به گزارش میمتالز، اما بهطورکلی میتوان گفت نخستین زیرساخت ضروری، وجود نظام مالی پایدار در قالب سامانههای بانکی پشتیبانی است تا پیکر سکتهزده معدن را دچار قطع حیات نکند.
این سامانه باید توانایی تعامل با جهان خارج از مرزها را داشته باشد. در مرحله بعد، باید به تامین زیرساختهای حملونقل همت گماشت تا نظامی پیشرو، ارزان و سریع فراهم شود و پس از آن، باید امکان دسترسی ارزان، سریع و با قابلیت انتخاب به تجهیزات و ماشینآلات ایجاد شود تا توان فعالیت معدن افزایش یابد. کاهش بروکراسی و روندهای شفاف اداری حامی تولید نیز مشوق خوبی برای توسعه فعالیت معدنکاری است و نقش قانونگذار و مجری دولتی در این زمینه بسیار مهم است. موضوع دیگری که میتوان آن را در راستای موضوع فوق قرار داد، کاستن از سردرگمیهایی است که در نتیجه صدور دستورالعملهای جدید و گاه متناقض ایجاد میشود و جلوگیری از تغییر مکرر مدیران، با سلیقهها و اولویتهای کاری متفاوت است که حاصلی جز سردرگمی و در نهایت بیانگیزگی ندارد.
با فرض تحقق همه موارد فوق، باز هم نمیتوان پیشبینی کرد که تحول در صنعت خسته و درمانده معدن کشور به چند سال زمان نیاز دارد، چرا که گاهی با حضور یک مدیر نخبه یا طراحی یک برنامه استراتژیک منطقی، میتوان ره صدساله را یکشبه طی کرد، البته شاهکلید اصلی گشودن همه این درهای بسته، قبول اشتباهات گذشته و تصحیح مسیر اشتباه فعلی است. بهنظر میرسد، برای تصحیح سریعتر این مسیر و رفع اشتباهات چارهای نیست، جز اینکه از توان بخش خصوصی واقعی، نه خصولتیهای وابسته به دولت یا ارگانهای مختلف استفاده کرد، اما برای رسیدن به این نقطه باید بسیاری از تابوها شکسته و خطوط قرمز مالی، اجتماعی و سیاسی بازتعریف شوند. بخش خصوصی باید اطمینان و امنیت داشته باشد که گروهها و باندهای گوناگون نمیتوانند در میدان باجگیری از آنها ترکتازی کنند. معدن عرصه انحصارطلبی شرکتهای شبهخصولتی نیست، بلکه باید محلی برای فعالیت شایستهترینها باشد؛ جایگاهی که متاسفانه در حال حاضر کیلومترها از آن دورافتاده است. در کنار جلب اطمینان فعالان حوزه معدن، باید مشوقهایی هم برای جذب سرمایههای بلاتکلیف در نظر گرفت که در اقتصاد، در حال چرخش کاذب هستند و حاصلی جز افزایش تورم ندارند.
اما جذب سرمایهگذار خارجی به اقدامات اساسیتری نیاز دارد. ما اول باید تکلیف خودمان را معلوم کنیم. در حال حاضر شرایط کشور بهشکلی است که جذابیتی برای سرمایهگذار خارجی ندارد، چرا که هیچ اطمینانی به ثبات مالی و اقتصادی، حتی برای یک مدتزمان کوتاه، وجود ندارد، نحوه عملکرد سیاسیون و سامانههای امنیتی روشن نیست، کسی نمیداند در چه زمینهای باید سرمایهگذاری کند، روش نقلوانتقال مالی چگونه خواهد بود و در نهایت پیشبینی ریسک در این شرایط ناممکن است. بیتعارف باید گفت سرمایهگذاری در ایران مثل راه رفتن روی طناب بندبازی با چشمان بسته شده است. قدم اول برای بهبود این فضا، تغییر نگاه غالب درباره حضور خارجیها در عرصه معدن است. باید باور کنیم حضور سرمایهگذار خارجی، غارت منابع کشور نیست. گام بعدی این است که چهره عبوس کشور گشوده شود؛ این بهمعنای تغییر ارزشها نیست، بلکه باید نگاه درست و واقعبینانه جایگزین آن شود. در مرحله بعد باید ضعف کشور در زمینه اطلاعات پایهای مانند حجم سرمایهگذاری، مکان تمرکز و نحوه توزیع آن برطرف شود. در نهایت، باید نقش اتاقهای بازرگانی در این راستا موردبازنگری قرار گیرد و به این پرسش پاسخ داده شود که آیا توانستهاند واسطه خوبی میان سرمایهگذاران و بخش معدن و صنایعمعدنی باشند؟ با حذف متخصصان و باتجربههای خاکخورده عرصه معدن به عناوین مختلف و جذب نکردن و میدان ندادن به نخبههای جوان، نمیتوان امیدی به حضور فعالان معدنی داشت. ما مجبور هستیم برای افزایش ذخیره مواد معدنی بهعنوان مواد اولیه صنایع، بر موضوع اکتشاف بیشتر و عمیقتر تمرکز کنیم و با واقعبینی نگاه استراتژیک خود را در برنامههای توسعهای معدن تغییر دهیم. در نهایت اینکه، برای توسعه معدنکاری، علاوه بر بسترسازی و تغییر نوع نگاه و فرهنگسازی، باید بهدنبال تربیت مدیران و متخصصان دور از حواشی و بسترسازی برای توسعه بود تا سرمایهگذار رغبتی به قبول ریسک سرمایهگذاری در محیط پرخطر معدن پیدا کند.
منبع: گسترش نیوز