان دیگر حق ندارید در چاهها را ببندید. اول باید بروند امکانات فراهم بکنند، بعد در چاهها را ببندند. اول سیستم آبیاری قطرهای بارانی درست کنند؛ مجانی باید این امکانات را ارائه دهند. آبیاری قطرهای بارانی خیلی گران است. کشاورز از کجا دارد این پول را بدهد. کشاورزی را نباید توسعه بدهند. همین کار را کردند و توسعه دادند که آب دریای ارومیه خشک شد.
این سدهایی که داریم الان میسازیم هم بی فایده است. عمر مفید سد ۵۰ سال است. رفته رفته کم میشود. سد سفید رود را که ساختند تا برای ۵۰ سال، هر سال بتواند برای ۱۷۰هزار هکتار از دشت گیلان را آبیاری کند؛ نه نمیتواند. اقداماتی که قرار بوده است انجام دهند؛ نکردند. چون سدهای بزرگ را نمیتوانند پاک کنند؛ سدهای کوچک را پاک میکنند. سد کرج را چکار کنند، گل و لایش را بیاورند بیرون؟ کجا بریزند؟ اقداماتی باید انجام بدهندکه سد کرج و لتیان دیر پر شوند. دانشجوی من دارد میرود شمال، زنگ میزند که استاد سد کرج پر پر است و از لبش آب میخواهد بیرون میریزد. گفتم میبخشید ۴۰ متر آن لجن است و بالایش آب است. سد دز که ۲۰۳ متر است، ۸۰ مترش گل است. این سدها تا چند سال دیگر پرمی شوند. دیگر سد نیستند. بدبختی هم میآورند، چه بدبختی هایی. الان که سد ساختیم آمدند پائین دستش، زمینهایی که سیل میرفت، شهرداری گرفت و همه را خانه ساخت. وقتی سد پر شود، این سد مسیر اولیه اش را میخواهد. همه این زمینهایی که خانه ساخته اند، میرود زیر آب. کما این که ۵ سال پیش اتفاق افتاد. نه روزنامه جرات کرد بنویسند و نه تلویزیون آن را طرح کرد. سد کرج پر شد؛ آب را باز کردند و رفت شهریار. چندین خانه و آدم را آب برد.
پس اندازهای آب ما دارد تمام میشود. جمعیت روز به روز زیادتر میشود. نه تنها بچه باید کمتر شود، کشاورزی هم باید سطحش پائین بیاید. این که ما کشاورزی را از ۱۰ هکتار بکنیم، ۱۰۰ هکتار توسعه پیدا نکردیم. نشانی کشورهای پیشرفته این است که سطح کشتشان را کم میکنند. سعی میکنند از زمینی که زیر کشت دارند، درست استفاده کنند. به این میگویند بهره وری. در اروپا از هر هکتار، ۱۴ تن گندم درو میکنند. در ایران حداکثر۵ تن برداشت میشود. ما باید از همین زمینی که داریم بیشترین بهره وری را داشته باشیم. دانشگاهها را هم نباید توسعه دهند، مدام ظرفیت دانشگاهها را زیاد میکنند؛ اینها به چه دردی میخورند. اینها مزاحم هستند. فایده اش چیست. نباید توسعه دهند، باید شهرها را کم کنند.
