به گزارش میمتالز، ظاهراً از نظر سیاستگذاران و دولتمردان، قیمتگذاری دستوری یکی از سریعترین و سادهترین روشها برای کنترل تورم است، حالآنکه کنترل دستوری قیمتها در نقطه مقابل کشف قیمت محصولات در بازار رقابتی قرار دارد. مساله این است که وقتی قیمتها در بازار تعیین نشده و به صورت دستوری اعمال میشود، اثرات ناخواسته و نادرست مختلفی بر وضعیت صنایع خواهد گذاشت؛ این نوع قیمتگذاری یکی از موانع اصلی و عامل بازدارنده تولید به شمار میآید و به نوعی تخصیص منابع را غیرکارا کرده و باعث بر هم خوردن نظم اطلاعاتی هوشمند و غیرمتمرکز در بازارها میشود.
تجربه سالها سرکوب قیمتی که در شمایل قیمتگذاری، ایجاد سهمیهبندی و حتی ممانعت از رشد تدریجی قیمتها متناسب با تورم ظاهر شده است، جهش یکباره قیمت در بازار رقم خواهد خورد؛ مانند آنچه که در مورد ارز تجربه کردیم. اگرچه قیمتگذاری در کوتاهمدت، برخی از کالاها را مقرون به صرفه میکند، اما در بلندمدت به اختلال در بازار و افت کیفیت کالاها میانجامد و مصرفکننده را هم متحمل آسیب میکند.
این نرخگذاری از یکسو به کاهش تمایل عرضه کالا و در طرف دیگر منجر به افزایش قیمتها در بازار میشود؛ در عین حال تولیدکنندگان برای حفظ حاشیه سود و کاهش زیان ناشی قیمتگذاری، ناگزیر اقدام به کنترل قیمت تمام شده کالاها کرده و به این ترتیب، کیفیت قربانی سیاست قیمتگذاری دستوری خواهد شد؛ در این صورت هم تولیدکننده و هم مصرفکننده زیان خواهند کرد. آفت دیگر قیمتگذاری آن است که به دلیل فاصله گرفتن از اصول و مکانیزم بازار، انگیزه برای نوآوری، توسعه فناوری و بهبود کارایی در بنگاهها تضعیف میشود و کاهش خلاقیت در بخشهای تولیدی و اختلال در زنجیره تولید اتفاق میافتد.
خروج سرمایه از بخشهای مولد، کاهش انگیزه سرمایهگذاری و عدم تکمیل گامهای توسعه در کسبوکارها نیز از دیگر پیامدهای این سیاست است. این رویه نوعی تهدید برای مالکیت خصوصی تلقی شده و علاوه بر نامساعد ساختن فضای کسبوکار، زمینه بروز فساد را هم فراهم میکند. البته آسیبهای ناشی از سیاست سرکوب قیمتی تنها متوجه بخش خصوصی نبوده و آسیب به نظام حکمرانی و افزایش هزینههای دولت را نیز به همراه خواهد داشت. این نوع قیمتگذاری باعث اتلاف منابع کشور شده و منجر به استفاده غیربهینه از آن میشود.
عباس آرگون