گناه است که الان برای شهرهای بزرگ و تهران آمده اند برنامه ریخته اند تا فضای سبز را توسعه بدهند. با چه آبی؟ با آب مازندران؛ که باید آملی و بابلی با آن برنج بکارد؟ ۵ سال است یک قطره از آب لتیان را نداده اند به ورامین. ۳۶۰ پارچه آبادی دارد، یک قطره آب بهش ندادند. گرفتند برای تهران؛ گفتند پس سد ماملو را لااقل بسازیم بدهیم به ورامین و پاکدشت؛ اما آن را هم دارند میآورند برای تهران و افسریه. باز هم تهرانیها قانع نشدند. رفتند گیلان و مازندران. برنج کاری گیلان دارد تعطیل میشود و از ۴ سال پیش آبش میآید تهران. تهران دارد روز به روز گستردهتر میشود در حالی که آبی ندارد. الان میخواهند از تنکابن آب بیاورند. رود تنکابن، قله سه هزار و دو هزار که رود را درست کرد؛ برنج کاری آنجا هم باید تعطیل شود و آبش بیاید تهران. باز هم کم میآید، دیگر میخواهند چه کار کنند؟ در کشورهای پیشرفته، منابع آلوده کننده را از بین میبرند، نمیآید شهر را آلوده کنند و بعد برای از بین بردن این آلودگی دست به توسعه فضای سبز بزنند. آن هم با چه چیزی؟ با چمن. بارها گفته ام، هر شهری جز گیلان و مازندان اگر چمن بکارد، خیانت است. یک درخت اگر کاشته شود، هزار برابر چمن قدرت تصفیه کنندگی دارد. درخت شاخ برگ زیادی دارد. علاوه بر این چمن به گرم شدن کره زمین، سوراخ شدن لایه ازن، سرطانی شدن آبهای زیرزمینی کمک میکند.
سه سال پیش که ایران خشکسالی بود، وزارت نیرو اعلام کرد که اگر مردم ۱۵ درصد صرفه جویی کنند، آب جیره بندی نمیشود. ۱۵ درصد که چیزی نیست، من ۵۰ درصد صرفه جویی میکنم. سازمان ملل الگوی مصرف داده است برای استفاده بهینه از آب و گفته است که هر فرد تا ۲۵۰ لیتر میتواند برای حیاط، خانه و ماشینش آب مصرف کند. وزارت نیروی ما گفته است ۱۵۰ تا. در همان کتاب خودم، مبارزه با خشکسالی؛ محاسبه کرده ام با قبض آب منزلم، ۴ نفر بوده ایم با خانه و ۷۰۰ متر حیاط؛ ۶۵ لیتر در روز آب استفاده شده است. پس میشود با ۶۵ لیتر هم زندگی کرد. سازمان ملل بیخود گفته است ۲۵۰ تا، به اندازه نیاز باید استفاده کرد.
ممکن است الان که دارید با من صحبت میکنید، شیر حمام و یا دستشویی شما چکه کند، نمیروید درست کنید. لولهای در منزل شما ترکیده است، نمیروید درست کنید. دارید دوش میگیرید، شیر را نمیبندد، زمانی که سرش را شامپو میزند؛ گوشهای میایستد که آب سرش را نشوید. ما ایرانیها تا داریم میخوریم، وقتی نداشتیم میرویم گدایی میکنیم. الان دیگه دیر شده است. برای تهران دیگر نمیشود کاری کرد. نه تنها برای تهران نمیشود کاری کرد، برای تبریز، شیراز و اصفهان هم نمیشود. اصفهان اشتباه کرده است، شهر اصفهان توسعه پیدا کرده است، شهرها درست کرده است. ۵۰ کلیومتری اش صنعت درست کرده است. آب زاینده رود که سالها میرفت به باتلاق گاوخونی، دیگر نمیرود. شهرهایی که در مسیر بودند، دیگر یک قطره آب نمیگیرند. قانون غلطی در این مملکت است که کشاورزی را خالی کرده و وابستگی ما را به خارج بیشتر میکند. این قانون غلطِ آب است. چون اولویت اول، شهر است، دوم صنعت است. سوم میدهیم به خانههای روستایی. یعنی اگر روستایی برای دستشویی اش آب ندارد، برایش چاه بزنند. چهارم، اگر بود برای کشاورزی. برای محیط زیست هم که اصلاً آبی در نظر نگرفته اند. الان که دریاچه تشت، نی ریز و باتلاق گاوخونی خشک شد، اصلاً قانونی وجود ندارد که به آنها آب بدهند. اینها هم فقط وقتی میتوانند آب دار شوند که از این بارانهای سیل آسا بیاید که خیلی از جاها را نابود کند، سدها پر شود، از ترسشان دریچه سدها را باز کنند تا اینها آب دار شوند.
الان که دریاچه تشت و نی ریز، آب دار شدند؛ فکر نکن که دولت باز کرده است؛ سازمان محیط زیست میگوید که ما رفته ایم اقدام کرده ایم و از رودخانه کر گرفته ایم. نه جانم! دانشجوی من آنجا رئیس آب است. گفت سد داشت از جا کنده میشد، دریچهها را باز کردند و پس فردا هم آن را میبندند. سد جاجرود هم همین پارسال، اعلام کردند به ورامینی ها، که از اطراف جاجرود بروید کنار میخواهیم آب دریاچه را باز کنیم، مردم فکر کردند که آب بهشان میدهند و میتوانند با آن آب کشاورزی کنند. فوری رفتند کشاورزی کردند. بعد از ۵ روز که آب افتاد پائین و فشارش کم شد، آب را بستند.
اولویت بندی اشتباه است. اولویت را اول میدهند به شهر ها. فکر میکنید همین آبی که میبرند به کاشان چه میکنند؟ فقط به شهر میدهند. شرب نیست، کارواش است، دستشویی و حمام است. همین آب گران را تصفیه میکنند. ۳۵۰۰ کیلومتر لوله میکشند و آب متری مکعبی ۱۰ هزار تومان تمامی میشود، میدهند به شهر کاشان، سمنان و قم. روستایی هم میبیند، آب بهش نمیدهند میآید در شهر. هر روستایی را بخواهند نابود کنند، کافی است آب از کرخه، کارون، دز و باقی جاها بگیرند و بدهندبه شهرها. بقیه جاها نابودند. روستاها نابود هستند. الیگودرز بدبخت آب ندارد.
یک خانوادهای که وضع مالی اش بد است باید دو کار بکند. هر پولی که گیرش میاید دور نریزید و پس انداز کند. دوم این که چیزی را که دارد مصرف میکند؛ درست مصرف کند. صرفه جویی بکند. سمنان بارندگی ندارد؛ اما سیلاب دارد. باید اینها را نفوذ داد در کوه، سد ساخت و جمع کرد. با این وضعف سمنان مدام دارد فضای سبز درست میکند. آبخیزداری یک راه است. ایجاد شبکه آبیاری درست در کشاورزی است. یک راه دیگر هم صرفه جویی در مصرف آب است، آب را درست استفاده کنیم. باید فرهنگ سازی کرد. دولت هر چقدر آب را گران کند، باز هم مردمی که نخواهند آب را زیاد مصرف میکنند. میگویند من دارم سه هزار تومان پول آب میدهم؛ حالا میشود ۵۰ هزار تومان، در زندگی من تاثیری ندارد. به نظر من از نظر اقتصادی، اخلاقی، اجتماعی و همه چیز باید اول خودش را اصلاح کند. نه به امید این باشیم که همسایه و یا دولت اول اصلاح شود. باید به مردم سمنان، کاشان، قم و تهران از طریق مطبوعات و رادیو و تلویزیون بگوییم که درست مصرف کنید، وگرنه کار میرسد به جایی که دیگر آب هم نیست تا برایتان منتقل کنیم. باید آب فاضلاب بخورید. تازه نباید با برق آب را شیرین کرد، باید از انرژی خورشیدی برای این کار استفاده کرد. منتها، چون از مازندران دارند میگیرند این امکان وجود ندارد. در عوض میتوانند از باد استفاده کنند. اما در جنوب و در خلیج فارس اول باید تاسیسات انرژی خورشیدی و بادی برای برق مهیا کنند؛ بعد آب را شیرین کنند. در کشاورزی هم تنها راه حل مشکل کشور، توجه به روستا و کشاورزی است. به روستاها دارند خیلی میرسند، روستاها دارند میشوند مثل شهر. این کار اشتباه است. هیچ حکومتی مثل جمهوری اسلامی به روستاها نرسید، اما مهاجرت روز به روز بیشتر شد، چون راه را عوضی رفت. همه چیز به روستاها دادند، اما به تولیدشان نرسیدن.
منبع: پول نیوز